پرش به محتوا

تاريخ خلیفة بن خیاط: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۶: خط ۶:
[[فواز، نجیب]] (محقق)
[[فواز، نجیب]] (محقق)


[[خلیفه بن خیاط]] (نويسنده)
[[خلیفه بن خیاط]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏DS‎‏ ‎‏35‎‏/‎‏63‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏8‎‏ت‎‏2
| کد کنگره =‏DS‎‏ ‎‏35‎‏/‎‏63‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏8‎‏ت‎‏2
خط ۴۰: خط ۴۰:
خليفه در سيره به‌طور عمده بر [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] تكيه دارد و اخبار را مستقيماً يا با يك واسطه از طريق بكر بن سليمان يا وهب بن جرير بن حازم از وى نقل مى‌كند. وى علاوه بر اين، از كتاب «تاريخ الخلفاء» ابن‌اسحاق نيز بهره برده و روايات متعددى درباره دوره خلفاى راشدين از وى نقل كرده است. بيش از صد بار نام [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] در كتاب تاريخ خليفه آمده است. البته وى اكثر روايات [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] را به‌صورت مختصر و فشرده ذكر مى‌كند و از تشريح وقايع مى‌پرهيزد.<ref>همان</ref>
خليفه در سيره به‌طور عمده بر [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] تكيه دارد و اخبار را مستقيماً يا با يك واسطه از طريق بكر بن سليمان يا وهب بن جرير بن حازم از وى نقل مى‌كند. وى علاوه بر اين، از كتاب «تاريخ الخلفاء» ابن‌اسحاق نيز بهره برده و روايات متعددى درباره دوره خلفاى راشدين از وى نقل كرده است. بيش از صد بار نام [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] در كتاب تاريخ خليفه آمده است. البته وى اكثر روايات [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] را به‌صورت مختصر و فشرده ذكر مى‌كند و از تشريح وقايع مى‌پرهيزد.<ref>همان</ref>


راوى يا نويسنده ديگرى كه خليفه از او بهره برده است، وهب بن جرير بن خازم ازدى (د 206ق) است. خليفه در موضوعِ جنگ جمل و وقايع ردَّه و اخبار خوارج بصره، مواردى از او نقل كرده است.<ref>همان</ref>
راوى يا نویسنده ديگرى كه خليفه از او بهره برده است، وهب بن جرير بن خازم ازدى (د 206ق) است. خليفه در موضوعِ جنگ جمل و وقايع ردَّه و اخبار خوارج بصره، مواردى از او نقل كرده است.<ref>همان</ref>


ابوالحسن على بن محمد مدائنى (د 225ق) اخبارى نامدار عراقى، يكى ديگر از منابع خليفه است. در بخش فتوحات و اخبار خلفاى راشدين، پنجاه درصد نقل‌ها از مدائنى و به احتمال از كتاب جمل و كتاب صفين و كتاب خوارج اوست. شايد به همين علت است كه كلود كاهن معتقد است كه كتاب تاريخ خليفه از آنِ مدائنى است. اما اين نظر قطعاً صحيح نيست؛ زيرا اگرچه خليفه از مدائنى روايات بسيارى نقل كرده است، ولى همان‌گونه‌كه گفته شد بيشتر روايات مربوط به سيره از [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] نقل شده است و تنها تا وقايع سال 131ق از مدائنى روايت مى‌كند.<ref>همان</ref>
ابوالحسن على بن محمد مدائنى (د 225ق) اخبارى نامدار عراقى، يكى ديگر از منابع خليفه است. در بخش فتوحات و اخبار خلفاى راشدين، پنجاه درصد نقل‌ها از مدائنى و به احتمال از كتاب جمل و كتاب صفين و كتاب خوارج اوست. شايد به همين علت است كه كلود كاهن معتقد است كه كتاب تاريخ خليفه از آنِ مدائنى است. اما اين نظر قطعاً صحيح نيست؛ زيرا اگرچه خليفه از مدائنى روايات بسيارى نقل كرده است، ولى همان‌گونه‌كه گفته شد بيشتر روايات مربوط به سيره از [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] نقل شده است و تنها تا وقايع سال 131ق از مدائنى روايت مى‌كند.<ref>همان</ref>
خط ۴۷: خط ۴۷:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در مقدمه محققین، ضمن ارائه زندگى‌نامه مختصرى از نويسنده، توضيحاتى پيرامون كتاب وى داده شده است.<ref>مقدمه، ص3-10</ref>
در مقدمه محققین، ضمن ارائه زندگى‌نامه مختصرى از نویسنده، توضيحاتى پيرامون كتاب وى داده شده است.<ref>مقدمه، ص3-10</ref>


