پرش به محتوا

اندیشه‌های کلامی علامه حلی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۶: خط ۶:
[[نمایی، احمد]] (مترجم)
[[نمایی، احمد]] (مترجم)


[[اشمیتکه، زابینه]] (نويسنده)
[[اشمیتکه، زابینه]] (نویسنده)
| زبان =فارسی
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏201‎‏/‎‏75‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏8‎‏الف‎‏5
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏201‎‏/‎‏75‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏8‎‏الف‎‏5
خط ۳۴: خط ۳۴:
}}
}}


'''انديشه‌هاى كلامى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]''' عنوان كتابى است كه توسط [[اشمیتکه، زابینه|زابينه اشميتكه]] در يك جلد به رشته تحرير درآمده و به قلم «[[نمایی، احمد|احمد نمايى]]» به فارسی روان ترجمه شده است. اين اثر، رساله دكتراى نويسنده بوده كه در سال 1990م به راهنمايى پرفسور [[مادلونگ، ویلفرد|ويلفرد مادلونگ]] به پايان رسيده است. <ref>مقدمه مترجم، ص13</ref>  
'''انديشه‌هاى كلامى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]''' عنوان كتابى است كه توسط [[اشمیتکه، زابینه|زابينه اشميتكه]] در يك جلد به رشته تحرير درآمده و به قلم «[[نمایی، احمد|احمد نمايى]]» به فارسی روان ترجمه شده است. اين اثر، رساله دكتراى نویسنده بوده كه در سال 1990م به راهنمايى پرفسور [[مادلونگ، ویلفرد|ويلفرد مادلونگ]] به پايان رسيده است. <ref>مقدمه مترجم، ص13</ref>  




==ساختار==
==ساختار==
كتاب مشتمل بر مقدمه مترجم و نويسنده، هفت فصل و يك خاتمه است. نويسنده، بعد از بررسى مفصل زندگانى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و اتفاقات مختلفى كه در طول حيات ايشان به وقوع پيوسته است به بررسى نظريه‌هاى كلامى علامه پرداخته و مقايسه‌اى بين نظريات كلامى اماميه و معتزله انجام داده است.
كتاب مشتمل بر مقدمه مترجم و نویسنده، هفت فصل و يك خاتمه است. نویسنده، بعد از بررسى مفصل زندگانى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و اتفاقات مختلفى كه در طول حيات ايشان به وقوع پيوسته است به بررسى نظريه‌هاى كلامى علامه پرداخته و مقايسه‌اى بين نظريات كلامى اماميه و معتزله انجام داده است.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
قبل از بررسى محتواى كتاب يادآورى اين نكته ضرورى به نظر مى‌رسد كه زابينه اشميتكه با موشكافى خاصى كتاب‌هاى علامه را مورد بررسى قرار داده است. به عبارتى دقيق‌تر، وى نسبت به هر يك از تأليفات علامه، كتاب‌شناسى آن را -گرچه به شكل مختصر- انجام داده است؛ ازاين‌رو خواننده بعد از به پايان رساندن مطالعه كتاب، علاوه بر آشنا شدن با مراحل مختلف زندگى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، مجموعه‌اى از اطلاعات ارزشمند درباره كتاب‌ها و تأليفات علامه را به دست خواهد آورد.
قبل از بررسى محتواى كتاب يادآورى اين نكته ضرورى به نظر مى‌رسد كه زابينه اشميتكه با موشكافى خاصى كتاب‌هاى علامه را مورد بررسى قرار داده است. به عبارتى دقيق‌تر، وى نسبت به هر يك از تأليفات علامه، كتاب‌شناسى آن را -گرچه به شكل مختصر- انجام داده است؛ ازاين‌رو خواننده بعد از به پايان رساندن مطالعه كتاب، علاوه بر آشنا شدن با مراحل مختلف زندگى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، مجموعه‌اى از اطلاعات ارزشمند درباره كتاب‌ها و تأليفات علامه را به دست خواهد آورد.


