رسالت اخلاق در تکامل انسان
رسالت اخلاق در تکامل انسان | |
---|---|
پدیدآوران | موسوی لاری، سید مجتبی (نویسنده) |
ناشر | دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مرکز انتشارات |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1376 ش |
چاپ | 4 |
شابک | 964-424-268-8 |
موضوع | اخلاق اسلامی دین و اخلاق |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 247/8 /م8ر5 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
رسالت اخلاق در تكامل انسان، اثر سيد مجتبى موسوى لارى، فلسفه اخلاق را در رشد و ترقى بشر مورد بررسى قرار داده و با بحثى فراگير، به تأثيرات اخلاق و اصول اخلاقى در رشد و يا حتى پسرفت بشر اشاره كرده و با تبيين همهجانبه اين فرآيند، اهميت و ضرورت پرداختن به اين موضوع را بيان كرده است.
كتاب، به زبان فارسى و در سال 1353ش، نوشته شده است.
ساختار
كتاب با مقدمه نویسنده آغاز شده است. اين اثر، شكل بسط يافته مقالات نویسنده درباره اخلاق اسلامى منتشره در مجله مكتب اسلام است كه در آن با بهرهگيرى از آيات و روايات و استفاده از آراى دانشمندان علم اخلاق و روانشناسى، مهمترين مباحث اخلاقى را در چهارده فصل به بحث كشيده است. توانهاى نهفته در طبيعت بشر، عقل و وجدان، شخصيت و وظيفهشناسى، نقش ايمان در آرامشبخشى، قدردانى، شكيبايى، عزّت و شرافتجويى، اعتماد به نفس، بيم و اميد و مباحثى از اين دست، محتواى كتاب را تشكيل میدهد[۱]
نویسنده يكى از مهمترين عواملى را كه در پشت صحنه پيروزى يا شكستهاى جوامع نهفته است، عامل اخلاقى مىداند كه به دليل برداشتها و مكتبهاى متعدد اخلاقى، انسان امروزى را بيش از پيش متحير و سرگردان نموده است.
موضوعات ارائهشده اين اثر با سيرى منطقى و طبيعى، نقش اخلاق و اصول اخلاقى را در پيشرفت انسان بررسى مىكند. در فصلهاى ابتدايى، نویسنده ابتدا به تبيين و كنكاش مفاهيم اخلاق، طبيعت انسان، معناى تكامل بشر و عقل بشرى پرداخته است. در ادامه، با انتخاب سرفصلهاى اصول اخلاقى كه عناوين فرعى متعددى را نيز در خود جاى دادهاند، چگونگى رشد و تعالى انسان، با محوريت اين سرفصلها، مورد بررسى قرار گرفته است.
گزارش محتوا
در مقدمه، به اهميت و جايگاه اخلاق اشاره شده است. نویسنده، معتقد است مهمترين ضامن اجراى اصول انسانى و بزرگترين پشتوانه فضايل اخلاقى، ايمان مذهبى مىباشد كه در صحنه مبارزه با احساسات و غرايز، انسان را بيمه مىكند[۲]
در فصل اول، طبيعت و انرژىهاى بشر مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نویسنده در ابتداى بحث، به اثبات اين نكته پرداخته كه انسان بهسوى كمال مىرود. به اعتقاد وى، انسان، تحت هر شرايط فردى و اجتماعى كه قرار گيرد، به حكم فطرت و به مقتضاى عقل، كمال خود را خواهان است و رنجها و سختىها را به آروزى آينده روشنترى بر خود هموار مىسازد و از نقطه آغازين نقص، بهسوى كمال پيش رفته و هر گام كه فراتر مىگذارد، كاملتر مىگردد و به علت داشتن ابعاد انديشه و روح، آن چنان تكاملش ريشهدار، نيرومند و سريع است كه تا ابديت پيشروى مىكند[۳]
تزكيه نفس عامل تكامل است، بررسى علل جنايت، ارزندهترين وظيفه انسان، آيا جانى بالفطره وجود دارد، فطرت پاک و بىآلايش، قيد و آزادى، عادت و نقش مخرب يا سازنده آن، روشى كه اسلام در پيش گرفت و عادت كودكى، عناوينى هستند كه در اين فصل، مورد بحث و بررسى قرار گرفتهاند[۴]
در فصل دوم، عقل و وجدان، دو سرمايه سعادتبخش آدمى، دانسته شدهاند. نویسنده معتقد است هميشه در ميدان پهناور درون انسان، نبرد و پيكار سختى بين هوسها و عقل و خرد درگير است و دائما اين دو نيروى متضاد، براى مغلوب كردن يكديگر، كوشش و فعاليت مىكنند. به باور وى، براى اينكه از منافع نيروهاى درونى خود بهرهبردارى كرده و از زيان آنها در امان بمانيم، بايد زمام تمايلات را به دست عقل بسپاريم و ساير غرايز و نيروها را به اطاعت كامل از آن واداريم. به عقيده او، اين سرمايه گرانبها، خطرات را بهطور واقعى به ما مىشناساند و با آموختن طرز استفاده صحيح از نيروهاى درونى، به زندگى نظم و انضباط مىبخشد[۵]
بزرگترين امتياز بشر، ظرفيت عقل، آيا وجدان همان تمايلات سركوفته است، قلمرو فعاليت وجدان، قرآن و نداى فطرت، تكيهگاه عقل و وجدان و سفسطهبازى و دليلتراشى، مباحث اين فصل مىباشند[۶]
در فصل سوم، پرورش و تكامل شخصيت، مورد كنكاش قرار گرفته است. آنچه كه افراد بشر را از يكديگر متمايز مىسازد و مىتوان بهوسيله آن به ارزش ذاتى و مقام حقيقى هركس پى برد، «شخصيت» است؛ با آنكه اشخاص از لحاظ صفات نوعى و واكنشهايى كه ميان مردم مشترك است و از جنبه عمومى حيات اجتماعى، به يكديگر شبيهاند، درعينحال، از نظر خصايص طبيعى و تربيتى، هركس داراى ويژگىهاى اختصاصى و صاحب صفات معينى است كه وى را از ساير همنوعانش جدا مىسازد[۷]
به عقيده نویسنده، بحث از شخصيت، بحث از برخى ويژگىهاى فرد نيست، بلكه آنچه به مفهوم شخصيت مربوط مىشود، كل فرد است، با تمام اوصافى كه دارد و در اين مفهوم، هويت فرد؛ يعنى تمايز يك شخص از شخص ديگر نهفته است و مجموعه صفات متنوع و انگيزههاى نهانى، تأليفى به وجود مىآورند كه نتيجه آن، شخصيت واحدى است.[۸]
خواننده در اين فصل، با مقياس ارزش انسان، اصالت بهعنوان عامل روحى در تربيت انسانها، تكامل شخصيت در نظام اسلامى، عناصر عقل و ايمان در سازندگى انسان، زيانهاى افكار بد، رابطه هدفها با رشد شخصيت و روابط فعالیتهای روانى و فيزيولوژيكى، آشنا خواهد شد[۹]
مباحث فصل چهارم، حول اين موضوع تنظيم يافته است كه گردش زندگى، بر محور وظايف مىباشد. نویسنده بر اين باور است كه زمانى نظام اجتماع بهطور صحيح اداره مىشود كه هركس به مسئوليتهايى كه در محيط كارش پذيرفته است، ايمان داشته باشد و فعاليتهايش از مرز آن وظايف، تجاوز نكند[۱۰]
مباحث اين فصل، عبارتند از: انسان در محاصره وظايف، كوشش در تحقق آرمانهاى عالى، بهرهبردارى صحيح از اراده، نقش ايمان در وظيفهشناسى، درسى كه لقمان آموخت، مراتب عبادت و وظيفهشناسى[۱۱]
نویسنده در فصل پنجم، به دنبال يافتن پاسخ اين پرسش است كه سرچشمه آرامش انسان كجاست؟ وى معتقد است كه يكى از عوامل پيدايش تشويش خاطر، حس افزونطلبى است.[۱۲]
درياى پرطوفان زندگى، عوامل رنجهاى روحى، توجه بىحد به آينده مجهول، اتخاذ روشهاى انحرافى، آثار عميق رنجها، اثر قطعى ايمان در آرامش روان، تسليم و رضا، توقعات نامحدود، دلبستگى به زندگى جاويدان، عقدهگشايى مطلوب و تظاهر به مسرت، عناوينى است كه در اين فصل به بحث و بررسى آنها پرداخته شده است.[۱۳]
نویسنده، در فصل ششم، به دنبال به تصوير كشيدن تجلى نيكىها در افق زندگى است. آنچه وى بدان معتقد مىباشد، آن است كه احساسات و عواطف لطيفى كه از اعماق روح انسان مىجوشد و بهصورت انواع نيكىها و مساعدتها و كمك به ابناى نوع در صفحه زندگى تجلى مىكند، از عالىترين غرايز انسانى است؛ احساسات است كه قلب آدمى را از ديدن رنجها، گرفتارىها و مشكلات، بهسختى مىفشارد و او را براى هرگونه فداكارى و ازخودگذشتگى آماده مىسازد[۱۴]
عناوين اين فصل، عبارتند از: زيربناى تعاون اجتماعى، عالىترين لذايذ روحى، بىتوجهى به مسائل ديگران، اسلام و پيوندهاى اجتماعى، سيماى نيكوكارى در اسلام، سيماى نيكوكارى در غرب، ملاك محبوبيت در پيشگاه خدا، احسان و محبت نامحدود[۱۵]
نویسنده در فصل هفتم، از قدردانى بهعنوان عامل بزرگ تحرك اجتماع ياد كرده است. همان طورى كه انسان براى زنده بودن، نيازمندىهايى دارد و پيوسته بهخاطر رفع آنها تكاپو و فعاليت مىكند، روح نيز تمنياتى دارد كه مىبايست ارضا گردد. نویسنده بر اين باور است كه روان آدمى، تشنه ستايش و تحسين است و به دنبال ارضاى تقاضاى درونى، هركس با اشتياق و علاقه هرچه تمامتر، ميل دارد كه اعمال و رفتارش، مورد موافقت جامعه قرار گيرد و او را به شايستگى بستايند، تا بدين وسيله شخصيتش تثبيت گردد و كشتى ميل و آرزويش به ساحل مقصود برسد[۱۶]
روح پرنياز بشر، اثر عميق ستايش و تحسين، منفىبافى غير از انتقاد اصولى است، چاپلوسى مذموم، طرح اسلام در عرصه بسط پاکىها، زيانهاى بزرگ ناسپاسى و مبارزه با فساد، عناوين اين فصل مىباشد[۱۷]
نویسنده در فصل هشتم، به دنبال اثبات اين است كه شكيبايى، پل پيروزى مىباشد. عناوين اين فصل عبارتند از: كوتاهترين راه موفقيت، منبع سرشار نيرو، لزوم آشنايى به اصول زندگى، درسى كه بايد از شكست آموخت، وسيله ارتقاى به كمال، در كارها بايد انضباط را رعايت كرد، تنها مسلمان بودن عامل پيروزى نيست، دو عامل نيرومند براى پرورش انسان و پردهپوشى بر ضعف و ناتوانى.
«عزت و شرافت واقعى»، «اختلال در بينش فرد مغرور»، «شگفتىهاى اراده»، «معاشرت بر اساس دقت»، «اعتماد به نفس؛ اعتماد به حق»، «هم بيم و هم اميد»، عناوين فصول پايانى كتاب مىباشند.
مطالب كتاب كه از منابع غنى اسلامى مايه گرفته و معرف روح تعليمات مذهبى است و ضمنا در مسائل تربيتى و روانى نيز نظرها و آراى دانشمندان مغربزمين به روايات مذهبى عرضه گرديده است، راهنماى اخلاقى و اجتماعى سودمندى است كه مىتواند در روشنگرى هدفهاى راستين تربيت، بهعنوان پرتويى ثمربخش واقع گردد[۱۸]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، در ابتدا و فهرست برخى از منابع مورد استفاده نویسنده، در انتهاى كتاب آمده است.
در پاورقىها، بيشتر به ذكر منابع پرداخته شده است.
پانويس
منابع مقاله
1. مقدمه و متن كتاب.
2. «اخبار كتاب» (4 صفحه)، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله كيهان انديشه، مهر و آبان 1376، شماره 74 (از 169 تا 172).
3. «معرفىهاى گزارشى» (6 صفحه)، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله آينه پژوهش، مرداد و شهريور 1376، شماره 45 (از صفحه 70 تا 75).