۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ـ' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
در قسمت اول بخش دوم، ابن کثیر افزون بر مآخذ بخش نخست، از نوشتههای مورخان معروف مانند تاریخ طبری، تاریخ بغداد خطیب، تاریخ دمشق ابن عساکر و ذیل ابوشامه بر آن، المنتظم ابن جوزی، الکامل ابن اثیر، مرآة الزمان سبط ابن جوزی و ذیل یونینى بر آن، دول الإسلام ذهبى و بسیاری دیگر بهره شایان برده است. دوره پس از مغول در این قسمت بیشتر به تاریخ شام و دمشق اختصاص یافته است. ابن کثیر در این قسمت برخى مآخذ مهم تاریخ منطقه را نادیده گرفته است. ابن کثیر با وجود استنادهای مکرر به وفیات ابن خلکان، این مؤلف را به سبب مجامله و تسامح در برابر شعرا و کسانى که از نظر عقیده مبغوض وی بودهاند، نکوهش کرده است. البته باید یادآور شد که البدایه، خود از استشهادات شعری خالى نیست<ref>همان </ref>. | در قسمت اول بخش دوم، ابن کثیر افزون بر مآخذ بخش نخست، از نوشتههای مورخان معروف مانند تاریخ طبری، تاریخ بغداد خطیب، تاریخ دمشق ابن عساکر و ذیل ابوشامه بر آن، المنتظم ابن جوزی، الکامل ابن اثیر، مرآة الزمان سبط ابن جوزی و ذیل یونینى بر آن، دول الإسلام ذهبى و بسیاری دیگر بهره شایان برده است. دوره پس از مغول در این قسمت بیشتر به تاریخ شام و دمشق اختصاص یافته است. ابن کثیر در این قسمت برخى مآخذ مهم تاریخ منطقه را نادیده گرفته است. ابن کثیر با وجود استنادهای مکرر به وفیات ابن خلکان، این مؤلف را به سبب مجامله و تسامح در برابر شعرا و کسانى که از نظر عقیده مبغوض وی بودهاند، نکوهش کرده است. البته باید یادآور شد که البدایه، خود از استشهادات شعری خالى نیست<ref>همان </ref>. | ||
قسمت دوم بخش دوم، یعنى دوره حیات ابن کثیر مانند دوره اخیر قسمت نخست این بخش ناظر بر تاریخ شام و دمشق و خود در دو بخش است: بخش اول متکى بر ذیل برزالى بر تاریخ [[ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل|ابوشامه]] است و بخش دوم بیان دیدهها و شنیدههای خود ابن کثیر؛ این قسمت مأخذ باارزشى برای تاریخ شهر دمشق شمرده میشود. واپسین مطالب بخش دوم به وقایع سال 767ق /1366م مربوط است<ref>همان</ref>. | قسمت دوم بخش دوم، یعنى دوره حیات ابن کثیر مانند دوره اخیر قسمت نخست این بخش ناظر بر تاریخ شام و دمشق و خود در دو بخش است: بخش اول متکى بر ذیل برزالى بر تاریخ [[ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل|ابوشامه]] است و بخش دوم بیان دیدهها و شنیدههای خود ابن کثیر؛ این قسمت مأخذ باارزشى برای تاریخ شهر دمشق شمرده میشود. واپسین مطالب بخش دوم به وقایع سال 767ق /1366م مربوط است.<ref>همان</ref>. | ||
وجود تناقضهای درونی در هر تألیفی از بزرگترین و قویترین نقدهایی است که بر آن وارد میشود و مؤلف هیچ توجیهی برای آن نمیتواند داشته باشد. این مسئله سستی استدلالات و نتیجهگیریهای مؤلف را نشان میدهد و اعتماد خواننده به دیگر مطالب و ادعاهای نویسنده را کم میکند. نمونه اول: او درجایی چنین اظهارنظر میکند: صحیح این است که سر امام حسین(ع) به شام فرستاده نشد، درحالیکه در جای دیگری مینویسد: در این زمینه دو قول وجود دارد و اظهر این است که ابن زیاد سر امام حسین(ع) را بهسوی یزید فرستاد و در این زمینه روایات فراوانی وجود دارد<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمتالله، ص70</ref>. | وجود تناقضهای درونی در هر تألیفی از بزرگترین و قویترین نقدهایی است که بر آن وارد میشود و مؤلف هیچ توجیهی برای آن نمیتواند داشته باشد. این مسئله سستی استدلالات و نتیجهگیریهای مؤلف را نشان میدهد و اعتماد خواننده به دیگر مطالب و ادعاهای نویسنده را کم میکند. نمونه اول: او درجایی چنین اظهارنظر میکند: صحیح این است که سر امام حسین(ع) به شام فرستاده نشد، درحالیکه در جای دیگری مینویسد: در این زمینه دو قول وجود دارد و اظهر این است که ابن زیاد سر امام حسین(ع) را بهسوی یزید فرستاد و در این زمینه روایات فراوانی وجود دارد<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمتالله، ص70</ref>. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
ابن کثیر از استاد خود، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] (م 728 ق) - که وهابیت ریشه در اندیشههای او دارد- تأثیر فراوان پذیرفته و پیرو مکتب فکری اوست. به سبب این تأثیرپذیری و دلایل دیگر، ابن کثیر مواضع ضد شیعی آشکاری دارد که نمونههای آن را در انکار برخی از فضائل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]]، همچنین حمایت از بنیامیه و رفع اتهام از آنان میتوان مشاهده کرد<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمتالله، ص64</ref>. | ابن کثیر از استاد خود، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] (م 728 ق) - که وهابیت ریشه در اندیشههای او دارد- تأثیر فراوان پذیرفته و پیرو مکتب فکری اوست. به سبب این تأثیرپذیری و دلایل دیگر، ابن کثیر مواضع ضد شیعی آشکاری دارد که نمونههای آن را در انکار برخی از فضائل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]]، همچنین حمایت از بنیامیه و رفع اتهام از آنان میتوان مشاهده کرد<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمتالله، ص64</ref>. | ||
ابن کثیر در تاریخنگاری خود درباره شیعه، بهطورکلی سعی دارد تشیع را کماهمیت جلوه دهد و به پیشوایان و بزرگان شیعه نپردازد. او از مسائل مربوط به شیعه بهندرت یاد میکند، مگر جایی که بخواهد بدگویی کند. برای نمونه، ابن کثیر در هر سال، افراد مهمی را که در آن سال از دنیا رفتهاند، ذکر کرده و به شرححال آنها -گاه در چند صفحه- میپردازد؛ اما در هیچ سالی از امام جواد(ع) و همچنین [[امام حسن عسکری(ع)|امام حسن عسکری(ع)]] ذکری به میان نمیآورد. او در شرححال امام صادق علیهالسلام در سال 148ق، تنها یک سطر مطلب آورده و آنهم این است: جعفر بن محمد صادق که کتاب اختلاج الاعضاء به او منسوب است؛ و نسبتی دروغین است. این مسئله وقتی بیشتر تعجبآور است که بدانیم ابن کثیر برای برخی همسران شاهان و زنادیق، چند صفحه اختصاص داده است<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمتالله، ص66</ref>. | ابن کثیر در تاریخنگاری خود درباره شیعه، بهطورکلی سعی دارد تشیع را کماهمیت جلوه دهد و به پیشوایان و بزرگان شیعه نپردازد. او از مسائل مربوط به شیعه بهندرت یاد میکند، مگر جایی که بخواهد بدگویی کند. برای نمونه، ابن کثیر در هر سال، افراد مهمی را که در آن سال از دنیا رفتهاند، ذکر کرده و به شرححال آنها -گاه در چند صفحه- میپردازد؛ اما در هیچ سالی از امام جواد(ع) و همچنین [[امام حسن عسکری(ع)|امام حسن عسکری(ع)]] ذکری به میان نمیآورد. او در شرححال امام صادق علیهالسلام در سال 148ق، تنها یک سطر مطلب آورده و آنهم این است: جعفر بن محمد صادق که کتاب اختلاج الاعضاء به او منسوب است؛ و نسبتی دروغین است. این مسئله وقتی بیشتر تعجبآور است که بدانیم ابن کثیر برای برخی همسران شاهان و زنادیق، چند صفحه اختصاص داده است.<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمتالله، ص66</ref>. | ||
==وضعیت کتاب == | ==وضعیت کتاب == |
ویرایش