نويسنده در فصل دوم كتاب به معرفى آثار [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] مى‌پردازد. نويسنده آثار علامه را در يازده دسته‌بندى كرده است: آثار كلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، اصول فقه، علم رجال، صرف و نحو، آثار عرفانى، تفسير و حديث. در انتهاى اين بخش فهرست الفبايى آثار علامه تحت عنوان ضميمه آمده است.<ref>متن كتاب، ص50-114</ref>  
نویسنده در فصل دوم كتاب به معرفى آثار [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] مى‌پردازد. نویسنده آثار علامه را در يازده دسته‌بندى كرده است: آثار كلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، اصول فقه، علم رجال، صرف و نحو، آثار عرفانى، تفسير و حديث. در انتهاى اين بخش فهرست الفبايى آثار علامه تحت عنوان ضميمه آمده است.<ref>متن كتاب، ص50-114</ref>  


مبحث عدل، در فصل سوم اين كتاب آمده است. نويسنده از زواياى مختلفى ديدگاه علامه را مورد بررسى و تحقيق قرار داده است. زابينه اشميتكه در اين مسأله، نظر [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] را در مورد ماهيت عدل خداوند اينگونه بيان مى‌دارد:[[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و رازى به دليل اختلاف نظرشان درباره ماهيت ارزش‌هاى اخلاقى و رابطه خداوند با اين ارزش‌ها در باب نسبت خداوند با آفريدگانش پيرو نظر واحدى نبودند. علامه معتقد بود معيارهاى ذاتى اخلاقى از نظر خداوند و بنده، مفهومى يكسان دارد؛ بنابراین عدل خداوند را بايد با همين معيارها سنجيد. ازاين‌رو خداوند را به عادلى تعريف مى‌كند كه نه مرتكب شرّ مى‌شود و نه در تكاليف خود- كه فقط به قصد خير محض و سود رساندن به غير انجام مى‌دهد- قصور مى‌ورزد؛ و يا به بيان علامه، به داعى حكمت (داعي الحكمة) عمل مى‌كند.<ref>همان، ص120</ref>  
مبحث عدل، در فصل سوم اين كتاب آمده است. نویسنده از زواياى مختلفى ديدگاه علامه را مورد بررسى و تحقيق قرار داده است. زابينه اشميتكه در اين مسأله، نظر [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] را در مورد ماهيت عدل خداوند اينگونه بيان مى‌دارد:[[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و رازى به دليل اختلاف نظرشان درباره ماهيت ارزش‌هاى اخلاقى و رابطه خداوند با اين ارزش‌ها در باب نسبت خداوند با آفريدگانش پيرو نظر واحدى نبودند. علامه معتقد بود معيارهاى ذاتى اخلاقى از نظر خداوند و بنده، مفهومى يكسان دارد؛ بنابراین عدل خداوند را بايد با همين معيارها سنجيد. ازاين‌رو خداوند را به عادلى تعريف مى‌كند كه نه مرتكب شرّ مى‌شود و نه در تكاليف خود- كه فقط به قصد خير محض و سود رساندن به غير انجام مى‌دهد- قصور مى‌ورزد؛ و يا به بيان علامه، به داعى حكمت (داعي الحكمة) عمل مى‌كند.<ref>همان، ص120</ref>  


رازى در اصل، مخالف نظر علامه در مورد رابطه خداوند با مخلوقش بود. برحسب استنباط او از قدرت مطلق الهى، خداوند خالق يكتاى هر موجودى، از جمله خالق هر شرى مى‌باشد. به‌علاوه چون خداوند آنچه را كه خير يا شر است تعيين مى‌كند خود او مشمول معيارهاى اخلاقى نيست و بنابراین نمى‌توان نسبت به افعال او قضاوت كرد. به اين دليل كه خداوند مكلف به انجام هيچ فعلى نمى‌باشد. ازاين‌رو رازى رأى معتزليان درباره عدل را، كه از نظر او ناقض قدرت الهى بود، رد مى‌كرد. در اين مورد او با سنت اشعريان موافق بود. بر اين اساس رازى استدلال مى‌كرد كه افعال خداوند را نمى‌توان با معيار خوب يا بد سنجيد.<ref>همان، ص121</ref>  
رازى در اصل، مخالف نظر علامه در مورد رابطه خداوند با مخلوقش بود. برحسب استنباط او از قدرت مطلق الهى، خداوند خالق يكتاى هر موجودى، از جمله خالق هر شرى مى‌باشد. به‌علاوه چون خداوند آنچه را كه خير يا شر است تعيين مى‌كند خود او مشمول معيارهاى اخلاقى نيست و بنابراین نمى‌توان نسبت به افعال او قضاوت كرد. به اين دليل كه خداوند مكلف به انجام هيچ فعلى نمى‌باشد. ازاين‌رو رازى رأى معتزليان درباره عدل را، كه از نظر او ناقض قدرت الهى بود، رد مى‌كرد. در اين مورد او با سنت اشعريان موافق بود. بر اين اساس رازى استدلال مى‌كرد كه افعال خداوند را نمى‌توان با معيار خوب يا بد سنجيد.<ref>همان، ص121</ref>  


