پرش به محتوا

التأويل في مختلف المذاهب و الآراء: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
خط ۴۹: خط ۴۹:
#نویسنده در مقدمه كوتاهش كه در قم به تاريخ 10 بهمن 1383ش، نوشته، يادآور شده است كه تأويل از نظر لغوى و اصطلاحى بحثى دامنه‌دار است و روش‌هاى گوناگونى در تفسير و تبيين آن وجود دارد... تأويل، غير از «تفسير به رأى» و همچنين جداى از «قول بدون علم» است و در اصطلاح برای تعبير كردن از مفاهيم عام و كلى استفاده مى‌شود كه در وراى ظواهر آيات قرآن حكيم، پنهان است و فقط راسخان در علم، به آن دست مى‌يابند... برای آيات قرآن، دلالت باطنى نيز هست كه در طى آن، هدف گسترده آن را به‌صورت قانون جاودانه‌اى برای همه نسل‌ها قرار مى‌دهد.<ref>التأويل في مختلف المذاهب و الآراء، ص7</ref>
#نویسنده در مقدمه كوتاهش كه در قم به تاريخ 10 بهمن 1383ش، نوشته، يادآور شده است كه تأويل از نظر لغوى و اصطلاحى بحثى دامنه‌دار است و روش‌هاى گوناگونى در تفسير و تبيين آن وجود دارد... تأويل، غير از «تفسير به رأى» و همچنين جداى از «قول بدون علم» است و در اصطلاح برای تعبير كردن از مفاهيم عام و كلى استفاده مى‌شود كه در وراى ظواهر آيات قرآن حكيم، پنهان است و فقط راسخان در علم، به آن دست مى‌يابند... برای آيات قرآن، دلالت باطنى نيز هست كه در طى آن، هدف گسترده آن را به‌صورت قانون جاودانه‌اى برای همه نسل‌ها قرار مى‌دهد.<ref>التأويل في مختلف المذاهب و الآراء، ص7</ref>
#همچنين نویسنده برخى از تأويلات صحيح را كه از اهل‌بيت(ع) نقل شده، آورده است؛ به‌عنوان مثال خداى كريم فرموده است: '''«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»'''.<ref>انفال: 24</ref>؛ «بايد انسان در غذايش، نيك بنگرد». اين آيه به اين معناست كه لازم است انسان به‌خوبى نظر كند تا دريابد طبيعت چگونه شرايط رشد و پرورش آن طعام را فراهم كرده... تا مقدار فضل و رحمت الهى را بر بندگان بشناسد. [[شيخ كلينى]] از حضرت [[امام جعفر صادق(ع)]] روايت كرده است كه ايشان در پاسخ اين پرسش كه مقصود از طعام در اين آيه چيست؟ گفت: «علمه الذي يأخذه عمن يأخذه»؛ «منظور علم است كه بايد بنگرد كه از چه كسى مى‌آموزد».<ref>همان، ص62 - 67</ref>
#همچنين نویسنده برخى از تأويلات صحيح را كه از اهل‌بيت(ع) نقل شده، آورده است؛ به‌عنوان مثال خداى كريم فرموده است: '''«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»'''.<ref>انفال: 24</ref>؛ «بايد انسان در غذايش، نيك بنگرد». اين آيه به اين معناست كه لازم است انسان به‌خوبى نظر كند تا دريابد طبيعت چگونه شرايط رشد و پرورش آن طعام را فراهم كرده... تا مقدار فضل و رحمت الهى را بر بندگان بشناسد. [[شيخ كلينى]] از حضرت [[امام جعفر صادق(ع)]] روايت كرده است كه ايشان در پاسخ اين پرسش كه مقصود از طعام در اين آيه چيست؟ گفت: «علمه الذي يأخذه عمن يأخذه»؛ «منظور علم است كه بايد بنگرد كه از چه كسى مى‌آموزد».<ref>همان، ص62 - 67</ref>
#همچنين نویسنده نمونه‌هايى از تأويلاتى را ذكر كرده كه مفاهيم عامى هستند كه از بطون قرآن كريم استخراج شده‌اند: «زمانى كه موسى از شهر و ديارش هراسان گريخت و وارد مدين شد و در آبگاهى برای آن دو زن آب كشيد و برای استراحت به سايه‌اى رفت و سخت گرسنه بود، چنين دعا كرد: '''«... فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ»'''؛ «خدايا! به آنچه از خير به من نازل كنى نيازمندم».<ref>قصص: 24</ref>امام اميرالمؤمنين، على(ع) فرمود: «به خدا قسم، موسى به‌جز نانى برای سير شدن درخواست نكرده بود...». هدف كلى اين آيه عبارت است از يادآورى عظمت مقام عبوديت و اينكه بنده خدا به آن نمى‌رسد مگر بعد از آنكه اميد به غير از او نداشته باشد و از همه ببُرد و به او بپيوندد و حالت كمال انقطاع برایش حاصل شود و خودش را جز فقير و بيچاره‌اى كه فقرش او را به‌سوى خداى كريم و رحيم و غنى بخشنده كشانده، نبيند».<ref>همان، ص67 - 70</ref>
