۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
محقق در مقدمهاش بر کتاب پيرامون موضوع، عنوان، شرح حال مؤلف، نسخ خطى و نسبت کتاب به مؤلف مطالبى را ارائه كرده است. | محقق در مقدمهاش بر کتاب پيرامون موضوع، عنوان، شرح حال مؤلف، نسخ خطى و نسبت کتاب به مؤلف مطالبى را ارائه كرده است. | ||
اين کتاب از آن جهت حائز | اين کتاب از آن جهت حائز اهمیت است كه از ديدگاه مردم و بهویژه بانوان نسبت به حكومت غاصبانه معاویه و جايگاه امیرالمؤمنين در اذهان عرب آن مقطع تاريخى را بر ما روشن مىنمايد. | ||
به عنوان نمونه خبر دوازدهم ملاقات سوده دختر عماره همدانى با معاویه را متذكر مىشویم: | به عنوان نمونه خبر دوازدهم ملاقات سوده دختر عماره همدانى با معاویه را متذكر مىشویم: | ||
| خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
اما بايد بدانى شخصى كه پيوسته مىخواهد در قدرت با تو برابرى كند، ما را چون خوشه گندم درو شده تباه كرده و قلع و قمع نموده و خفيف و خوارمان ساخته است. او بسر بن أرطاة است كه به شهر ما وارد شده، مردان ما را كشته و دارایىهايمان را به غارت برده است. اگر او را عزل كنى، ما آرام خواهيم بود، و گرنه به تو نشان خواهيم داد! | اما بايد بدانى شخصى كه پيوسته مىخواهد در قدرت با تو برابرى كند، ما را چون خوشه گندم درو شده تباه كرده و قلع و قمع نموده و خفيف و خوارمان ساخته است. او بسر بن أرطاة است كه به شهر ما وارد شده، مردان ما را كشته و دارایىهايمان را به غارت برده است. اگر او را عزل كنى، ما آرام خواهيم بود، و گرنه به تو نشان خواهيم داد! | ||
معاویه در مقابل این تهديد سوده آرام ننشست و پاسخ داد: آيا مرا از قبيلهات مىترسانى و به قيام تهديد مىكنى؟ تو را با وضع دردناكى از | معاویه در مقابل این تهديد سوده آرام ننشست و پاسخ داد: آيا مرا از قبيلهات مىترسانى و به قيام تهديد مىكنى؟ تو را با وضع دردناكى از همینجا به سوى بسر بن ارطاة مىفرستم تا حكم خود را بر تو جارى سازد و هر آنچه مىخواهد انجام دهد. | ||
در این هنگام، سوده سرش را پايين انداخت و گريست. سپس سرش را بلند كرد و دو بيت در رثاى [[امام على(ع)]]سرود. معاویه پس از شنيدن این اشعار، پرسيد: كسى كه این چنين او را توصيف مىكنى، كيست؟ | در این هنگام، سوده سرش را پايين انداخت و گريست. سپس سرش را بلند كرد و دو بيت در رثاى [[امام على(ع)]]سرود. معاویه پس از شنيدن این اشعار، پرسيد: كسى كه این چنين او را توصيف مىكنى، كيست؟ | ||
سوده پاسخ داد: او | سوده پاسخ داد: او امیرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب(ع) است. | ||
معاویه پرسيد: درباره على(ع) چه مىدانى و چقدر او را مىشناسى؟ | معاویه پرسيد: درباره على(ع) چه مىدانى و چقدر او را مىشناسى؟ | ||
سوده پاسخ داد: مشابه | سوده پاسخ داد: مشابه همین صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از یک كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه [[امام على(ع)|امیرالمؤمنين(ع)]] ببرم. وقتى وارد منزل [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را برای امام(ع) تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستمكارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكردهام. آنگاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامهام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام. | ||
سوده در ادامه گفت: امام این نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.» | سوده در ادامه گفت: امام این نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.» | ||
ویرایش