۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(لینک درون متنی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
| شابک =978-605-605-19-7-5 | | شابک =978-605-605-19-7-5 | ||
| تعداد جلد =6 | | تعداد جلد =6 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =21760 | ||
| کد پدیدآور =00799 | | کد پدیدآور =00799 | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
کتاب با ذکر شرح حال [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] آغاز شده است. در ابتدا سلسله نسب پدری و مادری او ذکر شده است؛ نسب او از پدر بهواسطه امام حسن مجتبی(ع) و نسب مادری او نیز بهواسطه امام زینالعابدین و امام حسین(ع) به امام علی(ع) میرسد<ref>ر.ک: مقدمه (ترجمه عبدالقادر گیلانی)، ج1، ص20-19</ref>. | کتاب با ذکر شرح حال [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] آغاز شده است. در ابتدا سلسله نسب پدری و مادری او ذکر شده است؛ نسب او از پدر بهواسطه امام حسن مجتبی(ع) و نسب مادری او نیز بهواسطه امام زینالعابدین و امام حسین(ع) به امام علی(ع) میرسد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/19 ر.ک: مقدمه (ترجمه عبدالقادر گیلانی)، ج1، ص20-19]</ref>. | ||
پس از آن اسامی شیوخ و کسانی که [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] از آنها استماع حدیث کرده، ذکر شده است. همچنین به اسامی آثارش اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص22-21</ref>. | پس از آن اسامی شیوخ و کسانی که [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] از آنها استماع حدیث کرده، ذکر شده است. همچنین به اسامی آثارش اشاره شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/21 ر.ک: همان، ص22-21]</ref>. | ||
محقق سپس به ذکر شرح حال خود پرداخته است. او در بخشی از این شرح حال به تحقیقاتش در زمینه کتب [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] در سال 1977 در مدینه و دیگر شهرها تا سال 2020م، اشاره کرده است و پس از آن نیز تا زمان انتشار کتاب تمامی اوقاتش را به بحث و تحقیق درباره کتب [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر]] اختصاص داده است. او تصریح کرده که از پنجاه کتابخانه رسمی و دهها کتابخانه در بیش از بیست کشور دیدن کرده است و برخی از این کشورها را بیش از بیست بار دیده است. تا اینکه به 17 کتاب و شش رساله و همچنین تفسیر حاضر دست یافته است<ref>ر.ک: همان، ص24-23</ref>. در ادامه به شش نسخه خطی از کتاب اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص26-25</ref>. | محقق سپس به ذکر شرح حال خود پرداخته است. او در بخشی از این شرح حال به تحقیقاتش در زمینه کتب [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] در سال 1977 در مدینه و دیگر شهرها تا سال 2020م، اشاره کرده است و پس از آن نیز تا زمان انتشار کتاب تمامی اوقاتش را به بحث و تحقیق درباره کتب [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر]] اختصاص داده است. او تصریح کرده که از پنجاه کتابخانه رسمی و دهها کتابخانه در بیش از بیست کشور دیدن کرده است و برخی از این کشورها را بیش از بیست بار دیده است. تا اینکه به 17 کتاب و شش رساله و همچنین تفسیر حاضر دست یافته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/23 ر.ک: همان، ص24-23]</ref>. در ادامه به شش نسخه خطی از کتاب اشاره کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/25 ر.ک: همان، ص26-25]</ref>. | ||
محقق کتاب معتقد است که آثار [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر]] از این جهت نزد اهل علم و محققین اهمیت دارد که حاوی تصوف حقیقی پاکیزه پیرو کتاب و سنت است. شیخ در تصوفش هیچگاه از شیوه کتاب و سنت خارج نشد؛ لذا جمهور علما هرگاه به گفتار او استشهاد میکنند بر صلاح و سلامت روش او اجماع دارند<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | محقق کتاب معتقد است که آثار [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر]] از این جهت نزد اهل علم و محققین اهمیت دارد که حاوی تصوف حقیقی پاکیزه پیرو کتاب و سنت است. شیخ در تصوفش هیچگاه از شیوه کتاب و سنت خارج نشد؛ لذا جمهور علما هرگاه به گفتار او استشهاد میکنند بر صلاح و سلامت روش او اجماع دارند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/27 ر.ک: همان، ص27]</ref>. | ||