#همچنين نویسنده نمونه‌هایى از تأويلاتى را ذكر كرده كه مفاهيم عامى هستند كه از بطون قرآن كريم استخراج شده‌اند: «زمانى كه موسى از شهر و ديارش هراسان گريخت و وارد مدين شد و در آبگاهى برای آن دو زن آب كشيد و برای استراحت به سايه‌اى رفت و سخت گرسنه بود، چنين دعا كرد: '''«... فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ»'''؛ «خدايا! به آنچه از خير به من نازل كنى نيازمندم».<ref>قصص: 24</ref>امام اميرالمؤمنين، على(ع) فرمود: «به خدا قسم، موسى به‌جز نانى برای سير شدن درخواست نكرده بود...». هدف كلى اين آيه عبارت است از يادآورى عظمت مقام عبوديت و اينكه بنده خدا به آن نمى‌رسد مگر بعد از آنكه اميد به غير از او نداشته باشد و از همه ببُرد و به او بپيوندد و حالت كمال انقطاع برایش حاصل شود و خودش را جز فقير و بيچاره‌اى كه فقرش او را به‌سوى خداى كريم و رحيم و غنى بخشنده كشانده، نبيند».<ref>همان، ص67 - 70</ref>
#نویسنده در مورد تفسير به رأى، تأكيد كرده است كه آنچه در روايت «من فسر القرآن برأيه فليتبوأ مقعده من النار»، مورد مذمت قرار گرفته است، عبارت است از دو موضوع:
#نویسنده در مورد تفسير به رأى، تأكيد كرده است كه آنچه در روايت «من فسر القرآن برأيه فليتبوأ مقعده من النار»، مورد مذمت قرار گرفته است، عبارت است از دو موضوع:
#:الف) اينكه كسانى برای فريب‌كارى و گمراه كردن افراد ساده، آيه‌اى از قرآن را دستاويز قرار دهند و آن آيه را بر عقيده يا مرام و مسلك خود تطبيق كنند؛
#:الف) اينكه كسانى برای فريب‌كارى و گمراه كردن افراد ساده، آيه‌اى از قرآن را دستاويز قرار دهند و آن آيه را بر عقيده يا مرام و مسلك خود تطبيق كنند؛
خط ۵۶: خط ۵۶:
#نویسنده در نقد كسى كه پنداشته عبارات، معنايى ندارد جز معنايى كه هر مفسرى برای آن بيان مى‌كند، نوشته است: «شايد اين مطلب، ناظر به عبارات داراى ابهام و ايهامى است كه «اصحاب دمدمه و زمزمه» از كاهنان مى‌گفتند و مردم نيز هركدام بنا بر ذوق و سليقه خودشان برداشتى مى‌كردند و كاهنان برای فهميدن غيب، جن را به استخدام خود درمى‌آوردند و... آنچه در اينجا به‌عنوان تأويل و هرمنوتيك و بى‌معنايى متن گفته مى‌شود، همانند كهانت داراى هاله‌اى از قداست كوركورانه است و از نظر علمى و پژوهشى، ارزش و اعتبارى ندارد. اين ادعاها و سفسطه‌ها كجا و خطبه‌ها و كلمات حكيمانه پيامبران الهى و به‌ويژه آيات سراسر حكمت قرآن كريم كجا؟!.<ref>همان، ص169</ref>
#نویسنده در نقد كسى كه پنداشته عبارات، معنايى ندارد جز معنايى كه هر مفسرى برای آن بيان مى‌كند، نوشته است: «شايد اين مطلب، ناظر به عبارات داراى ابهام و ايهامى است كه «اصحاب دمدمه و زمزمه» از كاهنان مى‌گفتند و مردم نيز هركدام بنا بر ذوق و سليقه خودشان برداشتى مى‌كردند و كاهنان برای فهميدن غيب، جن را به استخدام خود درمى‌آوردند و... آنچه در اينجا به‌عنوان تأويل و هرمنوتيك و بى‌معنايى متن گفته مى‌شود، همانند كهانت داراى هاله‌اى از قداست كوركورانه است و از نظر علمى و پژوهشى، ارزش و اعتبارى ندارد. اين ادعاها و سفسطه‌ها كجا و خطبه‌ها و كلمات حكيمانه پيامبران الهى و به‌ويژه آيات سراسر حكمت قرآن كريم كجا؟!.<ref>همان، ص169</ref>
#نویسنده با بيان اين نكته كه در مورد تفسير حروف مقطعه، نظريات متعددى مطرح شده كه به بيش از بيست مورد مى‌رسد، ولى نظريات اصلى در اين زمينه سه‌تاست، نظريه مختار خودش را اين‌گونه بيان كرده است: «اين حروف، اشاراتى رمزى به اسرارى بين خدا و رسول اوست و كشف رمزش ممكن نيست و اگر قرار بود كه كسى بتواند رازش را كشف كند، از اولش هم نيازى به آوردن حروف رمزى نبود.<ref>همان، ص178 - 187</ref>
#نویسنده با بيان اين نكته كه در مورد تفسير حروف مقطعه، نظريات متعددى مطرح شده كه به بيش از بيست مورد مى‌رسد، ولى نظريات اصلى در اين زمينه سه‌تاست، نظريه مختار خودش را اين‌گونه بيان كرده است: «اين حروف، اشاراتى رمزى به اسرارى بين خدا و رسول اوست و كشف رمزش ممكن نيست و اگر قرار بود كه كسى بتواند رازش را كشف كند، از اولش هم نيازى به آوردن حروف رمزى نبود.<ref>همان، ص178 - 187</ref>
#نویسنده به توضيح و تاييد فرضيه اعجاز عددى پرداخته كه استاد عبدالرزاق نوفل در كتابى سه جلدى به نام «الإعجاز العددي للقرآن الكريم» مطرح كرده و آن را دليل بر صدق رسالت شمرده و مثال‌هايى برای آن آورده است (مثل آنكه كلمه «دنيا» در قرآن، 115 بار آمده و كلمه «آخرت» نيز به همين تعداد ذكر شده است، كلمه عقل 49 بار آمده و كلمه نور هم به همين مقدار و ابليس 11 بار ذكر شده و استعاذه از او هم همين تعداد و...)؛ البته شايان ذكر است كه اين مطلب، غير از اعجاز عددى و نظريه عدد نوزده در قرآن است كه دكتر رشاد خليفه بيان كرده و نویسنده محترم در اينجا فقط به ابعاد مثبت نظريه ايشان پرداخته است.<ref>همان، ص227 - 231</ref>
#نویسنده به توضيح و تاييد فرضيه اعجاز عددى پرداخته كه استاد عبدالرزاق نوفل در كتابى سه جلدى به نام «الإعجاز العددي للقرآن الكريم» مطرح كرده و آن را دليل بر صدق رسالت شمرده و مثال‌هایى برای آن آورده است (مثل آنكه كلمه «دنيا» در قرآن، 115 بار آمده و كلمه «آخرت» نيز به همين تعداد ذكر شده است، كلمه عقل 49 بار آمده و كلمه نور هم به همين مقدار و ابليس 11 بار ذكر شده و استعاذه از او هم همين تعداد و...)؛ البته شايان ذكر است كه اين مطلب، غير از اعجاز عددى و نظريه عدد نوزده در قرآن است كه دكتر رشاد خليفه بيان كرده و نویسنده محترم در اينجا فقط به ابعاد مثبت نظريه ايشان پرداخته است.<ref>همان، ص227 - 231</ref>
#شايان توجه است كه زبان اثر حاضر، عربى قديم نيست، بلكه همان‌طوركه از عنوان كتاب آشكار مى‌شود، به زبان عربى جديد و همراه با اصطلاحات ويژه عربى معاصر (مانند «دستورٌ خالدٌ»، «عبر الأجيال»، «ملابسات»، «الهرمنيوطيقا»، «علم الاجتماع»، «الأنثروبولوجى»، «فلسفة الجمال»، «النقد الأدبي» و...) نوشته شده است؛ بنابراین اثر حاضر هرچند برای آشنايان با زبان عربى قديم، چندان آسان نيست، ولى برای علاقه‌مندان آشنا با اصطلاحات عربى جديد، بس شيوا و جذاب است.
#شايان توجه است كه زبان اثر حاضر، عربى قديم نيست، بلكه همان‌طوركه از عنوان كتاب آشكار مى‌شود، به زبان عربى جديد و همراه با اصطلاحات ويژه عربى معاصر (مانند «دستورٌ خالدٌ»، «عبر الأجيال»، «ملابسات»، «الهرمنيوطيقا»، «علم الاجتماع»، «الأنثروبولوجى»، «فلسفة الجمال»، «النقد الأدبي» و...) نوشته شده است؛ بنابراین اثر حاضر هرچند برای آشنايان با زبان عربى قديم، چندان آسان نيست، ولى برای علاقه‌مندان آشنا با اصطلاحات عربى جديد، بس شيوا و جذاب است.
#با نظر به منزلت علمى استاد معرفت و اشراف ايشان بر مباحث تفسيرى و علوم قرآن و نيز آگاهى ايشان به شبهات مطرح درباره منطق فهم دين و زبان قرآن و هرمنوتيك و... اثر حاضر از نظر پاسخ‌گويى به شبهات و پرسش‌هاى موجود در اين زمينه، بسيار غنيمت و سودمند است، به‌ويژه آنكه مبحث تأويل همواره لغزشگاه، سرنوشت‌ساز و معركه آرا و نظريات بوده است.
#با نظر به منزلت علمى استاد معرفت و اشراف ايشان بر مباحث تفسيرى و علوم قرآن و نيز آگاهى ايشان به شبهات مطرح درباره منطق فهم دين و زبان قرآن و هرمنوتيك و... اثر حاضر از نظر پاسخ‌گويى به شبهات و پرسش‌هاى موجود در اين زمينه، بسيار غنيمت و سودمند است، به‌ويژه آنكه مبحث تأويل همواره لغزشگاه، سرنوشت‌ساز و معركه آرا و نظريات بوده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش