۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مى داند' به 'میداند') |
جز (جایگزینی متن - 'مى دهد' به 'میدهد') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
غزالى در رابطه با اهميت بررسى داستان هاى قرآنى بيان مى دارد. «در حقيقت آنچه كه درگذشته روى داده است تنها مقصود و مطلوب صاحبان آن نيست، بلكه بر ما واجب است كه امروز بدان اهميت دهيم و از آن سود ببريم و اوضاع خود رابا آن بسنجيم و از روى آن داورى كنيم، در غير اين صورت بايد بهاى اين نادانى را از خون و نداشتن استقرار و آرامش خويش بپردازيم.» | غزالى در رابطه با اهميت بررسى داستان هاى قرآنى بيان مى دارد. «در حقيقت آنچه كه درگذشته روى داده است تنها مقصود و مطلوب صاحبان آن نيست، بلكه بر ما واجب است كه امروز بدان اهميت دهيم و از آن سود ببريم و اوضاع خود رابا آن بسنجيم و از روى آن داورى كنيم، در غير اين صورت بايد بهاى اين نادانى را از خون و نداشتن استقرار و آرامش خويش بپردازيم.» | ||
يكى از مسائل مطروحه در علوم قرآنى، مسئله شناخت سور مكى و مدنى است كه برای آنها ملاك و معيارهایى را ذكر نمودند شيخ غزالى از تعاريفى كه برای سور مكى و مدنى نمودند تعريفى جديدى ارائه | يكى از مسائل مطروحه در علوم قرآنى، مسئله شناخت سور مكى و مدنى است كه برای آنها ملاك و معيارهایى را ذكر نمودند شيخ غزالى از تعاريفى كه برای سور مكى و مدنى نمودند تعريفى جديدى ارائه نمیدهد و از ميان آنها تعريفى را انتخاب نمىكند به نظر ايشان، با تدبر در محتواى آيات و سورههاى قرآن مى توان بر هر يك از آيات و سورههاى مكى و مدنى ویژگیهاى خاصى را بر شمرد. از ويژگیهای سور مكى مى توان دعوت به سوى خداوندى است كه آغاز از او و انجام بسوى اوست و همه بايد او را كه خداى يگانه است پرستش كنند. ويژگى ديگر سور مكى، بايد مشركان به وحشت مى افتادند، و ترس در دلشان جاى مى گرفت بنابراین سور مكى آنان را نسبت به سرنوشت بدشان هشدار میدهد و تابلوهایى را از هلاكت ستمگران بواسطه عذاب خداوند برایشان به نمايش مى گذارد. پس سورمكى، در مقام اثبات توحيد خداوند، راستى و درستى وحى، قيام ساعت، وقوع رستاخيز، حشر و نشر و ثواب و عقاب برهان هاى تفصيلى مى آورند. | ||
در فصل سوم كه به بحث روش تفسيرى غزالى میپردازد. مؤلف ادعا دارد كه با بررسى و استقراء در كتب و مؤلفات او روش او داراى قواعدى است كه نُه اعده برای او بيان میكنند. | در فصل سوم كه به بحث روش تفسيرى غزالى میپردازد. مؤلف ادعا دارد كه با بررسى و استقراء در كتب و مؤلفات او روش او داراى قواعدى است كه نُه اعده برای او بيان میكنند. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سورههاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود مى آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى برای هر يك از سورههاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دستهاى از آيات را در نظر مى گيرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن میپردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر مى گيرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمهاى برای انتهاى سوره در نظر مى گيرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه مى آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمىكند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز مینويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم برای تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبک و سياق نزدیک به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين مى شود.» | شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سورههاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود مى آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى برای هر يك از سورههاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دستهاى از آيات را در نظر مى گيرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن میپردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر مى گيرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمهاى برای انتهاى سوره در نظر مى گيرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه مى آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمىكند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز مینويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم برای تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبک و سياق نزدیک به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين مى شود.» | ||
پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقولههاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبکىحيرت انگيز همه مقولهها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق | پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقولههاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبکىحيرت انگيز همه مقولهها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق میدهد و به تربيت مردم میپردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور میگوید: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّتها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمىكند. | ||
و در مورد قواعد اخير او در روش تفسيرش مینويسد: «قرآن، امتى يكپارچه و هدفمند را مى شناسد، كه بر گرد هدف خويش مى چرخد و از هدايتها و رهنمودهاى آن، خيزش و انگيزش مى يابد. مى خواهيم به قرآن بازگرديم و طورى بدان بپردازيم كه محور زندگى مان شود. امت داراى قانون اساسى است.» | و در مورد قواعد اخير او در روش تفسيرش مینويسد: «قرآن، امتى يكپارچه و هدفمند را مى شناسد، كه بر گرد هدف خويش مى چرخد و از هدايتها و رهنمودهاى آن، خيزش و انگيزش مى يابد. مى خواهيم به قرآن بازگرديم و طورى بدان بپردازيم كه محور زندگى مان شود. امت داراى قانون اساسى است.» |
ویرایش