محقق همچنین اشاره کرده که [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] بهشدت از عقیده وحدت وجود و این نوع فلسفه برائت و بیزاری میجوید و آنچه در این تفسیر پیرامون وحدت وجود و مانند آن آمده، بر شیخ پوشیده مانده است. همچنانکه شیخ از غیر خودش نقل نمیکند جز در موارد نادری که از علی(ع) و ابن عباس و برخی روایت کرده است<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. | محقق همچنین اشاره کرده که [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] بهشدت از عقیده وحدت وجود و این نوع فلسفه برائت و بیزاری میجوید و آنچه در این تفسیر پیرامون وحدت وجود و مانند آن آمده، بر شیخ پوشیده مانده است. همچنانکه شیخ از غیر خودش نقل نمیکند جز در موارد نادری که از علی(ع) و ابن عباس و برخی روایت کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان، ص30]</ref>. | ||
در آیات الاحکام، حکم فقهی مختصری ذکر میکند و گاه به قرائات توجه میدهد. اما در بین قرائات قرآنی ملتزم به قرائت حفص نیست و گاه به بیش از یک قرائت تفسیر میکند بدون اینکه نامی از صاحب قرائت ببرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | در آیات الاحکام، حکم فقهی مختصری ذکر میکند و گاه به قرائات توجه میدهد. اما در بین قرائات قرآنی ملتزم به قرائت حفص نیست و گاه به بیش از یک قرائت تفسیر میکند بدون اینکه نامی از صاحب قرائت ببرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان]</ref>. | ||
محقق در انتهای مقدمه به ترجمه این اثر به زبان ترکی، اردو، انگلیسی و آلمانی و تصمیم به ترجمه آن به دیگر زبانهای زنده دنیا اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | محقق در انتهای مقدمه به ترجمه این اثر به زبان ترکی، اردو، انگلیسی و آلمانی و تصمیم به ترجمه آن به دیگر زبانهای زنده دنیا اشاره کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان]</ref>. | ||
علاّمه طباطبایی در مقدّمه تفسیر خـود، ضـمن انـتقاد از شیوههای تفسیری گروههای مختلف مفسّران - که در عین کـوتاهی، بـسیار جامع و آموزنده است - نظری نیز به تفاسیر صوفیّه انداخته و آنان را به دلیل اقدام کردن به تأویلهای ذوقی و شاعرانه بـیبنیاد و غـیر منطقی و بـیاعتنایی به ظواهر آیات، مورد انتقاد قرار داده و درعینحال اعتراف کـرده است که: «طبق روایات معصومین، برای قرآن ظاهری و باطنی و برای باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مـرتبه) وجـود دارد»، ولی نباید فراموش شود که ایشان ظاهر و باطن، هر دو را، معتبر میدانستند و هـمان طور کـه به تأویل آن اهمیّت میدادند، ظاهر آن را هم مستلزم توجّه کامل میدانستند. شیوه معمول در تفاسیر عرفانی، بـدینگونه اسـت کـه در آنها آیات و کلمات قرآنی، از طریق تداعیها و پیوندهای دور و خیالی با روحیّات و عواطف و عـوالم مـعنوی مـفسّر، به مجال مناسبی برای ظهور دلآگاهیها و دلمشغولیهای صوفیانه و پندارها و خیالپردازیهای شاعرانه وی تبدیل میشوند؛ بـدین مـعنی کـه مفسّرِ صوفیمشرب، به مجرّد ملاحظه کلمه یا تعبیر و حتّی حرفی مرتبط با علایق و احـوال قـلبی خود، ظاهر کلمات و مدلول واقعی آیه را به فراموشی میسپارد و از تخیّلات و ذهنیّات خود، بـه بـهانه کـمترین ارتباطی با صورت یا معنی کلمات و عبارات قرآنی، بهعنوان تفسیر یا تأویل آیـه داد سـخن میدهد؛ اگرچه بیارتباط با ظاهر کلام و حتّی مخالف آن باشد. همین امر سبب مـیشود کـه بـرداشتها و نکات عرفانی در تفسیرهای صوفیانه، بسیار غلیظ، برجسته و مبالغهآمیز به نظر آیند و این تفاسیر بیش از آنـکه بـه کتابی در تفسیر قرآن شباهت داشته باشند، بهصورت آثار تعلیمی و ترویجی عـرفانی درآیـند. طـبیعی است که در اینگونه تفاسیر، توجّه و اهتمام مفسّر غالباً به آیات، عبارات و کلماتی معطوف میشود کـه از ظـرفیّت و قـابلیّت لازم برای تأویل به معانی مطلوب و دلخواه وی برخوردار باشند و زمینه کافی را برای تـداعیهای دور و دراز و ایـجاد پیوندهای ظریف و باریکبین ظاهر الفاظ و معانی باطنی مورد ادّعای مفسّر فراهم آورند. تمایل به آیات و کـلماتی ایـنگونه که بتواند محمل ذوقآزماییهای شاعرانه و هنرنماییهای زبانی و بلندپروازیهای صوفیانه باشد، عرصه تـفاسیر صـوفیانه را برای بسیاری از آیات از جمله آیات احکام، کـه در دلالت بـر مدلول یا مدلولهای خود صریح و غیر قابل تـأویلند، تـنگ میکند و حقِّ تفسیر این قبیل آیات، در این نوع تفاسیر ادا نمیشود<ref>ر.ک: مشتاقمهر، رحمان، ص101-100</ref>. | علاّمه طباطبایی در مقدّمه تفسیر خـود، ضـمن انـتقاد از شیوههای تفسیری گروههای مختلف مفسّران - که در عین کـوتاهی، بـسیار جامع و آموزنده است - نظری نیز به تفاسیر صوفیّه انداخته و آنان را به دلیل اقدام کردن به تأویلهای ذوقی و شاعرانه بـیبنیاد و غـیر منطقی و بـیاعتنایی به ظواهر آیات، مورد انتقاد قرار داده و درعینحال اعتراف کـرده است که: «طبق روایات معصومین، برای قرآن ظاهری و باطنی و برای باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مـرتبه) وجـود دارد»، ولی نباید فراموش شود که ایشان ظاهر و باطن، هر دو را، معتبر میدانستند و هـمان طور کـه به تأویل آن اهمیّت میدادند، ظاهر آن را هم مستلزم توجّه کامل میدانستند. شیوه معمول در تفاسیر عرفانی، بـدینگونه اسـت کـه در آنها آیات و کلمات قرآنی، از طریق تداعیها و پیوندهای دور و خیالی با روحیّات و عواطف و عـوالم مـعنوی مـفسّر، به مجال مناسبی برای ظهور دلآگاهیها و دلمشغولیهای صوفیانه و پندارها و خیالپردازیهای شاعرانه وی تبدیل میشوند؛ بـدین مـعنی کـه مفسّرِ صوفیمشرب، به مجرّد ملاحظه کلمه یا تعبیر و حتّی حرفی مرتبط با علایق و احـوال قـلبی خود، ظاهر کلمات و مدلول واقعی آیه را به فراموشی میسپارد و از تخیّلات و ذهنیّات خود، بـه بـهانه کـمترین ارتباطی با صورت یا معنی کلمات و عبارات قرآنی، بهعنوان تفسیر یا تأویل آیـه داد سـخن میدهد؛ اگرچه بیارتباط با ظاهر کلام و حتّی مخالف آن باشد. همین امر سبب مـیشود کـه بـرداشتها و نکات عرفانی در تفسیرهای صوفیانه، بسیار غلیظ، برجسته و مبالغهآمیز به نظر آیند و این تفاسیر بیش از آنـکه بـه کتابی در تفسیر قرآن شباهت داشته باشند، بهصورت آثار تعلیمی و ترویجی عـرفانی درآیـند. طـبیعی است که در اینگونه تفاسیر، توجّه و اهتمام مفسّر غالباً به آیات، عبارات و کلماتی معطوف میشود کـه از ظـرفیّت و قـابلیّت لازم برای تأویل به معانی مطلوب و دلخواه وی برخوردار باشند و زمینه کافی را برای تـداعیهای دور و دراز و ایـجاد پیوندهای ظریف و باریکبین ظاهر الفاظ و معانی باطنی مورد ادّعای مفسّر فراهم آورند. تمایل به آیات و کـلماتی ایـنگونه که بتواند محمل ذوقآزماییهای شاعرانه و هنرنماییهای زبانی و بلندپروازیهای صوفیانه باشد، عرصه تـفاسیر صـوفیانه را برای بسیاری از آیات از جمله آیات احکام، کـه در دلالت بـر مدلول یا مدلولهای خود صریح و غیر قابل تـأویلند، تـنگ میکند و حقِّ تفسیر این قبیل آیات، در این نوع تفاسیر ادا نمیشود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1781/100 ر.ک: مشتاقمهر، رحمان، ص101-100]</ref>. | ||
[[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] در تفسیر '''و أقام الصلوة''' (بقره: 177) که به معنای برپاداشتن نماز است، چنین مینویسد: یعنی دوام میل و توجه به جمیع اعضا و جوارح بهسوی خدای تعالی در همه اوقات، بهویژه در اوقاتی که در آن توجه واجب است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص153</ref>. | [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] در تفسیر '''و أقام الصلوة''' (بقره: 177) که به معنای برپاداشتن نماز است، چنین مینویسد: یعنی دوام میل و توجه به جمیع اعضا و جوارح بهسوی خدای تعالی در همه اوقات، بهویژه در اوقاتی که در آن توجه واجب است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/153 ر.ک: متن کتاب، ج1، ص153]</ref>. | ||
