۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
# کتاب «مبادي أصول الفقه»، برای مرحله اولیه مطالعه علم اصول تألیف شده است. در این اثر به مباحث علم اصول بهاختصار ارائه شده بهگونهای که دانشجویان را با اولیات این علم آگاه ساخته و آنها را برای مرحله متوسط آماده میکند. این کتاب در بسیاری از حوزهها و مدارس شیعی به مدتی طولانی در بیش از چهل سال تدریس شده است. | # کتاب «مبادي أصول الفقه»، برای مرحله اولیه مطالعه علم اصول تألیف شده است. در این اثر به مباحث علم اصول بهاختصار ارائه شده بهگونهای که دانشجویان را با اولیات این علم آگاه ساخته و آنها را برای مرحله متوسط آماده میکند. این کتاب در بسیاری از حوزهها و مدارس شیعی به مدتی طولانی در بیش از چهل سال تدریس شده است. | ||
# کتاب «الوسیط في قواعد فهم النصوص الشرعیه»، برای دانشجویان مرحله متوسط نوشته شده است تا آنان را برای انتقال به مرحله عالی آماده کند. | # کتاب «الوسیط في قواعد فهم النصوص الشرعیه»، برای دانشجویان مرحله متوسط نوشته شده است تا آنان را برای انتقال به مرحله عالی آماده کند. | ||
# کتاب حاضر که برای مرحله عالی در مطالعات فقهی نوشته شده است؛ پس از آنکه تمامی علوم موردنیاز برای تخصص در علم فقه را آموخت و آماده مطالعه مباحث اصولی و فقهی استدلالی شد. در واقع این کتاب برای مرحله نهایی تخصص در مباحث فقهی پیش از ورود به مرحله درس خارج فقه و رسیدن به درجه اجتهاد نوشته شده است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، ص10-9</ref>. | # کتاب حاضر که برای مرحله عالی در مطالعات فقهی نوشته شده است؛ پس از آنکه تمامی علوم موردنیاز برای تخصص در علم فقه را آموخت و آماده مطالعه مباحث اصولی و فقهی استدلالی شد. در واقع این کتاب برای مرحله نهایی تخصص در مباحث فقهی پیش از ورود به مرحله درس خارج فقه و رسیدن به درجه اجتهاد نوشته شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16532/1/9 ر.ک: مقدمه، ج1، ص10-9]</ref>. | ||
در مقدمه، شیوه کتاب در دو چهارچوب عام و خاص تعریف شده است: | در مقدمه، شیوه کتاب در دو چهارچوب عام و خاص تعریف شده است: | ||
# شیوه عام: عبارت است از شیوه روشمند که نویسنده در نگارش همه نوشتههایش برای نظام تحصیلی از آن پیروی کرده و سبب معروفیت او شده است. او در نگارش مباحث، مطابق هدف تعلیمی حرکت میکند که دانشجو را در فهم و فراگیری یاری میدهد؛ هدف تربیتی که بیشتر کتب آموزشی از آن غافل هستند. نویسنده در تعابیر و عباراتش، در انتقال از تعریف به تحلیل و مناقشه و نتایج، و اختصار در طرح نقاط متعلق به موضوع، سعی دارد جانب تربیتی را رعایت کند و طلاب را بر اسلوب و شیوه بحث به شکل عملی تربیت کند<ref>ر.ک: همان، ص 10</ref>. | # شیوه عام: عبارت است از شیوه روشمند که نویسنده در نگارش همه نوشتههایش برای نظام تحصیلی از آن پیروی کرده و سبب معروفیت او شده است. او در نگارش مباحث، مطابق هدف تعلیمی حرکت میکند که دانشجو را در فهم و فراگیری یاری میدهد؛ هدف تربیتی که بیشتر کتب آموزشی از آن غافل هستند. نویسنده در تعابیر و عباراتش، در انتقال از تعریف به تحلیل و مناقشه و نتایج، و اختصار در طرح نقاط متعلق به موضوع، سعی دارد جانب تربیتی را رعایت کند و طلاب را بر اسلوب و شیوه بحث به شکل عملی تربیت کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16532/1/10 ر.