عتبة الكتبة، مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر
عتبة الكتبة، نوشته على بن احمد منتجبالدين بديع، تصحيح محمد قزوينى و عباس اقبال آشتيانى، جُنگى از «مراسلات» ديوان سلطان سنجر سلجوقى و نمونه برجستهاى از «ترسّل» و نامه نگارى دربارى به زبان فارسى است. ترسل از شغلهاى مهم دربارهاى ايران گذشته به شمار مىرفت و بر پايه سخن ابن نديم در الفهرست، پيش از اسلام نيز وجود داشت. مكتوبات فراوانى از روزگار ساسانيان به فرمان شاه يا وزير در قالب «منشور»، «فرمان حكومتى»، «فتح نامه»، «امان نامه» و... در دست است. سنجر، آخرين پادشاه سلجوقى (115 - 255ق) نيز كه بر همه قلمرو شرق اسلامى تا عراق و شامات فرمان مىراند، به مؤيدالدوله، منتجبالدين بديع اتابك جوينى، دبير دبيرخانه و يكى از كاتبان و دبيران خوش قلمش امر كرد كه «فرمانهاى حكومتى» اين روزگار را بنويسد. وى آنها را كنار يكديگر فراهم آورد و با افزودن مقدمه كوتاهى بر آنها، اين كتاب را سامان داد. بر پايه حدس قزوينى، اين كتاب ميان 825 تا 845 هجرى فراهم شده است.
عتبة الکتبة: مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر | |
---|---|
پدیدآوران | اقبال آشتیانی، عباس (مصحح)
منتجبالدین بدیع، علی بن احمد (نویسنده) قزوینی، محمد (مصحح) |
عنوانهای دیگر | مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر |
ناشر | اساطير |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1384 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-331-345-X |
موضوع | ایران - تاریخ - سلجوقیان، 429 - 590ق.
نامههای فارسی - قرن 6ق. نثر فارسی - قرن 6ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5103 /ع2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
بخش فراوانى از عتبه، فرمانهاى حكومتى را درباره نصب افراد گوناگون در بر دارد، اما افزون بر اينها، شمارى از نامههاى عادى با نثرى ادبى نيز در آن هست. شايد هدف اصلى نویسنده، آموزش نامه نگارى بوده باشد. بارى، اين فرمانها به مسائلى مانند امارت و رياست شهرها، قضاوت، شغل تدريس، اوقاف، حسبه، خطیب، نيابت وزارت طغرا و نقابت سادات و... مىپردازند.
ساختار
بخشى از آنچه در اين فرمانها آمده، از انديشههاى نویسنده يا انديشههاى سياسى حاكم بر زمان وى و پارهاى ديگر از آن، دستورهاى خود شاه يا وزير او بوده است. اين فرمانها در قالب رسمى نامه نگارى يا فرمان نگارى ريخته مىشد و دبير بر پايه تخصص ادبىاش، از آيات قرآنى، احاديث، امثال يا كلمات حكيمانه آن را عرضه مىكرد. عتبه نيز چنين ساختارى دارد.
آنچه از قلم نویسنده اين كتاب در قالب 64 مكتوب تراويده است، آشكارا انديشههاى حاكم بر دستگاه و درگاه شاهى را، باز مىتابد و به همين دليل، به رغم عبارت پردازىها و لفاظىهاى فراوانش، از منابع بسيار ارزشمند براى پى بردن به فلسفه و انديشه سياسى و راهكارهاى دينى - سياسى آن روزگار براى اداره حكومت به
شمار مىرود. آنچه تنها از ديد انديشههاى عرضه شده در اين فرمانها مهم شمرده مىشود، آميختن ديدگاههاى نظرى و عملى با يكديگر درباره سياست است.
