۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
| خط ۶: | خط ۶: | ||
[[اقبال آشتیانی، عباس]] (مصحح) | [[اقبال آشتیانی، عباس]] (مصحح) | ||
[[منتجبالدین بدیع، علی بن احمد]] ( | [[منتجبالدین بدیع، علی بن احمد]] (نویسنده) | ||
[[قزوینی، محمد]] (مصحح) | [[قزوینی، محمد]] (مصحح) | ||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
اين كتاب، جُنگى از «مراسلات» ديوان سلطان سنجر سلجوقى و نمونه برجستهاى از «ترسّل» و نامه نگارى دربارى به زبان فارسى است. ترسل از شغلهاى مهم دربارهاى ايران گذشته به شمار مىرفت و بر پايه سخن [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] در الفهرست، پيش از اسلام نيز وجود داشت. مكتوبات فراوانى از روزگار ساسانيان به فرمان شاه يا وزير در قالب «منشور»، «فرمان حكومتى»، «فتح نامه»، «امان نامه» و... در دست است. سنجر، آخرين پادشاه سلجوقى (115 - 255ق) نيز كه بر همه قلمرو شرق اسلامى تا عراق و شامات فرمان مىراند، به مؤيدالدوله، منتجبالدين بديع اتابك جوينى، دبير دبيرخانه و يكى از كاتبان و دبيران خوش قلمش امر كرد كه «فرمانهاى حكومتى» اين روزگار را بنويسد. وى آنها را كنار يكديگر فراهم آورد و با افزودن مقدمه كوتاهى بر آنها، اين كتاب را سامان داد. بر پايه حدس قزوينى، اين كتاب ميان 825 تا 845 هجرى فراهم شده است. | اين كتاب، جُنگى از «مراسلات» ديوان سلطان سنجر سلجوقى و نمونه برجستهاى از «ترسّل» و نامه نگارى دربارى به زبان فارسى است. ترسل از شغلهاى مهم دربارهاى ايران گذشته به شمار مىرفت و بر پايه سخن [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] در الفهرست، پيش از اسلام نيز وجود داشت. مكتوبات فراوانى از روزگار ساسانيان به فرمان شاه يا وزير در قالب «منشور»، «فرمان حكومتى»، «فتح نامه»، «امان نامه» و... در دست است. سنجر، آخرين پادشاه سلجوقى (115 - 255ق) نيز كه بر همه قلمرو شرق اسلامى تا عراق و شامات فرمان مىراند، به مؤيدالدوله، منتجبالدين بديع اتابك جوينى، دبير دبيرخانه و يكى از كاتبان و دبيران خوش قلمش امر كرد كه «فرمانهاى حكومتى» اين روزگار را بنويسد. وى آنها را كنار يكديگر فراهم آورد و با افزودن مقدمه كوتاهى بر آنها، اين كتاب را سامان داد. بر پايه حدس قزوينى، اين كتاب ميان 825 تا 845 هجرى فراهم شده است. | ||
بخش فراوانى از عتبه، فرمانهاى حكومتى را درباره نصب افراد گوناگون در بر دارد، اما افزون بر اينها، شمارى از نامههاى عادى با نثرى ادبى نيز در آن هست. شايد هدف اصلى | بخش فراوانى از عتبه، فرمانهاى حكومتى را درباره نصب افراد گوناگون در بر دارد، اما افزون بر اينها، شمارى از نامههاى عادى با نثرى ادبى نيز در آن هست. شايد هدف اصلى نویسنده، آموزش نامه نگارى بوده باشد. بارى، اين فرمانها به مسائلى مانند امارت و رياست شهرها، قضاوت، شغل تدريس، اوقاف، حسبه، خطيب، نيابت وزارت طغرا و نقابت سادات و... مىپردازند. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
بخشى از آنچه در اين فرمانها آمده، از انديشههاى | بخشى از آنچه در اين فرمانها آمده، از انديشههاى نویسنده يا انديشههاى سياسى حاكم بر زمان وى و پارهاى ديگر از آن، دستورهاى خود شاه يا وزير او بوده است. اين فرمانها در قالب رسمى نامه نگارى يا فرمان نگارى ريخته مىشد و دبير بر پايه تخصص ادبىاش، از آيات قرآنى، احاديث، امثال يا كلمات حكيمانه آن را عرضه مىكرد. عتبه نيز چنين ساختارى دارد. | ||
آنچه از قلم | آنچه از قلم نویسنده اين كتاب در قالب 64 مكتوب تراويده است، آشكارا انديشههاى حاكم بر دستگاه و درگاه شاهى را، باز مىتابد و به همين دليل، به رغم عبارت پردازىها و لفاظىهاى فراوانش، از منابع بسيار ارزشمند براى پى بردن به فلسفه و انديشه سياسى و راهكارهاى دينى - سياسى آن روزگار براى اداره حكومت به | ||
شمار مىرود. آنچه تنها از ديد انديشههاى عرضه شده در اين فرمانها مهم شمرده مىشود، آميختن ديدگاههاى نظرى و عملى با يكديگر درباره سياست است. | شمار مىرود. آنچه تنها از ديد انديشههاى عرضه شده در اين فرمانها مهم شمرده مىشود، آميختن ديدگاههاى نظرى و عملى با يكديگر درباره سياست است. | ||
| خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
استوار كردن (تشييد) قواعد امور دينى و تمهيد مصالح شرعى، از دلايل گسترش مملكت و دولت به شمار مىرود و سامان و آراستگى (تمشيت) كارهاى دين، از نمونههاى شكر نعمتهاى خداوندى است. همه اديان و مكاتب، عدل و احسان را مىپسندند و هر كسى براى اجراى آن، به شيوه خود راه مىپويد. سلطان، «مصداق ظل اللّه فى الارض» شمرده شده و ملك و دولت را خداوند به او وانهاده است؛ پس سلطان و همه كار گزاران در برابر خداوند مسئول خواهند بود. رايجترين مفهوم در اين فرمانها، همچون ديگر متون سياسى نوشته شده در جهان اسلام، عدل است. اين مفهوم از قرآن بر مىآيد و به همين دليل، در كنار احسان، پايه و اساس كار جهاندارى خوانده شده است. عدل، گاهى در چار چوب مفهومهاى عقل عملىِ پسنديده نزد همگان و گاهى در معناى تكليفى الهى به كار مىرود كه از آيه '''«ان اللّه يأمركم بالعدل و الاحسان»''' برمىآيد. بنا بر اين «اقامه مراسم عدل» تكليف «آفريدگار» بر «جهاندار» است. | استوار كردن (تشييد) قواعد امور دينى و تمهيد مصالح شرعى، از دلايل گسترش مملكت و دولت به شمار مىرود و سامان و آراستگى (تمشيت) كارهاى دين، از نمونههاى شكر نعمتهاى خداوندى است. همه اديان و مكاتب، عدل و احسان را مىپسندند و هر كسى براى اجراى آن، به شيوه خود راه مىپويد. سلطان، «مصداق ظل اللّه فى الارض» شمرده شده و ملك و دولت را خداوند به او وانهاده است؛ پس سلطان و همه كار گزاران در برابر خداوند مسئول خواهند بود. رايجترين مفهوم در اين فرمانها، همچون ديگر متون سياسى نوشته شده در جهان اسلام، عدل است. اين مفهوم از قرآن بر مىآيد و به همين دليل، در كنار احسان، پايه و اساس كار جهاندارى خوانده شده است. عدل، گاهى در چار چوب مفهومهاى عقل عملىِ پسنديده نزد همگان و گاهى در معناى تكليفى الهى به كار مىرود كه از آيه '''«ان اللّه يأمركم بالعدل و الاحسان»''' برمىآيد. بنا بر اين «اقامه مراسم عدل» تكليف «آفريدگار» بر «جهاندار» است. | ||
نویسنده عدل را بر پايه معناى لغوى آن، «نهادن هر چيزى به جاى خود» و از اين رو، ظلم را «وضع الشىء فى غير موضعه» مىداند. پس نخستين مصداق عدل ورزى ميان مردم، رعايت حقوق؛ يعنى «اعطاى حق هر ذى حق» است كه به هر دليل و بيشتر از ديد شرع، داراى آن حق شمرده مىشود. | |||
نفى ظلم و تعدّى و فراهم آوردن زمينه براى جلوگيرى از ستم ورزى بر مردمان آسيب پذير (ايجاد امنيت)، مصداق يا ابزار فراچنگ آمدن عدل است؛ زمينهاى كه دارندگان حقوق در آن به حق خود مىرسند و از ستم و غصب حقوق بر كنار مىمانند. افزون بر اينها، احسان؛ يعنى گذشت درباره كسانى كه رعايت عدل براى آنان از رأفت و مهربانى دور است، آب لطفى بر خشكى و بى روحى عدل مىافشاند. يكى از مفهومهاى بنيادين اين فرمانها براى حفظ و ثبات دولت، اجراى احكام شرعى است، اما به هر روى، هنگامى كه «نوبت به احكام قضا و حسبه و اوقاف و تعيين مدرّس مىرسد» بر عدل و احسان «ائمه و علما» بيشتر تأكيد مىشود؛ زيرا «اساس دين و اسلام به ايشان راسى و راسخ و تقويت و تربيت ايشان در آنچه ملابست كنند و متقلد آن گردند، از لوازم و مفترضات» است. | نفى ظلم و تعدّى و فراهم آوردن زمينه براى جلوگيرى از ستم ورزى بر مردمان آسيب پذير (ايجاد امنيت)، مصداق يا ابزار فراچنگ آمدن عدل است؛ زمينهاى كه دارندگان حقوق در آن به حق خود مىرسند و از ستم و غصب حقوق بر كنار مىمانند. افزون بر اينها، احسان؛ يعنى گذشت درباره كسانى كه رعايت عدل براى آنان از رأفت و مهربانى دور است، آب لطفى بر خشكى و بى روحى عدل مىافشاند. يكى از مفهومهاى بنيادين اين فرمانها براى حفظ و ثبات دولت، اجراى احكام شرعى است، اما به هر روى، هنگامى كه «نوبت به احكام قضا و حسبه و اوقاف و تعيين مدرّس مىرسد» بر عدل و احسان «ائمه و علما» بيشتر تأكيد مىشود؛ زيرا «اساس دين و اسلام به ايشان راسى و راسخ و تقويت و تربيت ايشان در آنچه ملابست كنند و متقلد آن گردند، از لوازم و مفترضات» است. | ||
ویرایش