۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '==وابستهها==') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
تقدیمیه اثر، شامل توضیحاتی درباره [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] (نویسنده کتاب) است. در این بخش درباره سیره [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، برخی آثار او، طبیعت کتابهایش و... توضیح داده شده است<ref>ر.ک: تقدیمیه کتاب، ص6</ref>. | تقدیمیه اثر، شامل توضیحاتی درباره [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] (نویسنده کتاب) است. در این بخش درباره سیره [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، برخی آثار او، طبیعت کتابهایش و... توضیح داده شده است.<ref>ر.ک: تقدیمیه کتاب، ص6</ref>. | ||
نویسنده در مقدمه درباره هدف از نگارش کتاب چنین مینگارد: هدف ما در این اثر، این است که صرفا اقوال و نظریات علمی [[ارسطو]] را که نمایانگر مذهب وی است، بیان کنیم و نظریات دیگران را نادیده انگاریم؛ چراکه نه چندان قانعکنندهاند و نه فایدهای در جهت شناخت مذهب [[ارسطو]] دارند<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص27</ref>. ما از میان آرای قدما، تنها این رأی (نظر [[ارسطو]]) را مورد اعتماد قرار دادهایم؛ چون برای همگان روشن شده بود که نظر وی قانعکنندهتر و پابرجاتر است. آنچه باعث شده ما این راه را در پیش گیریم آن است که بسیاری از کسان به رد مذهب [[ارسطو]] پرداختهاند، بیآنکه حقیقت مذهب او را بشناسند و همین باعث پنهان ماندن حق یا باطلی است که در مذهب اوست<ref>ر.ک: همان</ref>. | نویسنده در مقدمه درباره هدف از نگارش کتاب چنین مینگارد: هدف ما در این اثر، این است که صرفا اقوال و نظریات علمی [[ارسطو]] را که نمایانگر مذهب وی است، بیان کنیم و نظریات دیگران را نادیده انگاریم؛ چراکه نه چندان قانعکنندهاند و نه فایدهای در جهت شناخت مذهب [[ارسطو]] دارند<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص27</ref>. ما از میان آرای قدما، تنها این رأی (نظر [[ارسطو]]) را مورد اعتماد قرار دادهایم؛ چون برای همگان روشن شده بود که نظر وی قانعکنندهتر و پابرجاتر است. آنچه باعث شده ما این راه را در پیش گیریم آن است که بسیاری از کسان به رد مذهب [[ارسطو]] پرداختهاند، بیآنکه حقیقت مذهب او را بشناسند و همین باعث پنهان ماندن حق یا باطلی است که در مذهب اوست<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، مینویسد: [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی]]، قصد انجام چنین کاری را در کتاب خود معروف به المقاصد (مقاصد الفلاسفة) داشته، ولی چون نتوانسته درست به مقصودش وفا کند ما به انجام این کار همت گماشتیم<ref>ر.ک: همان، ص27-28</ref>. | [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، مینویسد: [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی]]، قصد انجام چنین کاری را در کتاب خود معروف به المقاصد (مقاصد الفلاسفة) داشته، ولی چون نتوانسته درست به مقصودش وفا کند ما به انجام این کار همت گماشتیم<ref>ر.ک: همان، ص27-28</ref>. | ||
طبیعیات [[ارسطو]] در هشت مقاله نوشته شده است: در مقاله اول، وی مینویسد: روشن است که غرض این کتاب که به نام «السماع الطبيعي» به عربی برگردانده شده، بررسی اسباب عامه اولیه برای آنچه در طبیعت یافت میشود (از آن جهت که در طبیعت موجود است) و همچنین لواحق کلی این اسباب میباشد. برای این کار پیش از هر چیزی، باید اسباب چهارگانهای را در نظر گرفت که موجودات طبیعی متقوّم به آن باشند؛ دقیقا همان گونه که صنعتگر در ابتدای ساخت مصنوعش چنین عللی را در ذهن تصور میکند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص31-32</ref>. [[ارسطو]] بحثش را از ماده اولی شروع میکند؛ زیرا ماده اولی مشهورترین اسباب است و همان چیزی است که در میان قدما جریان داشته است<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. | طبیعیات [[ارسطو]] در هشت مقاله نوشته شده است: در مقاله اول، وی مینویسد: روشن است که غرض این کتاب که به نام «السماع الطبيعي» به عربی برگردانده شده، بررسی اسباب عامه اولیه برای آنچه در طبیعت یافت میشود (از آن جهت که در طبیعت موجود است) و همچنین لواحق کلی این اسباب میباشد. برای این کار پیش از هر چیزی، باید اسباب چهارگانهای را در نظر گرفت که موجودات طبیعی متقوّم به آن باشند؛ دقیقا همان گونه که صنعتگر در ابتدای ساخت مصنوعش چنین عللی را در ذهن تصور میکند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص31-32</ref>. [[ارسطو]] بحثش را از ماده اولی شروع میکند؛ زیرا ماده اولی مشهورترین اسباب است و همان چیزی است که در میان قدما جریان داشته است.<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. | ||
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در مقاله دوم، درباره اصناف موجودات، حد طبیعت، فرق بین علم الهی و علم طبیعی، تفاوت منجّم با فیزیکدان (عالم طبیعی)، هدفمند بودن افعال در طبیعت و نفی باطل بودن حرکت در طبیعت، بیان علل اربعه در یک رخداد طبیعی، جایگاه بخت و اتفاق در علوم طبیعی و... صحبت میکند<ref>ر.ک: همان، ص37-45</ref>. | [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در مقاله دوم، درباره اصناف موجودات، حد طبیعت، فرق بین علم الهی و علم طبیعی، تفاوت منجّم با فیزیکدان (عالم طبیعی)، هدفمند بودن افعال در طبیعت و نفی باطل بودن حرکت در طبیعت، بیان علل اربعه در یک رخداد طبیعی، جایگاه بخت و اتفاق در علوم طبیعی و... صحبت میکند<ref>ر.ک: همان، ص37-45</ref>. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
مباحث مقاله ششم به انقسام متصل، تغییر در این و کیف، عدم توسط وجود بین قوه و فعل و... میپردازد. ابن رشد مینویسد: وجودی (که بتوان به آن اشاره کرد)، بهجز حرکت نمیتواند بین قوه و فعل واقع شود و در اجزای حرکت هم هیچکدام از اجزا نمیتواند اول واقع شود؛ زیرا حرکت دائما به امر منقسم تقسیم میشود؛ ولی درباره نهایت حرکت، وضع بهگونه دیگری است؛ زیرا در نهایت حرکت، از چیزی حرف میزنیم که موجود شده و گذشته و ازاینرو میتوان بهلحاظ زمانی به آن اشاره کرد و اساسا این شأن کمالی است که باید در نهایت حرکت برای آن به دست بیاید. ولی مبدأ حرکت در آن موجود است نه در زمان و ازاینرو نمیتوانیم بهلحاظ زمانی به آن اشاره کنیم..<ref>ر.ک: همان، ص104</ref>. | مباحث مقاله ششم به انقسام متصل، تغییر در این و کیف، عدم توسط وجود بین قوه و فعل و... میپردازد. ابن رشد مینویسد: وجودی (که بتوان به آن اشاره کرد)، بهجز حرکت نمیتواند بین قوه و فعل واقع شود و در اجزای حرکت هم هیچکدام از اجزا نمیتواند اول واقع شود؛ زیرا حرکت دائما به امر منقسم تقسیم میشود؛ ولی درباره نهایت حرکت، وضع بهگونه دیگری است؛ زیرا در نهایت حرکت، از چیزی حرف میزنیم که موجود شده و گذشته و ازاینرو میتوان بهلحاظ زمانی به آن اشاره کرد و اساسا این شأن کمالی است که باید در نهایت حرکت برای آن به دست بیاید. ولی مبدأ حرکت در آن موجود است نه در زمان و ازاینرو نمیتوانیم بهلحاظ زمانی به آن اشاره کنیم..<ref>ر.ک: همان، ص104</ref>. | ||
درباره اینکه مقاله هفتم و هشتم یکی باشند، یا دو مقاله، یا یکی تفسیر دیگری باشد، اختلافاتی هست. مقاله هفتم درباره این است که هر متحرکی را محرکی است. ارسطو در این مقاله به شروط تحریک و تحرک هم پرداخته و انواع کیفیات را هم بیان کرده است<ref>ر.ک: همان، ص111-121</ref>. | درباره اینکه مقاله هفتم و هشتم یکی باشند، یا دو مقاله، یا یکی تفسیر دیگری باشد، اختلافاتی هست. مقاله هفتم درباره این است که هر متحرکی را محرکی است. ارسطو در این مقاله به شروط تحریک و تحرک هم پرداخته و انواع کیفیات را هم بیان کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص111-121</ref>. | ||
مقاله هشتم، درباره متحرک در مکان، تناهی متحرک در کلیتش، جسم بودن متحرک هیولانی و... است، ولی به نظر میرسد مهمترین بحث این مقاله این عنوان باشد: المحرك الأول لا يتحرك. [[ارسطو]] درباره این مدعا چنین دلیل میآورد که: چون ما محرک اولی داریم و محرک اوسط و متحرک اخیر و متحرک اخیر، اساسا غیر محرک است و محرک متوسط، هم محرک است و هم متحرک، لازم است که محرک اول غیر متحرک باشد؛ این امر به این دلیل است که اگر هر محرکی بخواهد متحرک باشد، هیچگاه یکی از محرکها از متحرکش جدا نخواهد شد تااینکه در مبدأ به محرکی غیر متحرک برسیم (امتناع تسلسل)<ref>ر.ک: همان، ص130-131</ref>. | مقاله هشتم، درباره متحرک در مکان، تناهی متحرک در کلیتش، جسم بودن متحرک هیولانی و... است، ولی به نظر میرسد مهمترین بحث این مقاله این عنوان باشد: المحرك الأول لا يتحرك. [[ارسطو]] درباره این مدعا چنین دلیل میآورد که: چون ما محرک اولی داریم و محرک اوسط و متحرک اخیر و متحرک اخیر، اساسا غیر محرک است و محرک متوسط، هم محرک است و هم متحرک، لازم است که محرک اول غیر متحرک باشد؛ این امر به این دلیل است که اگر هر محرکی بخواهد متحرک باشد، هیچگاه یکی از محرکها از متحرکش جدا نخواهد شد تااینکه در مبدأ به محرکی غیر متحرک برسیم (امتناع تسلسل)<ref>ر.ک: همان، ص130-131</ref>. |
ویرایش