نويسنده در فصل چهارم به بيان ديدگاه [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] در مورد نبوت پرداخته و از زواياى گوناگونى آن را مورد بررسى قرار مى‌دهد. هدف رسالت، عصمت انبياء(ع) و دلايل نبوت حضرت محمد(ص) از جمله مسائلى است كه در اين فصل به آنها پرداخته شده است.<ref>همان، ص148-166</ref>  
نویسنده در فصل چهارم به بيان ديدگاه [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] در مورد نبوت پرداخته و از زواياى گوناگونى آن را مورد بررسى قرار مى‌دهد. هدف رسالت، عصمت انبياء(ع) و دلايل نبوت حضرت محمد(ص) از جمله مسائلى است كه در اين فصل به آنها پرداخته شده است.<ref>همان، ص148-166</ref>  


ايشان در بيان دلايل نبوت حضرت ختمى مرتبت(ص)، قرآن كريم را معجزه ماندگار پيامبر اسلام(ص) معرفى مى‌كند، معجزه‌اى كه تاكنون كسى نتوانسته است به مانند آن را بياورد. خبر دادن از امور غيبى، شكافتن ماه و جارى شدن آب از ميان انگشتان مبارک ايشان معجزات ديگرى است كه به صورت تواتر، خبر آنها رسيده است.<ref>همان، ص157-158</ref>  
ايشان در بيان دلايل نبوت حضرت ختمى مرتبت(ص)، قرآن كريم را معجزه ماندگار پيامبر اسلام(ص) معرفى مى‌كند، معجزه‌اى كه تاكنون كسى نتوانسته است به مانند آن را بياورد. خبر دادن از امور غيبى، شكافتن ماه و جارى شدن آب از ميان انگشتان مبارک ايشان معجزات ديگرى است كه به صورت تواتر، خبر آنها رسيده است.<ref>همان، ص157-158</ref>  
خط ۵۹: خط ۵۹:
علامه در (مناهج اليقين) و (منتهي الوصول) خود دليل ديگرى براى رسالت حضرت محمد(ص) مى‌افزايد و متذكر مى‌شود كه او از نظر قوه علميه و قوه عمليه آنچنان برترى داشت كه خود دليل روشنى بر صدق مدعاى وى بود.<ref>همان، ص159</ref>  
علامه در (مناهج اليقين) و (منتهي الوصول) خود دليل ديگرى براى رسالت حضرت محمد(ص) مى‌افزايد و متذكر مى‌شود كه او از نظر قوه علميه و قوه عمليه آنچنان برترى داشت كه خود دليل روشنى بر صدق مدعاى وى بود.<ref>همان، ص159</ref>  


در فصل پنجم، نويسنده به بحث در مورد صفات خداوند متعال از منظر [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] مى‌پردازد. بر اين اساس نويسنده، به اختلافات موجود بين اشاعره و معتزله اشاره مى‌نمايد و اين‌كه هر يك از اين دو گروه داراى نظر خاصى در اين زمينه است. وى مى‌نويسد:
در فصل پنجم، نویسنده به بحث در مورد صفات خداوند متعال از منظر [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] مى‌پردازد. بر اين اساس نویسنده، به اختلافات موجود بين اشاعره و معتزله اشاره مى‌نمايد و اين‌كه هر يك از اين دو گروه داراى نظر خاصى در اين زمينه است. وى مى‌نويسد:


اشعريان معتقد بودند كه صفات ذاتى خداوند نه وابسته به ذات اوست و نه عين آن. بلكه اين صفات وابسته به ذوات ازلى يا معانى خارجى است كه قائم به ذات اوست. بنابراین خداوند عالِم است به علم ازلى و قادر است به قدرت ازلى و متصف به ديگر صفاتى است كه ازلى در ذات او هستند. اين معانى نه عين خداوند است و نه غير او.<ref>همان، ص172</ref>  
اشعريان معتقد بودند كه صفات ذاتى خداوند نه وابسته به ذات اوست و نه عين آن. بلكه اين صفات وابسته به ذوات ازلى يا معانى خارجى است كه قائم به ذات اوست. بنابراین خداوند عالِم است به علم ازلى و قادر است به قدرت ازلى و متصف به ديگر صفاتى است كه ازلى در ذات او هستند. اين معانى نه عين خداوند است و نه غير او.<ref>همان، ص172</ref>  
خط ۶۹: خط ۶۹:
بحث از معاد و اقامه برهان بر آن، فصل ششم اين كتاب را شامل مى‌شود. زابينه اشميتكه با بيان نظر [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و مقايسه آن با ديدگاه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در اينكه آيا اعاده و برانگيختن دوباره موجودات براى حساب‌رسى، بر خداوند متعال واجب است يا خير، به ترتيب نظريه‌هاى شيعه اماميه، اشاعره و معتزله را بازگو مى‌نمايد. وى بيان ميدارد كه [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] بر اين باور است كه خداوند مكلف به اعاده بندگان است و براى اين باور خود، به سخن [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] استناد مى‌كند مبنى بر اينكه: براى تحقق وعده ثواب براى نيكوكاران و تحقق كيفر و عذاب براى گنهكاران، اعاده ضرورى است.<ref>همان، ص206</ref>  
بحث از معاد و اقامه برهان بر آن، فصل ششم اين كتاب را شامل مى‌شود. زابينه اشميتكه با بيان نظر [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و مقايسه آن با ديدگاه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در اينكه آيا اعاده و برانگيختن دوباره موجودات براى حساب‌رسى، بر خداوند متعال واجب است يا خير، به ترتيب نظريه‌هاى شيعه اماميه، اشاعره و معتزله را بازگو مى‌نمايد. وى بيان ميدارد كه [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] بر اين باور است كه خداوند مكلف به اعاده بندگان است و براى اين باور خود، به سخن [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] استناد مى‌كند مبنى بر اينكه: براى تحقق وعده ثواب براى نيكوكاران و تحقق كيفر و عذاب براى گنهكاران، اعاده ضرورى است.<ref>همان، ص206</ref>  


نويسنده در مقابل، به بيان نظريه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] پرداخته و مى‌نويسد:
نویسنده در مقابل، به بيان نظريه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] پرداخته و مى‌نويسد:


رازى در مقام يك اشعرى، به‌طور كلى مكلف بودن خداوند به تكليف را رد ميكرد. اما در هنگام بحث از اينكه اعاده حيات واقعاً خواهد بود، او نه تنها از كتاب و سنت و اجماع مدد مى‌گرفت بلكه دو دليل عقلى را كه بر اساس اصولى بود كه به سادگى با موضع سنتى اشعريان هماهنگى نداشت به آن مى‌افزود. اما وى در استدلال دومش بر اساس اصول غير اشعرى بحث مى‌كرد. او ادعا مى‌كرد كه خداوند بنده را براى (راحت) و (لذت) آفريده است. در اين دنيا نمى‌توان به چنين هدفى رسيد‌ ‎زيرا لذت واقعى وجود ندارد. لذت در اين دنيا فقط براى دفع ضرر است. بنابراین او چنين نتيجه مى‌گرفت كه خداوند سبب حشر بنده در آخرت مى‌شود تا از لذت حقيقى بهره‌مند شود. اگر چنين نبود وصف كردن خداوند به صفت «محسن» و «رحيم» و «غنى» مغاير با اين بود.<ref>همان، ص208</ref>  
رازى در مقام يك اشعرى، به‌طور كلى مكلف بودن خداوند به تكليف را رد ميكرد. اما در هنگام بحث از اينكه اعاده حيات واقعاً خواهد بود، او نه تنها از كتاب و سنت و اجماع مدد مى‌گرفت بلكه دو دليل عقلى را كه بر اساس اصولى بود كه به سادگى با موضع سنتى اشعريان هماهنگى نداشت به آن مى‌افزود. اما وى در استدلال دومش بر اساس اصول غير اشعرى بحث مى‌كرد. او ادعا مى‌كرد كه خداوند بنده را براى (راحت) و (لذت) آفريده است. در اين دنيا نمى‌توان به چنين هدفى رسيد‌ ‎زيرا لذت واقعى وجود ندارد. لذت در اين دنيا فقط براى دفع ضرر است. بنابراین او چنين نتيجه مى‌گرفت كه خداوند سبب حشر بنده در آخرت مى‌شود تا از لذت حقيقى بهره‌مند شود. اگر چنين نبود وصف كردن خداوند به صفت «محسن» و «رحيم» و «غنى» مغاير با اين بود.<ref>همان، ص208</ref>  


