۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فعاليتهاى' به 'فعالیتهای') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
| خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
در فصل سوم، پرورش و تكامل شخصيت، مورد كنكاش قرار گرفته است. آنچه كه افراد بشر را از يكديگر متمايز مىسازد و مىتوان بهوسيله آن به ارزش ذاتى و مقام حقيقى هركس پى برد، «شخصيت» است؛ با آنكه اشخاص از لحاظ صفات نوعى و واكنشهايى كه ميان مردم مشترك است و از جنبه عمومى حيات اجتماعى، به يكديگر شبيهاند، درعينحال، از نظر خصايص طبيعى و تربيتى، هركس داراى ويژگىهاى اختصاصى و صاحب صفات معينى است كه وى را از ساير همنوعانش جدا مىسازد<ref>همان، ص 89</ref> | در فصل سوم، پرورش و تكامل شخصيت، مورد كنكاش قرار گرفته است. آنچه كه افراد بشر را از يكديگر متمايز مىسازد و مىتوان بهوسيله آن به ارزش ذاتى و مقام حقيقى هركس پى برد، «شخصيت» است؛ با آنكه اشخاص از لحاظ صفات نوعى و واكنشهايى كه ميان مردم مشترك است و از جنبه عمومى حيات اجتماعى، به يكديگر شبيهاند، درعينحال، از نظر خصايص طبيعى و تربيتى، هركس داراى ويژگىهاى اختصاصى و صاحب صفات معينى است كه وى را از ساير همنوعانش جدا مىسازد<ref>همان، ص 89</ref> | ||
به عقيده نويسنده، بحث از شخصيت، بحث از برخى ويژگىهاى فرد نيست، بلكه آنچه به مفهوم شخصيت مربوط مىشود، كل فرد است، با تمام اوصافى كه دارد و در اين مفهوم، هويت فرد؛ يعنى تمايز يك شخص از شخص ديگر نهفته است و مجموعه صفات متنوع و انگيزههاى نهانى، تأليفى به وجود مىآورند كه نتيجه آن، شخصيت واحدى است<ref>همان</ref> | به عقيده نويسنده، بحث از شخصيت، بحث از برخى ويژگىهاى فرد نيست، بلكه آنچه به مفهوم شخصيت مربوط مىشود، كل فرد است، با تمام اوصافى كه دارد و در اين مفهوم، هويت فرد؛ يعنى تمايز يك شخص از شخص ديگر نهفته است و مجموعه صفات متنوع و انگيزههاى نهانى، تأليفى به وجود مىآورند كه نتيجه آن، شخصيت واحدى است.<ref>همان</ref> | ||
خواننده در اين فصل، با مقياس ارزش انسان، اصالت بهعنوان عامل روحى در تربيت انسانها، تكامل شخصيت در نظام اسلامى، عناصر عقل و ايمان در سازندگى انسان، زيانهاى افكار بد، رابطه هدفها با رشد شخصيت و روابط فعالیتهای روانى و فيزيولوژيكى، آشنا خواهد شد<ref>همان، ص 87</ref> | خواننده در اين فصل، با مقياس ارزش انسان، اصالت بهعنوان عامل روحى در تربيت انسانها، تكامل شخصيت در نظام اسلامى، عناصر عقل و ايمان در سازندگى انسان، زيانهاى افكار بد، رابطه هدفها با رشد شخصيت و روابط فعالیتهای روانى و فيزيولوژيكى، آشنا خواهد شد<ref>همان، ص 87</ref> | ||
| خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
مباحث اين فصل، عبارتند از: انسان در محاصره وظايف، كوشش در تحقق آرمانهاى عالى، بهرهبردارى صحيح از اراده، نقش ايمان در وظيفهشناسى، درسى كه لقمان آموخت، مراتب عبادت و وظيفهشناسى<ref>همان، ص 127</ref> | مباحث اين فصل، عبارتند از: انسان در محاصره وظايف، كوشش در تحقق آرمانهاى عالى، بهرهبردارى صحيح از اراده، نقش ايمان در وظيفهشناسى، درسى كه لقمان آموخت، مراتب عبادت و وظيفهشناسى<ref>همان، ص 127</ref> | ||
نويسنده در فصل پنجم، به دنبال يافتن پاسخ اين پرسش است كه سرچشمه آرامش انسان كجاست؟ وى معتقد است كه يكى از عوامل پيدايش تشويش خاطر، حس افزونطلبى است<ref>همان، ص 165</ref> | نويسنده در فصل پنجم، به دنبال يافتن پاسخ اين پرسش است كه سرچشمه آرامش انسان كجاست؟ وى معتقد است كه يكى از عوامل پيدايش تشويش خاطر، حس افزونطلبى است.<ref>همان، ص 165</ref> | ||
درياى پرطوفان زندگى، عوامل رنجهاى روحى، توجه بىحد به آينده مجهول، اتخاذ روشهاى انحرافى، آثار عميق رنجها، اثر قطعى ايمان در آرامش روان، تسليم و رضا، توقعات نامحدود، دلبستگى به زندگى جاويدان، عقدهگشايى مطلوب و تظاهر به مسرت، عناوينى است كه در اين فصل به بحث و بررسى آنها پرداخته شده است<ref>همان، ص 152</ref> | درياى پرطوفان زندگى، عوامل رنجهاى روحى، توجه بىحد به آينده مجهول، اتخاذ روشهاى انحرافى، آثار عميق رنجها، اثر قطعى ايمان در آرامش روان، تسليم و رضا، توقعات نامحدود، دلبستگى به زندگى جاويدان، عقدهگشايى مطلوب و تظاهر به مسرت، عناوينى است كه در اين فصل به بحث و بررسى آنها پرداخته شده است.<ref>همان، ص 152</ref> | ||
نويسنده، در فصل ششم، به دنبال به تصوير كشيدن تجلى نيكىها در افق زندگى است. آنچه وى بدان معتقد مىباشد، آن است كه احساسات و عواطف لطيفى كه از اعماق روح انسان مىجوشد و بهصورت انواع نيكىها و مساعدتها و كمك به ابناى نوع در صفحه زندگى تجلى مىكند، از عالىترين غرايز انسانى است؛ احساسات است كه قلب آدمى را از ديدن رنجها، گرفتارىها و مشكلات، بهسختى مىفشارد و او را براى هرگونه فداكارى و ازخودگذشتگى آماده مىسازد<ref>همان، ص 195</ref> | نويسنده، در فصل ششم، به دنبال به تصوير كشيدن تجلى نيكىها در افق زندگى است. آنچه وى بدان معتقد مىباشد، آن است كه احساسات و عواطف لطيفى كه از اعماق روح انسان مىجوشد و بهصورت انواع نيكىها و مساعدتها و كمك به ابناى نوع در صفحه زندگى تجلى مىكند، از عالىترين غرايز انسانى است؛ احساسات است كه قلب آدمى را از ديدن رنجها، گرفتارىها و مشكلات، بهسختى مىفشارد و او را براى هرگونه فداكارى و ازخودگذشتگى آماده مىسازد<ref>همان، ص 195</ref> | ||
ویرایش