۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میشمارد' به 'میشمارد') |
جز (جایگزینی متن - 'میشود' به 'میشود') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
[[مدرسی، محمدتقی|محمدتقی مدرسی]] در فصل دوم به بیان فلسفه قرآن حکیم میپردازد. او در این فصل درباره وجود و حقیقت آن و ابعاد بحث در آن، نظر اسلام درباره خلقت، خدا و عقل در قرآن و طریق شناخت عقل، علمالنفس و اخلاق و نظام اجتماعی و فلسفه تاریخ و... در قرآن بحث میکند | [[مدرسی، محمدتقی|محمدتقی مدرسی]] در فصل دوم به بیان فلسفه قرآن حکیم میپردازد. او در این فصل درباره وجود و حقیقت آن و ابعاد بحث در آن، نظر اسلام درباره خلقت، خدا و عقل در قرآن و طریق شناخت عقل، علمالنفس و اخلاق و نظام اجتماعی و فلسفه تاریخ و... در قرآن بحث میکند | ||
وی پس از ذکر آیات و تفاسیر درباره خلقت به برخی مشکلات فلسفی درباره خلقت پاسخ میدهد مثلاً درباره مشکل عدم و اینکه چگونه خلقت اشیاء از «لاشیء» امکان دارد؟ اینگونه پاسخ میدهد: نظریه اسلامی در خلقت بهسرعت این شبهه را میزداید زیرا «لاشیء» سبب در ایجاد «شیء» نیست و خداوند هم اشیاء را از «لاشیء» خلق نکرده بلکه آنها را «لا من شیء» خلق کرده است. پس خداوند باعث خلق و مُبدء آن است و به تعبیر دیگر: وجود از عدم صادر | وی پس از ذکر آیات و تفاسیر درباره خلقت به برخی مشکلات فلسفی درباره خلقت پاسخ میدهد مثلاً درباره مشکل عدم و اینکه چگونه خلقت اشیاء از «لاشیء» امکان دارد؟ اینگونه پاسخ میدهد: نظریه اسلامی در خلقت بهسرعت این شبهه را میزداید زیرا «لاشیء» سبب در ایجاد «شیء» نیست و خداوند هم اشیاء را از «لاشیء» خلق نکرده بلکه آنها را «لا من شیء» خلق کرده است. پس خداوند باعث خلق و مُبدء آن است و به تعبیر دیگر: وجود از عدم صادر نمیشود و عدم هم به وجود تبدیل نشده است بلکه خداوند به خاطر شدت فاعلیت و شمول قیمومیتش، از نور خودش افاضه میکند و اشیاء، متحقق و ظاهر میشوند. البته باید این نکته را هم در نظر داشت که حقایق موجوده، بعد از خلقت قائمبهذات نخواهند شد تا شبهه شود که چگونه زائل بذاته به قائم به ذاته تغییر صورت داد و حال اینکه قاعده این است که الذاتی لا یتطور و لا یتغیر.<ref>ر.ک: همان، ص72-73</ref> | ||
نویسنده در پایان کتاب، علامتهای بارز فلسفه قرآنی به دو بخش داخلی و خارجی تقسیم میکند. او میگوید در مطالب کتاب، با عناصر فلسفی قرآنی از جهت داخلی آشنا شدیم. صورت خارجی فلسفه قرآنی شکلهای متفاوتی دارد که بارزترین وجوه آن سه مورد واقعی و شمولی و عقلانی هستند. وی موارد هریک از این وجوه را برمیشمارد و توضیح میدهد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص145-148</ref> | نویسنده در پایان کتاب، علامتهای بارز فلسفه قرآنی به دو بخش داخلی و خارجی تقسیم میکند. او میگوید در مطالب کتاب، با عناصر فلسفی قرآنی از جهت داخلی آشنا شدیم. صورت خارجی فلسفه قرآنی شکلهای متفاوتی دارد که بارزترین وجوه آن سه مورد واقعی و شمولی و عقلانی هستند. وی موارد هریک از این وجوه را برمیشمارد و توضیح میدهد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص145-148</ref> |
ویرایش