یا در تفسیر آیه 67 سوره نساء که در آن اجر مجاهدین در راه خدا تعبیر به «اجر عظیم» شده را با تفاسیر عرفانی و ذوقی به فوز به مرتبه کشف و شهود تفسیر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص410</ref>. یا در آیه 69 همین سوره «نبیین» و «صدیقین» را کسانی میداند که به مقام کشف و شهود و مشاهده رسیدهاند<ref>ر.ک: همان، ص411 </ref>. | یا در تفسیر آیه 67 سوره نساء که در آن اجر مجاهدین در راه خدا تعبیر به «اجر عظیم» شده را با تفاسیر عرفانی و ذوقی به فوز به مرتبه کشف و شهود تفسیر کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/410 ر.ک: همان، ص410]</ref>. یا در آیه 69 همین سوره «نبیین» و «صدیقین» را کسانی میداند که به مقام کشف و شهود و مشاهده رسیدهاند<ref>ر.ک: همان، ص411 </ref>. | ||
در خاتمه سوره شعراء نیز توصیه به انقطا از مصاحبت با مردم و عزلتگزینی در کوه و بیشهها میکند: بر توست ای سالک مراقب اعتدال احوال و اخلاق و اعمال و جمیع شئون و احوال متعلق به دو عالم دنیا و آخرت، که ذوق و وجدان خود را در همه احوال بازگردانی و حق تفکر و اندیشه را در آن بهجای آوری تا به مبدأ و منشأ آن دست یابی؛ سپس در صدور آن تفکر کنی که به مقتضای اعتدال و قسط الهی صادر شده است یا مطابق با هوای نفسانی که از جنود نفس اماره برخاسته از اغوا و وسوسه شیطان است؟ اگر آن را به مقتضای قسط الهی و عدل طبیعی بیابی، پس خوشا به حالت و اگر آن را به مقتضای هوای نفس بیابی، بر تو لازم است که آن را درمان کنی و با ریاضاتی که ریشه آرزوها را میکند، به اصلاح و اعتدالش بپردازی... و از صحبت با مردم بپرهیزی و در بین کوهها و بیشهها عزلت گزینی و...<ref>ر.ک: همان، ج4، ص107-106</ref>. توصیه به عزلت و خلوتگزینی در خاتمه سوره مزمل نیز توصیه شده است<ref>ر.ک: همان، ج6، ص212</ref>. | در خاتمه سوره شعراء نیز توصیه به انقطا از مصاحبت با مردم و عزلتگزینی در کوه و بیشهها میکند: بر توست ای سالک مراقب اعتدال احوال و اخلاق و اعمال و جمیع شئون و احوال متعلق به دو عالم دنیا و آخرت، که ذوق و وجدان خود را در همه احوال بازگردانی و حق تفکر و اندیشه را در آن بهجای آوری تا به مبدأ و منشأ آن دست یابی؛ سپس در صدور آن تفکر کنی که به مقتضای اعتدال و قسط الهی صادر شده است یا مطابق با هوای نفسانی که از جنود نفس اماره برخاسته از اغوا و وسوسه شیطان است؟ اگر آن را به مقتضای قسط الهی و عدل طبیعی بیابی، پس خوشا به حالت و اگر آن را به مقتضای هوای نفس بیابی، بر تو لازم است که آن را درمان کنی و با ریاضاتی که ریشه آرزوها را میکند، به اصلاح و اعتدالش بپردازی... و از صحبت با مردم بپرهیزی و در بین کوهها و بیشهها عزلت گزینی و...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22183/1/106 ر.ک: همان، ج4، ص107-106]</ref>. توصیه به عزلت و خلوتگزینی در خاتمه سوره مزمل نیز توصیه شده است<ref>ر.ک: همان، ج6، ص212</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
| خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# مشتاقمهر، رحمان، «جنبه عرفانی تفسیر المیزان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، علامه، دوره اول، پاییز 1380، شماره 1، صفحه 99 تا | #[[:noormags:30135|مشتاقمهر، رحمان، «جنبه عرفانی تفسیر المیزان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، علامه، دوره اول، پاییز 1380، شماره 1، صفحه 99 تا 112]]. | ||
| خط ۹۱: | خط ۹۰: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | ||
[[رده: | [[رده:تفسیر]] | ||
[[رده: | [[رده:متون تفاسیر]] | ||
[[رده: | [[رده:قرن 5 - 6 متون تفاسیر]] | ||
[[رده: | |||
[[رده:25 بهمن الی 24 اسفند(97)]] | |||
[[رده:سال97-25بهمن الی24اسفند]] | [[رده:سال97-25بهمن الی24اسفند]] | ||
ویرایش