۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =8437 | ||
| کد پدیدآور =21538 | | کد پدیدآور =21538 | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
پیش از شروع متن کتاب و پس از تقریظ منظوم شیخ محمد سعید منصوری بر آن، تقریظ منثور آیتالله سید عبدالعلی آیةاللهی لاری(مدظلهالعالی) بر آن ذکر شده که اشاره به محتوا، موضوع و میزان ارزشمندی کتاب دارد. در این تقریظ ذکر شده: «کتاب مستطاب خلاصة الافکار که از آثار گرانقدر [[فالي، مير ابوالحسن|حضرت آیتالله العلامة المرحوم السید آقا میر ابوالحسن الموسوی الفالی]] رضواناللهتعالیعلیه میباشد و یکی از مهمترین مباحث اصول فقه (مبحث استصحاب) را به نظم عربی شیوا و روان سروده و پس از سالیان متوالی از لابهلای کتابخانه و نوشتههای آن فقید سعید یافت شده حقا منظومه فصیح و بلیغ و باید گفت صحیفه از صفحه مکرمه است...».<ref>تقریظ دوم کتاب، ص11</ref> | پیش از شروع متن کتاب و پس از تقریظ منظوم شیخ محمد سعید منصوری بر آن، تقریظ منثور آیتالله سید عبدالعلی آیةاللهی لاری(مدظلهالعالی) بر آن ذکر شده که اشاره به محتوا، موضوع و میزان ارزشمندی کتاب دارد. در این تقریظ ذکر شده: «کتاب مستطاب خلاصة الافکار که از آثار گرانقدر [[فالي، مير ابوالحسن|حضرت آیتالله العلامة المرحوم السید آقا میر ابوالحسن الموسوی الفالی]] رضواناللهتعالیعلیه میباشد و یکی از مهمترین مباحث اصول فقه (مبحث استصحاب) را به نظم عربی شیوا و روان سروده و پس از سالیان متوالی از لابهلای کتابخانه و نوشتههای آن فقید سعید یافت شده حقا منظومه فصیح و بلیغ و باید گفت صحیفه از صفحه مکرمه است...».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8437/1/11 تقریظ دوم کتاب، ص11]</ref> | ||
تاریخچه مختصری از «فال» و بزرگان آن و زندگینامه مؤلف در مقدمه کتاب ذکر شده و سپس متن منظوم آقا [[فالي، مير ابوالحسن|میر فالی]] و شرح فارسی اقلیدی بر آن آمده است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1-10</ref> در متن منظوم ابتدا علم اصول تعریف میشود، سپس استصحاب، پسازآن اصل بودن استصحاب را توضیح داده میشود (چون برخی معتقدند استصحاب از امارات است) و سپس ادله حجیت آن را بیان میدارد. | تاریخچه مختصری از «فال» و بزرگان آن و زندگینامه مؤلف در مقدمه کتاب ذکر شده و سپس متن منظوم آقا [[فالي، مير ابوالحسن|میر فالی]] و شرح فارسی اقلیدی بر آن آمده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8437/1/1 ر.ک: مقدمه کتاب، ص1-10]</ref> در متن منظوم ابتدا علم اصول تعریف میشود، سپس استصحاب، پسازآن اصل بودن استصحاب را توضیح داده میشود (چون برخی معتقدند استصحاب از امارات است) و سپس ادله حجیت آن را بیان میدارد. | ||
نمونهای از متن و شرح در بخشی که اصل بودن استصحاب را بیان میکند، چنین است: در اینکه استصحاب اصلى از اصول است تقریباً مورد وفاق است و براى اینکه معلوم شود که از قواعد فقهیه نیست باید بگوییم که فرقهایی بین آن دو قائل شدهاند و عمده اختلافى که بین قاعده فقهیه و مسئله اصولى است این است که مسئله اصولى عبارت است از یک حکم کلى که کبرى واقع میشود در طریق استنباط حکم شرعى یا بیان وظیفه نزد مجتهد بعد از مأیوس شدن از ظفر و دست یافتن به دلیل حکم شرعى که به آن منتهى شود و درصورتیکه قاعدۀ فقهیه از اول با فروع سروکار دارد و میتوان گفت که خودش یک فرع فقهى کلى است و مجتهد بیان موارد آن را مینماید و شخص عامى میتواند خودش آن را بر مورد منطبق نماید و معلوم است که استصحاب از نوع اول است و حکم کلى است که نتایج آن کلیات هستند در ابواب متفرقه فقه ولى اینکه بعضى از آن را از قواعد شمردهاند سببش آن است که در بعضى از موارد خود عامى میتواند آن را جارى سازد مانند استصحاب طهارت بعد از شک در آن و بعضى هم تفصیل قائل شدهاند و در مواردى مانند استصحاب احکام آن را مسئله اصولى و در مواردى مانند موضوعات آن را قاعده فقهیه بهحساب آوردهاند. | نمونهای از متن و شرح در بخشی که اصل بودن استصحاب را بیان میکند، چنین است: در اینکه استصحاب اصلى از اصول است تقریباً مورد وفاق است و براى اینکه معلوم شود که از قواعد فقهیه نیست باید بگوییم که فرقهایی بین آن دو قائل شدهاند و عمده اختلافى که بین قاعده فقهیه و مسئله اصولى است این است که مسئله اصولى عبارت است از یک حکم کلى که کبرى واقع میشود در طریق استنباط حکم شرعى یا بیان وظیفه نزد مجتهد بعد از مأیوس شدن از ظفر و دست یافتن به دلیل حکم شرعى که به آن منتهى شود و درصورتیکه قاعدۀ فقهیه از اول با فروع سروکار دارد و میتوان گفت که خودش یک فرع فقهى کلى است و مجتهد بیان موارد آن را مینماید و شخص عامى میتواند خودش آن را بر مورد منطبق نماید و معلوم است که استصحاب از نوع اول است و حکم کلى است که نتایج آن کلیات هستند در ابواب متفرقه فقه ولى اینکه بعضى از آن را از قواعد شمردهاند سببش آن است که در بعضى از موارد خود عامى میتواند آن را جارى سازد مانند استصحاب طهارت بعد از شک در آن و بعضى هم تفصیل قائل شدهاند و در مواردى مانند استصحاب احکام آن را مسئله اصولى و در مواردى مانند موضوعات آن را قاعده فقهیه بهحساب آوردهاند. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
و اما قاعدۀ مقتضى و مانع با اینکه بعضى آن را بسیار تعمیم دادهاند و در بیشتر مواضع فقه و اصول به آن تشبّث مىنمایند خیلى از قواعد را به آن ارجاع میدهند ولى به علت دقّتى که در بعضى از فروع این دو مىباشد و سبب اختلاف آنها است کمتر کسى قائل به اتّحاد ماهوى این دو شده است و حق این است که این دو حقیقت باهم مختلف مىباشند و جامع موردى دارند. | و اما قاعدۀ مقتضى و مانع با اینکه بعضى آن را بسیار تعمیم دادهاند و در بیشتر مواضع فقه و اصول به آن تشبّث مىنمایند خیلى از قواعد را به آن ارجاع میدهند ولى به علت دقّتى که در بعضى از فروع این دو مىباشد و سبب اختلاف آنها است کمتر کسى قائل به اتّحاد ماهوى این دو شده است و حق این است که این دو حقیقت باهم مختلف مىباشند و جامع موردى دارند. | ||
'''و | {{شعر}} | ||
{{ب|''باعتبار ما به یقوّما''|2=''شکا و موردا دلیلا قسّما''}} | |||
'''و الثّان کالبرآئة الاصلیة | {{ب|''(خ ل)-و باعتبار الثّان انّه اذا''|2=''العدمى و الوجودى اخذا''}} | ||
{{ب|''و باعتبار المورد فقسّم''|2=''الى وجودىّ و اصل عدمىّ''}} | |||
{{ب|''و الثّان کالبرآئة الاصلیة''|2=''أو غیرها فرعیه لفظیه''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و باعتبار آنچه قیام استصحاب به آن است که همان شک لاحق مىباشد و این شک لاحق مورد استصحاب قرار گرفته؛ لذا استصحاب را از نظر دلیل بودنش تقسیم مینماییم و آن را بهمان اعتبار شک لاحق که حال تأخّر و ثانوى استصحاب است به وجودی و عدمى اخذ مینماییم. | و باعتبار آنچه قیام استصحاب به آن است که همان شک لاحق مىباشد و این شک لاحق مورد استصحاب قرار گرفته؛ لذا استصحاب را از نظر دلیل بودنش تقسیم مینماییم و آن را بهمان اعتبار شک لاحق که حال تأخّر و ثانوى استصحاب است به وجودی و عدمى اخذ مینماییم. | ||
خط ۶۸: | خط ۷۲: | ||
پس تقسیم استصحاب، به استصحاب امر وجودى و امر عدمى از جهت مورد است و مثال استصحاب امر عدمى مانند برائت اصلیه است و یا غیر برائت اصلیه که حکم فرعى وجودى یا عدمى بوده باشد که نظر ما بر لفظ و مفهوم لفظى مستصحب بوده باشد. | پس تقسیم استصحاب، به استصحاب امر وجودى و امر عدمى از جهت مورد است و مثال استصحاب امر عدمى مانند برائت اصلیه است و یا غیر برائت اصلیه که حکم فرعى وجودى یا عدمى بوده باشد که نظر ما بر لفظ و مفهوم لفظى مستصحب بوده باشد. | ||
{{شعر}} | |||
''' | {{ب|''و ایضا امّا هو حکم شرعى''|2=''و الحکم تکلیفى اما وضعى''}} | ||
''' | {{ب|''کذاک کلیا و جزئیا یجى''|2=''او لیس بالحکم بل امر خارجى''}} | ||
'''اذ لیست الوضعیة مجعولة | {{ب|''تقابل الوضع مع التکلیف قد''|2=''قیل به و لم یک بالمعتمد''}} | ||
{{ب|''اذ لیست الوضعیة مجعولة''|2=''لکونها ثانیة معقولة''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و تقسیم دیگر اینکه ممکن است که ما خود حکم شرعى را استصحاب کنیم و حکم شرعى دو قسم است یا حکم تکلیفى است یا حکم وضعى و همچنین آن حکم شرعى را یا به نحو کلى استصحاب مینماییم یا به نحو جزئى که منطبق با موضوع جزئى و شخصى باشد یا اینکه خود حکم را استصحاب نمینماییم بلکه امر خارجى را استصحاب مینماییم در این تقسیم که ما براى استصحاب کردیم و استصحاب حکم وضعى را مقابل استصحاب حکم تکلیفى قرار دادیم گرچه عدهاى به آن قائل شدهاند ولیکن نزد ما مورد اعتماد نیست. | و تقسیم دیگر اینکه ممکن است که ما خود حکم شرعى را استصحاب کنیم و حکم شرعى دو قسم است یا حکم تکلیفى است یا حکم وضعى و همچنین آن حکم شرعى را یا به نحو کلى استصحاب مینماییم یا به نحو جزئى که منطبق با موضوع جزئى و شخصى باشد یا اینکه خود حکم را استصحاب نمینماییم بلکه امر خارجى را استصحاب مینماییم در این تقسیم که ما براى استصحاب کردیم و استصحاب حکم وضعى را مقابل استصحاب حکم تکلیفى قرار دادیم گرچه عدهاى به آن قائل شدهاند ولیکن نزد ما مورد اعتماد نیست. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۹: | ||
و حکم وضعى را براى آن قائل مىشویم که در حقیقت غیر از همان احکام تکلیفى اصالت و تحققى براى آن حکم وضعى نیست. | و حکم وضعى را براى آن قائل مىشویم که در حقیقت غیر از همان احکام تکلیفى اصالت و تحققى براى آن حکم وضعى نیست. | ||
شرح- در این ابیات مصنف تقسیم استصحاب را مورد نظر قرار داده است ...<ref>متن کتاب، ص24-26</ref> | شرح- در این ابیات مصنف تقسیم استصحاب را مورد نظر قرار داده است ...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8437/1/24 متن کتاب، ص24-26]</ref> | ||
ادامه مطالب کتاب شامل مباحثی چون بودن استصحاب از احکام ظاهریه، اختصاص اجرای آن به مجتهد، عدم اعتبار ظن شخصی در استصحاب، تقسیمات استصحاب به اعتبار مستصحب، دلیل و شک، اینکه استصحاب از اصول محرزه است، استصحاب عدم ازلی، اصالت عدم تزکیه و... است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص26-106</ref> | ادامه مطالب کتاب شامل مباحثی چون بودن استصحاب از احکام ظاهریه، اختصاص اجرای آن به مجتهد، عدم اعتبار ظن شخصی در استصحاب، تقسیمات استصحاب به اعتبار مستصحب، دلیل و شک، اینکه استصحاب از اصول محرزه است، استصحاب عدم ازلی، اصالت عدم تزکیه و... است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8437/1/26 ر.ک: متن کتاب، ص26-106]</ref> | ||
در ادامه مطالب کتاب، تعلیقاتی بر رسائل شیخ انصاری، مسائلی درباره ارث و آب کر، ذکر شده و پسازآن قصایدی در منقبت ثامنالائمه(ع)، اشعاری درباره خنثی مشکل و دیگر اشعار متفرقه نویسنده ارائه شده است که البته این موارد ارتباطی با اصول فقه یا استصحاب ندارند ولی ظاهراً به خاطر اینکه این اشعار و نوشته هم متعلق به این نویسنده بوده است، در انتهای مطالب کتاب، ارائه شده است. لازم به ذکر است برخی از این نوشتهها همچون مسائل مرتبط با مباحث ارث و آب کر به زبان عربی و برخی از اشعار و سرودهها همچون سرودهای به مناسبت ورود امام حسین(ع) به کربلا و نوحهای در وصف حضرت قاسم به زبان فارسی میباشد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص107-119</ref> | در ادامه مطالب کتاب، تعلیقاتی بر رسائل شیخ انصاری، مسائلی درباره ارث و آب کر، ذکر شده و پسازآن قصایدی در منقبت ثامنالائمه(ع)، اشعاری درباره خنثی مشکل و دیگر اشعار متفرقه نویسنده ارائه شده است که البته این موارد ارتباطی با اصول فقه یا استصحاب ندارند ولی ظاهراً به خاطر اینکه این اشعار و نوشته هم متعلق به این نویسنده بوده است، در انتهای مطالب کتاب، ارائه شده است. لازم به ذکر است برخی از این نوشتهها همچون مسائل مرتبط با مباحث ارث و آب کر به زبان عربی و برخی از اشعار و سرودهها همچون سرودهای به مناسبت ورود امام حسین(ع) به کربلا و نوحهای در وصف حضرت قاسم به زبان فارسی میباشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8437/1/107 ر.ک: متن کتاب، ص107-119]</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۹۹: | خط ۱۰۶: | ||
'''عن حکمة تبقی مدی العصور***مجموعة للناس فی سطور''' | '''عن حکمة تبقی مدی العصور***مجموعة للناس فی سطور''' | ||
'''لا تعجبوا منه فذا ابوالحسن***دیدنه فی الدهر القول الحسن'''.<ref>ر.ک: تقریظ اول کتاب، ص10</ref> | '''لا تعجبوا منه فذا ابوالحسن***دیدنه فی الدهر القول الحسن'''.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8437/1/10 ر.ک: تقریظ اول کتاب، ص10]</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۸: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | ||
[[رده: | [[رده:فقه و اصول]] | ||
[[رده: | [[رده:اصول فقه (مباحث خاص)]] | ||
[[رده: | [[رده:ادله: کتاب، سنت، اجماع ...]] | ||
[[رده: | |||
[[رده:25 فروردین الی 24 اردیبهشت(98)]] | |||
[[رده:سال98-1اردیبهشت الی31اردیبهشت]] | [[رده:سال98-1اردیبهشت الی31اردیبهشت]] |
ویرایش