ک: همان، ص 10]</ref>. | ||
# شیوه خاص: منهج خاص در بحث اصولی که نویسنده آن را «منهج لغوی اجتماعی» نامیده است. او در جاهای مختلفی از کتاب به علت اینکه این شیوه را برگزیده اشاره کرده است؛ او اینگونه توضیح میدهد که علم اصول فقه به اعتبار اینکه از اصول استنباط فقهی بحث میکند و فقه عبارت از نصوص عربی که با وقایع اجتماعی ارتباط دارد، بنابراین شیوهای که لازم است در خواندن و فهم این نصوص پیروی شود شیوه لغوی اجتماعی است؛ پس نصوص را از خلال قرائن لغوی و اجتماعی که نص در آن محیط صادر شده مورد مطالعه قرار میدهد<ref>ر.ک: همان، ص11-10</ref>. | # شیوه خاص: منهج خاص در بحث اصولی که نویسنده آن را «منهج لغوی اجتماعی» نامیده است. او در جاهای مختلفی از کتاب به علت اینکه این شیوه را برگزیده اشاره کرده است؛ او اینگونه توضیح میدهد که علم اصول فقه به اعتبار اینکه از اصول استنباط فقهی بحث میکند و فقه عبارت از نصوص عربی که با وقایع اجتماعی ارتباط دارد، بنابراین شیوهای که لازم است در خواندن و فهم این نصوص پیروی شود شیوه لغوی اجتماعی است؛ پس نصوص را از خلال قرائن لغوی و اجتماعی که نص در آن محیط صادر شده مورد مطالعه قرار میدهد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16532/1/10 ر.ک: همان، ص11-10]</ref>. | ||
نویسنده در ابتدای مباحث کتاب، مقدمه نه مادهای مفصلی درباره مفاد بحث اصولی مطرح کرده است تا مدخلی برای فهم اساس علم اصول و تاریخ و مراحل تطور و شیوه آن و... باشد<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. این مقدمه با دستهبندی منابع اصول فقه شیعه در ضمن قوانین، شروح، تقریرات و... آغاز شده و پس از طرح مباحث مذکور، با ذکر اعلام و تألیفات علم اصول مقارن و یک خاتمه به پایان آمده که در ابتدای آن میخوانیم: «این مقدمه مختصر و مستعجل تمهیدی برای شناخت شیوهای است که اصولیون امامیه از زمان نوشته مختصر شیخ مفید در قرن چهارم که اولین کتاب اصولی است که بهدست ما رسیده تا زمان ما که اواسط سال 1418ق یعنی در زمانی بیش از هزار سال به آن ملتزم بودهاند»<ref>ر.ک: متن کتاب، جلد1، ص101</ref>. | نویسنده در ابتدای مباحث کتاب، مقدمه نه مادهای مفصلی درباره مفاد بحث اصولی مطرح کرده است تا مدخلی برای فهم اساس علم اصول و تاریخ و مراحل تطور و شیوه آن و... باشد<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. این مقدمه با دستهبندی منابع اصول فقه شیعه در ضمن قوانین، شروح، تقریرات و... آغاز شده و پس از طرح مباحث مذکور، با ذکر اعلام و تألیفات علم اصول مقارن و یک خاتمه به پایان آمده که در ابتدای آن میخوانیم: «این مقدمه مختصر و مستعجل تمهیدی برای شناخت شیوهای است که اصولیون امامیه از زمان نوشته مختصر شیخ مفید در قرن چهارم که اولین کتاب اصولی است که بهدست ما رسیده تا زمان ما که اواسط سال 1418ق یعنی در زمانی بیش از هزار سال به آن ملتزم بودهاند»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16532/1/101 ر.ک: متن کتاب، جلد1، ص101]</ref>. | ||
ارتباط علم اصول با علوم دیگر از جمله مباحثی است که در انتهای درس اول ذکر شده است. در این بخش رابطه این علم با سیزده علم از جمله علوم لغت، اسلوب، منطق، رجال و حدیث بهاختصار ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص117-115</ref>. | ارتباط علم اصول با علوم دیگر از جمله مباحثی است که در انتهای درس اول ذکر شده است. در این بخش رابطه این علم با سیزده علم از جمله علوم لغت، اسلوب، منطق، رجال و حدیث بهاختصار ذکر شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16532/1/115 ر.ک: همان، ص117-115]</ref>. | ||
در درس دوم، مباحث علم اصول به سه شاخه اصلی تقسیم میشود: مباحث دلالت الفاظ؛ ملازمات عقلی؛ اصول عملیه. در رابطه با اصول عملیه میخوانیم: «قواعد علمیه اصولیای که مکلف را در شناخت وظیفه عملی به هنگام شک و عدم علم بهحکم واقعی کمک میکند...» <ref>ر.ک: همان، ص136-135</ref>. | در درس دوم، مباحث علم اصول به سه شاخه اصلی تقسیم میشود: مباحث دلالت الفاظ؛ ملازمات عقلی؛ اصول عملیه. در رابطه با اصول عملیه میخوانیم: «قواعد علمیه اصولیای که مکلف را در شناخت وظیفه عملی به هنگام شک و عدم علم بهحکم واقعی کمک میکند...» <ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16532/1/135 ر.ک: همان، ص136-135]</ref>. | ||
نویسنده در درس سوم پس از معرفی ادله چهارگانه فقه که عبارت از کتاب، سنت، اجماع و عقل است، دلیل فقهی را به دو نوع نقلی و عقلی تقسیم میکند. سپس دلیل فقهی را به اعتبار میزان قدرتش بر افاده حکم به مؤسس و کاشف تقسیم میکند؛ دلیل مؤسس مختص کتاب و سنت و دلیل کاشف مختص اجماع و عقل است <ref>ر.ک: همان، ص256-255</ref>. | نویسنده در درس سوم پس از معرفی ادله چهارگانه فقه که عبارت از کتاب، سنت، اجماع و عقل است، دلیل فقهی را به دو نوع نقلی و عقلی تقسیم میکند. سپس دلیل فقهی را به اعتبار میزان قدرتش بر افاده حکم به مؤسس و کاشف تقسیم میکند؛ دلیل مؤسس مختص کتاب و سنت و دلیل کاشف مختص اجماع و عقل است <ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16532/1/255 ر.ک: همان، ص256-255]</ref>. | ||
خبر واحد از جمله مباحث اصولی است که در بخشی از درس سوم به آن پرداخته شده است. نویسنده ابتدا دو اصطلاح «عدل» و «ثقه» را تعریف میکند. سپس در اشاره به فرق اساسی بین آن دو مینویسد: عدل حتماً باید امامی باشد. برخلاف ثقه که میتواند امامی یا غیر امامی باشد. در میان روات احادیث شیعه، بیشتر آنان امامی و برخی نیز غیر امامی هستند<ref>ر.ک: همان، ص 283</ref>. در وقوع خبر واحد نیز گروهی چون [[علمالهدی، علی بن حسین|سید مرتضی]]، [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]]، [[ابن براج، عبدالعزیز بن نحریر|ابن براج]] و [[ابن ادریس، محمد بن احمد|ابن ادریس]] قائل به عدم وقوع آن شدهاند. جمهور متأخرین قائل به وقوع خبر واحد شدهاند که نویسنده نیز این قول را میپذیرد<ref>ر.ک: همان، ص 284</ref>. | خبر واحد از جمله مباحث اصولی است که در بخشی از درس سوم به آن پرداخته شده است. نویسنده ابتدا دو اصطلاح «عدل» و «ثقه» را تعریف میکند. سپس در اشاره به فرق اساسی بین آن دو مینویسد: عدل حتماً باید امامی باشد. برخلاف ثقه که میتواند امامی یا غیر امامی باشد. در میان روات احادیث شیعه، بیشتر آنان امامی و برخی نیز غیر امامی هستند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16532/1/283 ر.ک: همان، ص 283]</ref>. در وقوع خبر واحد نیز گروهی چون [[علمالهدی، علی بن حسین|سید مرتضی]]، [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]]، [[ابن براج، عبدالعزیز بن نحریر|ابن براج]] و [[ابن ادریس، محمد بن احمد|ابن ادریس]] قائل به عدم وقوع آن شدهاند. جمهور متأخرین قائل به وقوع خبر واحد شدهاند که نویسنده نیز این قول را میپذیرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16532/1/284 ر.ک: همان، ص 284]</ref>. | ||
در بخشی از مباحث کتاب به معاجم لغوی مطبوع با ذکر نام نویسنده، تاریخ وفات و نام کتاب اشاره شده است. بسیاری از این معاجم حاوی اغلاط، اوهام، قصور، تناقضات و سوء ترتیب هستند؛ لذا آثاری چون «الدر اللقیط فی اغلاط القاموس المحیط» محمد بن مصطفی داود زاده و «تصحیح القاموس» احمد تیمور پاشا در این رابطه تألیف شده است<ref>ر.ک: همان، ص342-340</ref>. | در بخشی از مباحث کتاب به معاجم لغوی مطبوع با ذکر نام نویسنده، تاریخ وفات و نام کتاب اشاره شده است. بسیاری از این معاجم حاوی اغلاط، اوهام، قصور، تناقضات و سوء ترتیب هستند؛ لذا آثاری چون «الدر اللقیط فی اغلاط القاموس المحیط» محمد بن مصطفی داود زاده و «تصحیح القاموس» احمد تیمور پاشا در این رابطه تألیف شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16532/1/340 ر.ک: همان، ص342-340]</ref>. | ||
در جلد دوم کتاب در ضمن چهار درس، مباحث دلالت الفاظ، ملازمات عقلیه، اصول عملیه و علاقات ادله مطرح شده است. نویسنده در این مباحث فراوان به دیدگاههای استادش [[مظفر، محمدرضا|شیخ محمدرضا مظفر]] (متوفی 1383ق) استناد کرده است؛ بهعنوانمثال در بحث ملازمات عقلیه، به نقل از مرحوم مظفر بازگشت محور بحث اقتضای نهی از فساد را به نزاع در ملازمه عقلیه بین نهی از شیء و فسادش میداند؛ چراکه کسی که قائل به اقتضاست نهی را عقلاً مستلزم فساد متعلقش میداند و کسی که قائل به عدم اقتضاست در واقع نهی از شیء را عقلاً مستلزم فساد متعلق نمیداند<ref>ر.ک: همان، جلد2، ص459-458</ref>. گاه نیز با ذکر نام «استاد» به «اصول الفقه» وی اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>. | در جلد دوم کتاب در ضمن چهار درس، مباحث دلالت الفاظ، ملازمات عقلیه، اصول عملیه و علاقات ادله مطرح شده است. نویسنده در این مباحث فراوان به دیدگاههای استادش [[مظفر، محمدرضا|شیخ محمدرضا مظفر]] (متوفی 1383ق) استناد کرده است؛ بهعنوانمثال در بحث ملازمات عقلیه، به نقل از مرحوم مظفر بازگشت محور بحث اقتضای نهی از فساد را به نزاع در ملازمه عقلیه بین نهی از شیء و فسادش میداند؛ چراکه کسی که قائل به اقتضاست نهی را عقلاً مستلزم فساد متعلقش میداند و کسی که قائل به عدم اقتضاست در واقع نهی از شیء را عقلاً مستلزم فساد متعلق نمیداند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8601/1/458 ر.ک: همان، جلد2، ص459-458]</ref>. گاه نیز با ذکر نام «استاد» به «اصول الفقه» وی اشاره کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8601/1/195 ر.ک: همان، ص195]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | ||
[[رده: | [[رده:فقه و اصول]] | ||
[[رده: | [[رده:اصول فقه (آثارکلی)]] | ||
[[رده: | [[رده:اصول فقه شیعه]] | ||
[[رده: | |||
[[رده:25 اسفند الی 24 فروردین(97)]] | |||
[[رده:سال97-25بهمن الی24اسفند]] | [[رده:سال97-25بهمن الی24اسفند]] |
ویرایش