گزارش محتوا
درونمايه فرمانهاى اين كتاب را به چهار دسته مىتوان بخش كرد:
1. مقدمهاى كلى درباره ديد و بينش سياسى به ارتباط با دولت و حكومت و روابطش با مردم يا علما؛
2. نام و ويژگىهاى شخصى و مديريتى و دانش و تجربه امير، قاضى، محتسب يا...؛
3. مسئوليتها و تكليفهاى نهاده شده بر دوش صاحب منصبان؛
4. درخواست از مردم و ديگر طبقهها و نهادهاى دولتى و ملى براى پشتيبانى و پيروى از صاحبان مناصب.
الف) آموزههاى عام سياسى
محتواى بخش نخست، نگرش عام كار گزاران دولت سلجوقى را درباره برخى از مهمترين مفهومهاى سياسى آشكار مىسازد. عبارتهايى كه بر پايه سامان مشخصى، در آغاز بيشتر اين فرمانها وجود دارند، بر اين دلالت مىكنند كه «از موجبات ثبات دولت و نظام احوال شمل مملكت، بعد از تمهيد قواعد عدل و تشييد اركان شرع، هيچ كار نيكوتر از رعايت حقوق نيست... [و] هر توفيق كه در اين معنا ميسر گردد مستمد الطاف يزدانى و مستنزل سعادت آسمانى شود».
بر پايه اين عبارتها، آنچه دولت را استوار و مملكت را پايدار مىكند عدالت ورزى و رعايت قوانين شرع و پاس داشتن حقوق مردمان است كه اين خود موجب نزول رحمتها و بركات الهى خواهد بود.
استوار كردن (تشييد) قواعد امور دينى و تمهيد مصالح شرعى، از دلايل گسترش مملكت و دولت به شمار مىرود و سامان و آراستگى (تمشيت) كارهاى دين، از نمونههاى شكر نعمتهاى خداوندى است. همه اديان و مكاتب، عدل و احسان را مىپسندند و هر كسى براى اجراى آن، به شيوه خود راه مىپويد. سلطان، «مصداق ظل اللّه فى الارض» شمرده شده و ملك و دولت را خداوند به او وانهاده است؛ پس سلطان و همه كار گزاران در برابر خداوند مسئول خواهند بود. رايجترين مفهوم در اين فرمانها، همچون ديگر متون سياسى نوشته شده در جهان اسلام، عدل است. اين مفهوم از قرآن بر مىآيد و به همين دليل، در كنار احسان، پايه و اساس كار جهاندارى خوانده شده است. عدل، گاهى در چار چوب مفهومهاى عقل عملىِ پسنديده نزد همگان و گاهى در معناى تكليفى الهى به كار مىرود كه از آيه«ان اللّه يأمركم بالعدل و الاحسان» برمىآيد. بنا بر اين «اقامه مراسم عدل» تكليف «آفريدگار» بر «جهاندار» است.
نویسنده عدل را بر پايه معناى لغوى آن، «نهادن هر چيزى به جاى خود» و از اين رو، ظلم را «وضع الشىء فى غير موضعه» مىداند. پس نخستين مصداق عدل ورزى ميان مردم، رعايت حقوق؛ يعنى «اعطاى حق هر ذى حق» است كه به هر دليل و بيشتر از ديد شرع، داراى آن حق شمرده مىشود.
نفى ظلم و تعدّى و فراهم آوردن زمينه براى جلوگيرى از ستم ورزى بر مردمان آسيب پذير (ايجاد امنيت)، مصداق يا ابزار فراچنگ آمدن عدل است؛ زمينهاى كه دارندگان حقوق در آن به حق خود مىرسند و از ستم و غصب حقوق بر كنار مىمانند. افزون بر اينها، احسان؛ يعنى گذشت درباره كسانى كه رعايت عدل براى آنان از رأفت و مهربانى دور است، آب لطفى بر خشكى و بى روحى عدل مىافشاند. يكى از مفهومهاى بنيادين اين فرمانها براى حفظ و ثبات دولت، اجراى احكام شرعى است، اما به هر روى، هنگامى كه «نوبت به احكام قضا و حسبه و اوقاف و تعيين مدرّس مىرسد» بر عدل و احسان «ائمه و علما» بيشتر تأكيد مىشود؛ زيرا «اساس دين و اسلام به ايشان راسى و راسخ و تقويت و تربيت ايشان در آنچه ملابست كنند و متقلد آن گردند، از لوازم و مفترضات» است.
ب) ويژگىهاى فرد برگزيده
دومين بخش اين فرمانها، نام بردن از فردى براى گماردنش در جايگاهى سياسى و ويژگىهاى اوست. بر پايه اين ويژگىها، به برخى از ديدگاههاى سياسى حاكم بر كارگزاران دولت سلجوقى مىتوان پى برد. آنان براى هر منصبى، ويژگىهايى خاص در نظر مىآوردند. يكى از اين ويژگىها، بستگى خانوادگى افراد و گزينش آنان از «اهل بيوتات» و خاندانهاى نامدار و اصيل (خاندان قديم) بود.
معيار مهم گزينش افراد براى منصبهاى گوناگون در آن دوره، «اصالت خانوادگى» شمرده مىشد. اين خاندانها بيشتر، منصبها (رياست شهر)، (قضا) يا (تدريس) را ارث مىبردند. باور به اينكه انتخاب افراد از اين خاندانها، از بنيادىترين و رايجترين ملاكهاى گزينش است، در اين فرمانها با اين عبارت رخ مىنمايد:
«چون از عادات دولت ما معهود و متعارف است حقوق اسلاف در اخلاف رعايت فرمودن و جاه و جاى پدران به فرزندان سپردن». از اين رو، خاندان صاعديان، بر پايه حكمى از سلطان، سالها منصب قضاوت را در نيشابور عهدهدار بودند. همچنين ابوسعد عبدالكريم بن محمد سمعانى(م265) از خاندان سمعانى كه نخست حنفى شمرده مىشدند و سپس به مذهب شافعى گرويدند و رياست شافعيان خراسان را بر عهده گرفتند، بر پايه حكمى از سلطان در جايگاه رياست اصحاب شافعى خراسان نشست. شاه در آن حكم به تبار ابوسعد و «فضل يزدانى» خاندان وى اشاره مىكند.
بسيارى از خاندانها در آن روزگار نزد مردم محبوب بودند و بر كنار كردن آنان، جايگاه سلطنت را سست مىكرد و زمينهاى براى شورش مردم فراهم مىآورد. آنچه در يكى از اين فرمانها درباره «ولا و محبت خاندان رياست به مازندران» وجود دارد، گواهى بر اين دعوى است.
گزينش سادات نيز همواره مهم بود و امتيازى شمرده و در حكم از آن ياد مىشد. افزون بر «نقابت سادات» كه كسى جز اين خاندان در آن جايگاه نمىنشست، سيد بودن ويژگى مهمى بود. براى نمونه، امام سيد ظهيرالدين «از شجره نبوت و دوحه رسالت شاخى يافته» بود و از اين رو، شايستگى تدريس داشت. نقابت نيز با توارث به ديگران مىرسيد.
برخوردارى افراد از تجربه در كار نيز از ويژگىهاى مهم براى گزيده شدن افراد بود كه در اين فرمانها بدان اشاره شده و نمونهاى از آن درباره رئيس سرخس آمده است. انتخاب افراد مجرّب براى مراكز مهمتر، از نكتههايى است كه برخى از فرمانها بر آن تأكيد مىكنند. برآمدن افراد در ساختار ادارى و لشكرى و پيمودن مراتب و درجات پيشرفت، زمينه ترقى آنان به جايگاههاى بالاتر بود و اين كار محكى براى شناخت لياقت آنان به شمار مىآمد.
افزون بر اين ويژگىها، مسائل اخلاقى شخص و مديريت و كارآيى او نيز مهم شمرده مىشد. اين مسئله در عبارتهاى گوناگون در وصف افراد آمده و بازتاب يافته است. نشستن در برخى از منصبها، به داشتن شايستگىهاى ويژهاى مشروط بود. مانند «قضاوت» يا «حسبه» كه شرطش آگاهى به قانونهاى شريعت و «شناخت منكَر از معروف» شمرده مىشد و براى نمونه در حكمى براى محتسب مازندران آمده است. رسم مردمان نيز بر اين بود كه شكايت خود را درباره اميران يا متوليان به درگاه سلطان مىرساندند و چنانچه از كار قاضى خشنود بودند، نامههاى تشكر به آن درگاه مىفرستادند. «شكرنامههاى كافه رعاياى شهر و ولايت» درباره قاضى نيشابور نمونهاى از اين رسم است.
ج) وظايف مسئولان
بخش سوم اين فرمانها، در بر دارنده مسئوليتها و وظيفههايى است كه بر عهده افراد گذاشته شده بود. البته در جاهايى، به احترام اينكه اين افراد از وظايف خود آگاهند، از آنها ياد نشده است. شمارى از وظايف ياد شده در اين فرمانها، كلى و برخى از آنها متناسب با شغل واگذار شده است. پاس داشتن شخصيتهاى برجسته شهر كه به هر روى طبقه اعيان، حافظ نظام اجتماعى جامعه و «اركان قوام» آن بودند، يكى از وظايف كلى در بيشتر فرمانهاست. تأكيد بر جلوگيرى از ستمگرى زورمندان بر ناتوانان نيز از ديگر وظايف كلى شمرده مىشود: «نگذارند كه از اقويا بر ضعفا تحاملى رود» يا «ظلم و تطاول اقويا از ضعفا دفع كند».
وظايف و مسئوليتهاى ويژه هر شغل نيز گاه به تفصيل در اين احكام آمده است. يادآورى اين مسئوليتها و تأكيد بر آنها، اعتبار و اعتناى دولت سنجرى را به اين مسائل نشان مىدهد. وظايف محتسب، رئيس شافعيان و حنفيان، شحنه هر شهر، نقيبِ سادات، مسئول اوقاف و قاضى، در بسيارى از اين فرمانها آمده و در بيشتر آنها گوشزد شده است كه بر پايه فقه حنفى حكم برانند.
د) پذيرش صاحب منصب
اين فرمانها همچنين درخواست سلطان را از بزرگان و اعيان و مسئولان شهر براى حرمت نهادن به صاحب منصب تازه وارد در بر دارد؛ زيرا بدون همراهى مردم، مسئول در كارش توفيق نمىيابد. مردم مىبايست او را در كارها و مسئوليتهايش مىپذيرفتند و بر پايه حكم وى فرمان مىبردند و رفتار میكردند. مانند اين درخواست كمابيش در بيشتر فرمانها وجود دارد: «مشاهير و ائمه و اكابر و علما و قضات و اعيان و معتبران، اين تفويض و تقليد را به اهتزاز و ارتياح تلقى كنند».
وضعيت كتاب
اين كتاب در 1329 شمسى با مقدمه محمد قزوينى و به كوشش عباس اقبال به چاپ رسيد. خانم لمبتون در مقالهاى با عنوان به بررسى اين اثر از ديد ارزيابى ساختار دولت سلجوقى پرداخته و مباحث مهم آن را با همين عنوان در تاريخ ايران كمبريج در فصلى گسترده آورده است. هيچ فهرست و نمايهاى در اين كتاب نيست و تنها به برخى از اختلاف نسخهها در پانوشت صفحات اشاره شده است.
منابع مقاله
- متن كتاب.
- پيش گفتار مصحح كتاب.
- رياحى زمين، زهرا (1385)، «عتبه الكتبه؛ وجه تسميه، ترسل، نثر فنى، مكاتيب ديوانى، سلطان سنجر»، رشد آموزش زبان و ادب فارسى، دوره بيستم، شماره 2.
- جعفریان، رسول (1378)، «يك منبع با ارزش در باب سياست اسلامى؛ گزارشى از عتبه الكتبه»، حكومت اسلامى، شماره يازدهم.