خليفه، كتاب خويش را با تعريف كلمه تاريخ آغاز كرده است. وى نيز همانند بسيارى از مورخان كهن، تاريخ را به معناى سال و به‌طور عمده، به معناى تقويم اعم از سال تولد و درگذشت و سال رخ دادنِ حوادث و مانند اينها به كار مى‌برد. وى در مقدمه كتاب، در تعريف تاريخ مى‌نويسد «اين كتاب تاريخ است و مردم امر حج و روزه خويش و نيز عِدّه زنان و زمان ديون خود را با تاريخ تعيين مى‌كنند» و به آيه 189 بقره و 12 اسراء و 5 يونس استناد كرده است.<ref>ر.ک: پنجه، معصوم‌على، 1381، ص75</ref>
خليفه، كتاب خويش را با تعريف كلمه تاريخ آغاز كرده است. وى نيز همانند بسيارى از مورخان كهن، تاريخ را به معناى سال و به‌طور عمده، به معناى تقويم اعم از سال تولد و درگذشت و سال رخ دادنِ حوادث و مانند اينها به كار مى‌برد. وى در مقدمه كتاب، در تعريف تاريخ مى‌نويسد «اين كتاب تاريخ است و مردم امر حج و روزه خويش و نيز عِدّه زنان و زمان ديون خود را با تاريخ تعيين مى‌كنند» و به آيه 189 بقره و 12 اسراء و 5 يونس استناد كرده است.<ref>ر.ک: پنجه، معصوم‌على، 1381، ص75</ref>
خط ۶۹: خط ۶۹:
مؤلف به دوره خلافت امويان در دمشق و به مسائل مربوط به سياست خارجى اسلامى و به‌خصوص گسترش امپراطورى اسلام توجه خاص داشته است و تاريخ خلافت عباسى را تا پايان خلافت هارون الرشيد، به همان سبک و روش دوران خلفاى راشدين و اموى مى‌نويسد؛ يعنى در ذيل هر سال، به ذكر اسامى امير حج و وفيات و وقايع مهم مى‌پردازد و پس از ذكر فوت خليفه، اسامى عمال و قاضيان وى را ذيل نام ولايات و اسامى صاحبان ديوان‌ها را ذيل نام هر ديوان مى‌آورد، ولى حوادث دوران امين، مأمون، معتصم و واثق را كه معاصر وى بوده‌اند و محتمل است خود شاهد بسيارى از آنها بوده و اطلاعات دست اولى راجع به آنها در اختيار داشته است، بسيار مختصر و فشرده بيان مى‌كند و تقريباً به ذكر نام امير حج و وَفيات هر سال اكتفا مى‌كند. كتاب با ذكر نام امير حج سال 232ق؛ يعنى سال پايانى عصر اول عباسى خاتمه مى‌يابد.<ref>ر.ک: همان، ص78-79</ref>
مؤلف به دوره خلافت امويان در دمشق و به مسائل مربوط به سياست خارجى اسلامى و به‌خصوص گسترش امپراطورى اسلام توجه خاص داشته است و تاريخ خلافت عباسى را تا پايان خلافت هارون الرشيد، به همان سبک و روش دوران خلفاى راشدين و اموى مى‌نويسد؛ يعنى در ذيل هر سال، به ذكر اسامى امير حج و وفيات و وقايع مهم مى‌پردازد و پس از ذكر فوت خليفه، اسامى عمال و قاضيان وى را ذيل نام ولايات و اسامى صاحبان ديوان‌ها را ذيل نام هر ديوان مى‌آورد، ولى حوادث دوران امين، مأمون، معتصم و واثق را كه معاصر وى بوده‌اند و محتمل است خود شاهد بسيارى از آنها بوده و اطلاعات دست اولى راجع به آنها در اختيار داشته است، بسيار مختصر و فشرده بيان مى‌كند و تقريباً به ذكر نام امير حج و وَفيات هر سال اكتفا مى‌كند. كتاب با ذكر نام امير حج سال 232ق؛ يعنى سال پايانى عصر اول عباسى خاتمه مى‌يابد.<ref>ر.ک: همان، ص78-79</ref>