فصل پايانى كتاب در مورد مساله پاداش و كيفر (وعد و وعيد) است. در اين فصل به نظريه‌هاى اشاعره و معتزله در رابطه با بحث‌هايى همچون: پاداش و كيفر، مسأله مسلمان مرتكب گناه كبيره، عفو، شفاعت و توبه كه به عبارتى همه آنها راه‌هاى پرهيز از عذاب محتوم است پرداخته شده است. نويسنده در رابطه با شفاعت مينويسد: «اصل شفاعت براى مسلمانان ارتباط نزدیکى با مسأله عفو الهى دارد. معتزليان تصديق داشتند كه شفاعت فقط براى كسانى رواست كه شايسته پاداش در آخرت باشند تا اين شفاعت حظ آنان را در آخرت افزون كند. علامه و عرف اماميه اين را رد مى‌كردند. آنان معتقد بودند كه شفاعت فقط در مورد مسلمانان مرتكب گناهان كبيره معقول است به‌طورى كه عذابى كه سزاوار آنهاست از ايشان برداشته شود».<ref>همان، ص219-240</ref>  
فصل پايانى كتاب در مورد مساله پاداش و كيفر (وعد و وعيد) است. در اين فصل به نظريه‌هاى اشاعره و معتزله در رابطه با بحث‌هايى همچون: پاداش و كيفر، مسأله مسلمان مرتكب گناه كبيره، عفو، شفاعت و توبه كه به عبارتى همه آنها راه‌هاى پرهيز از عذاب محتوم است پرداخته شده است. نویسنده در رابطه با شفاعت مينويسد: «اصل شفاعت براى مسلمانان ارتباط نزدیکى با مسأله عفو الهى دارد. معتزليان تصديق داشتند كه شفاعت فقط براى كسانى رواست كه شايسته پاداش در آخرت باشند تا اين شفاعت حظ آنان را در آخرت افزون كند. علامه و عرف اماميه اين را رد مى‌كردند. آنان معتقد بودند كه شفاعت فقط در مورد مسلمانان مرتكب گناهان كبيره معقول است به‌طورى كه عذابى كه سزاوار آنهاست از ايشان برداشته شود».<ref>همان، ص219-240</ref>  


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
فهرست مطالب در ابتداى كتاب ذكر شده است. در انتهاى كتاب نيز كتاب‌نامه كتاب‌هاى چاپى و خطى به تفكيك و نمايه آمده است.
فهرست مطالب در ابتداى كتاب ذكر شده است. در انتهاى كتاب نيز كتاب‌نامه كتاب‌هاى چاپى و خطى به تفكيك و نمايه آمده است.


پاورقى‌هاى كتاب مشتمل بر آدرس مطالب، ارجاع به منابع و توضيحات مختصر و گاه مفصل نويسنده است.
پاورقى‌هاى كتاب مشتمل بر آدرس مطالب، ارجاع به منابع و توضيحات مختصر و گاه مفصل نویسنده است.


==پانویس==
==پانویس==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش