۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
سومین و چهارمین مقاله که به اهتمام محمدتقی دانشپژوه به چاپ رسیده است، «رسالة في تعقب الموضع الجدلي» و «الأجوبة عن المسائل الغريبة العشرينية» نام دارد. | سومین و چهارمین مقاله که به اهتمام محمدتقی دانشپژوه به چاپ رسیده است، «رسالة في تعقب الموضع الجدلي» و «الأجوبة عن المسائل الغريبة العشرينية» نام دارد. | ||
سه دسته از دانشمندان اسلامی با منطق ارسطاطالیسی ستیزه و جنگ داشتند: | سه دسته از دانشمندان اسلامی با منطق ارسطاطالیسی ستیزه و جنگ داشتند: | ||
# عارفان و صوفیان که به نیرویی برتر از خرد و عقل میگرویدند و مسائل علمی خود را بالاتر از اندیشه منظم دستگاه فلسفی میپنداشتند. کوشش آنان این بود که سخنان ایشان با معیار منطقی سنجیده نشود و در دسترس عوام قرار نگیرد تا مبادا کسی از آنها خرده گیرد و لغزشی در دستگاه آنان راه یابد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] گویا نخستین کسی است که در اشارات، کوشیده است که مسائل عرفانی را به نظم منطقی درآورد و آنها را از آسمان شهود به زمین استدلال فرود آورد. اگرچه خواجه انصاری هروی هم با نگارش «منازل السائرین» و «صد میدان»، به مقامات و احوال عرفا، نظمی داده و عبادی در «التصفية» و طوسی در «أوصاف الأشراف» و دیگران هم از او پیروی کردهاند، ولی هیچیک از آنها آن راهی را که ابن سینا پیموده است، نرفتهاند. | # عارفان و صوفیان که به نیرویی برتر از خرد و عقل میگرویدند و مسائل علمی خود را بالاتر از اندیشه منظم دستگاه فلسفی میپنداشتند. کوشش آنان این بود که سخنان ایشان با معیار منطقی سنجیده نشود و در دسترس عوام قرار نگیرد تا مبادا کسی از آنها خرده گیرد و لغزشی در دستگاه آنان راه یابد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] گویا نخستین کسی است که در اشارات، کوشیده است که مسائل عرفانی را به نظم منطقی درآورد و آنها را از آسمان شهود به زمین استدلال فرود آورد. اگرچه [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه انصاری هروی]] هم با نگارش «منازل السائرین» و «صد میدان»، به مقامات و احوال عرفا، نظمی داده و عبادی در «التصفية» و طوسی در «أوصاف الأشراف» و دیگران هم از او پیروی کردهاند، ولی هیچیک از آنها آن راهی را که ابن سینا پیموده است، نرفتهاند. | ||
# ادیبان و نحویان و لغویان که ترجمههای ناپخته و دشوار متأثر از ادب یونانی از کتابهای منطقی را درنمییافتند و ناگزیر از منطق نکوهش میکردند که داستان متی بن یونس قنایی که [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]] نقل میکند و سخنان ابن اثیر ادیب از این قبیل است. پس از اینکه مسائل منطقی به عبارات روان و شیوای [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، ابن زرعه، ابن عدی و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و دیگران درآمده، خودبهخود آتش جنگ و ستیز آنان فرونشسته است. | # ادیبان و نحویان و لغویان که ترجمههای ناپخته و دشوار متأثر از ادب یونانی از کتابهای منطقی را درنمییافتند و ناگزیر از منطق نکوهش میکردند که داستان متی بن یونس قنایی که [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]] نقل میکند و سخنان ابن اثیر ادیب از این قبیل است. پس از اینکه مسائل منطقی به عبارات روان و شیوای [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، ابن زرعه، ابن عدی و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و دیگران درآمده، خودبهخود آتش جنگ و ستیز آنان فرونشسته است. | ||
# متکلمان و فقیهان که چندان به خرد و عقل ارجی نمینهادند، بلکه آن را در چهارچوب دین و شریعت میپذیرفتند و استقلالی در آن نمیدیدند. آنان در کنار وحی و شواهد دینی و نصوص مذهبی، اگر به مسائلی برمیخوردند که نیازی به استدلال داشته است، راه استدلال از شاهد و آشکارا به غایب و نهان را در الهیات و راه قیاس فقهی و تمثیل منطقی را در فقه، میپیمودند. در این مورد، متکلمان در مباحث نظری، شالوده دیگری ریختهاند و اگرچه در پارهای از مسائل منطقی به دقایقی برخوردند و موشکافیهایی کردند، ولی به همان قیاس مشابهت و ضمیر خطابی و قیاس دو بخشی مانند قیاس چینی و روش نوبختی بس کردند و راه را این میدانستند که از آشکارا به نهان پی برند و یک نوع تشبیه و آنالوژی را کافی بدانند. همه اینها، برای این بود که راه فلسفه را نگیرند و از دژ پولادین دین بیرون نشوند. خردهگیریها که برخی از آنها، مانند ابوالنجا و ابن تیمیه و ابن صلاح و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] از منطق کردند، بر مسائل مسلم منطقی وارد نبود یا اینکه از پارهای از مسائل فلسفی و مقولات که نزد [[ارسطو]] حکم مثال را در منطق داشته است، خرده میگرفتند و یا اینکه اعتراضات آنها روی نرسیدن به کنه مسائل منطقی بوده است. فقیهان و اهل شریعت هم برای رسیدن به این نوع مسائل غیر منصوص، خود منطقی ساختند که قیاس فقهی باشد و استحسان و مصالح مرسل و اصول عملی و آنها بهویژه در قیاس، سخنان دور و دراز آوردند<ref>ر.ک: همان، صفحه دوازده - چهارده</ref>. | # متکلمان و فقیهان که چندان به خرد و عقل ارجی نمینهادند، بلکه آن را در چهارچوب دین و شریعت میپذیرفتند و استقلالی در آن نمیدیدند. آنان در کنار وحی و شواهد دینی و نصوص مذهبی، اگر به مسائلی برمیخوردند که نیازی به استدلال داشته است، راه استدلال از شاهد و آشکارا به غایب و نهان را در الهیات و راه قیاس فقهی و تمثیل منطقی را در فقه، میپیمودند. در این مورد، متکلمان در مباحث نظری، شالوده دیگری ریختهاند و اگرچه در پارهای از مسائل منطقی به دقایقی برخوردند و موشکافیهایی کردند، ولی به همان قیاس مشابهت و ضمیر خطابی و قیاس دو بخشی مانند قیاس چینی و روش [[نوبختی، حسن بن موسی|نوبختی]] بس کردند و راه را این میدانستند که از آشکارا به نهان پی برند و یک نوع تشبیه و آنالوژی را کافی بدانند. همه اینها، برای این بود که راه فلسفه را نگیرند و از دژ پولادین دین بیرون نشوند. خردهگیریها که برخی از آنها، مانند ابوالنجا و ابن تیمیه و ابن صلاح و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] از منطق کردند، بر مسائل مسلم منطقی وارد نبود یا اینکه از پارهای از مسائل فلسفی و مقولات که نزد [[ارسطو]] حکم مثال را در منطق داشته است، خرده میگرفتند و یا اینکه اعتراضات آنها روی نرسیدن به کنه مسائل منطقی بوده است. فقیهان و اهل شریعت هم برای رسیدن به این نوع مسائل غیر منصوص، خود منطقی ساختند که قیاس فقهی باشد و استحسان و مصالح مرسل و اصول عملی و آنها بهویژه در قیاس، سخنان دور و دراز آوردند<ref>ر.ک: همان، صفحه دوازده - چهارده</ref>. | ||
پس دو رشته بحث علمی در اینجا پیدا شده است: | پس دو رشته بحث علمی در اینجا پیدا شده است: | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
== وابستهها == | == وابستهها == | ||
[[منطق المشرقيين و القصيدة المزدوجة في المنطق]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
ویرایش