از ويژگى‌هاى ديگر اين كتاب آن است كه نويسنده در ذكر اسانيد روايات هر قدر به زمان خويش نزدیک مى‌شود، تساهل بيشترى نشان مى‌دهد؛ يعنى در هنگام كتابت سيره نبوى و اخبار خلفاى راشدين، سند روايت را به‌طور كامل ذكر مى‌كند، ولى از آغاز دولت اموى به‌تدريج در ذكر اسانيد اهتمام نمى‌ورزد و در روايت تاريخ دولت عباسى تقريباً در اكثر مواقع از ذكر اسانيد طفره مى‌رود.
از ويژگى‌هاى ديگر اين كتاب آن است كه نویسنده در ذكر اسانيد روايات هر قدر به زمان خويش نزدیک مى‌شود، تساهل بيشترى نشان مى‌دهد؛ يعنى در هنگام كتابت سيره نبوى و اخبار خلفاى راشدين، سند روايت را به‌طور كامل ذكر مى‌كند، ولى از آغاز دولت اموى به‌تدريج در ذكر اسانيد اهتمام نمى‌ورزد و در روايت تاريخ دولت عباسى تقريباً در اكثر مواقع از ذكر اسانيد طفره مى‌رود.
.<ref>ر.ک: همان، ص77</ref>
.<ref>ر.ک: همان، ص77</ref>


اين كتاب على‌رغم حجمى اندك، دوره‌اى دويست‌ساله از تاريخ اسلام را در بر مى‌گيرد و تقريباً همه حوادث مهم قرن اول و دوم قمرى را مى‌آورد. نويسنده آمار و ارقام و فهرست‌هاى بسيارى در اختيار پژوهشگر قرار مى‌دهد كه مى‌تواند راهگشاى برخى از مشكلات و مجهولات باشد.<ref>همان، ص79</ref>
اين كتاب على‌رغم حجمى اندك، دوره‌اى دويست‌ساله از تاريخ اسلام را در بر مى‌گيرد و تقريباً همه حوادث مهم قرن اول و دوم قمرى را مى‌آورد. نویسنده آمار و ارقام و فهرست‌هاى بسيارى در اختيار پژوهشگر قرار مى‌دهد كه مى‌تواند راهگشاى برخى از مشكلات و مجهولات باشد.<ref>همان، ص79</ref>


نكته پايانى در مورد اين كتاب، بررسى جايگاه تاريخ خليفه در بين مورخان معاصر او و پس از اوست. در بين علماى تاريخ، از كتاب وى چندان استقبالى نشده است. مورخان معاصر وى همچون يعقوبى و طبرى و همچنين مورخان متأخر از وى، همچون [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، چيزى از آن برداشت نكرده‌اند. طبرى تنها يك بار آن هم در ذكر حوادث سال 141ق، زمانِ خلافت منصور عباسى، از وى روايت كرده است. حال چرا اين كتاب كه حاوى اطلاعات گران‌بهايى راجع به مسائل ادارى و ضبط تاريخ و زمان‌هاى حوادث تاريخى دوران اموى و عباسى است، مورد غفلت قرار گرفته، مشخص نيست. شايد اين مورخان، كتاب را در اختيار نداشته‌اند وليكن همان‌گونه‌كه گذشت، [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] كه در قرن چهارم مى‌زيسته در «الفهرست» ضمن چهار كتاب ديگر او از اين كتاب نيز نام مى‌برد.<ref>همان، ص79-80</ref>
نكته پايانى در مورد اين كتاب، بررسى جايگاه تاريخ خليفه در بين مورخان معاصر او و پس از اوست. در بين علماى تاريخ، از كتاب وى چندان استقبالى نشده است. مورخان معاصر وى همچون يعقوبى و طبرى و همچنين مورخان متأخر از وى، همچون [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، چيزى از آن برداشت نكرده‌اند. طبرى تنها يك بار آن هم در ذكر حوادث سال 141ق، زمانِ خلافت منصور عباسى، از وى روايت كرده است. حال چرا اين كتاب كه حاوى اطلاعات گران‌بهايى راجع به مسائل ادارى و ضبط تاريخ و زمان‌هاى حوادث تاريخى دوران اموى و عباسى است، مورد غفلت قرار گرفته، مشخص نيست. شايد اين مورخان، كتاب را در اختيار نداشته‌اند وليكن همان‌گونه‌كه گذشت، [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] كه در قرن چهارم مى‌زيسته در «الفهرست» ضمن چهار كتاب ديگر او از اين كتاب نيز نام مى‌برد.<ref>همان، ص79-80</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش