پرش به محتوا

البداية و النهاية (دارالفکر): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ـ' به ''
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>')
جز (جایگزینی متن - 'ـ' به '')
خط ۲۶: خط ۲۶:
}}
}}


'''البداية و النهاية'''، مهم‌ترین و معروف‌ترین اثر [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر دمشقی]] (701ـ774ق)، در تاریخ عمومى و اسلام از آغاز تا عصر مؤلف و از گسترده‌ترین منابع تاریخ اسلام است. به نظر می‌رسد که قصد مؤلف، نگاشتن اثری با هدف تاریخ‌نگاری نبوده است و آن‌گونه که ترکیب موضوع اثر و روش مؤلف در گزینش اخبار مندرج در آن نشان می‌دهد، بیان دیدگاه و نگرش اسلامى درباره آغاز و انجام آفرینش و خلقت انسان موردنظر بوده است.
'''البداية و النهاية'''، مهم‌ترین و معروف‌ترین اثر [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر دمشقی]] (701774ق)، در تاریخ عمومى و اسلام از آغاز تا عصر مؤلف و از گسترده‌ترین منابع تاریخ اسلام است. به نظر می‌رسد که قصد مؤلف، نگاشتن اثری با هدف تاریخ‌نگاری نبوده است و آن‌گونه که ترکیب موضوع اثر و روش مؤلف در گزینش اخبار مندرج در آن نشان می‌دهد، بیان دیدگاه و نگرش اسلامى درباره آغاز و انجام آفرینش و خلقت انسان موردنظر بوده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۴۲: خط ۴۲:
قسمت دوم بخش دوم، یعنى دوره حیات ابن کثیر مانند دوره اخیر قسمت نخست این بخش ناظر بر تاریخ شام و دمشق و خود در دو بخش است: بخش اول متکى بر ذیل برزالى بر تاریخ [[ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل|ابوشامه]] است و بخش دوم بیان دیده‌ها و شنیده‌های خود ابن کثیر؛ این قسمت مأخذ باارزشى برای تاریخ شهر دمشق شمرده می‌شود. واپسین مطالب بخش دوم به وقایع سال 767ق /1366م مربوط است<ref>همان</ref>.
قسمت دوم بخش دوم، یعنى دوره حیات ابن کثیر مانند دوره اخیر قسمت نخست این بخش ناظر بر تاریخ شام و دمشق و خود در دو بخش است: بخش اول متکى بر ذیل برزالى بر تاریخ [[ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل|ابوشامه]] است و بخش دوم بیان دیده‌ها و شنیده‌های خود ابن کثیر؛ این قسمت مأخذ باارزشى برای تاریخ شهر دمشق شمرده می‌شود. واپسین مطالب بخش دوم به وقایع سال 767ق /1366م مربوط است<ref>همان</ref>.


وجود تناقض‌های درونی در هر تألیفی از بزرگ‌ترین و قوی‌ترین نقدهایی است که بر آن وارد می‌شود و مؤلف هیچ توجیهی برای آن نمی‌تواند داشته باشد. این مسئله سـستی اسـتدلالات و نتیجه‌گیری‌های مؤلف را نشان می‌دهد و اعـتماد خواننده به دیگر مطالب و ادعاهای نویسنده را کم می‌کند. نمونه اول: او درجایی چنین اظهارنظر می‌کند: صحیح این است که سر امـام حـسین(ع) به شام فرستاده نشد، درحالی‌که در جای دیگری می‌نویسد: در این زمینه دو قول وجود دارد و اظهر این است که ابن زیاد سر امام حسین(ع) را به‌سوی یزید فرستاد و در ایـن زمـینه روایات فراوانی وجود دارد<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمت‌الله، ص70</ref>.
وجود تناقض‌های درونی در هر تألیفی از بزرگ‌ترین و قوی‌ترین نقدهایی است که بر آن وارد می‌شود و مؤلف هیچ توجیهی برای آن نمی‌تواند داشته باشد. این مسئله سستی استدلالات و نتیجه‌گیری‌های مؤلف را نشان می‌دهد و اعتماد خواننده به دیگر مطالب و ادعاهای نویسنده را کم می‌کند. نمونه اول: او درجایی چنین اظهارنظر می‌کند: صحیح این است که سر امام حسین(ع) به شام فرستاده نشد، درحالی‌که در جای دیگری می‌نویسد: در این زمینه دو قول وجود دارد و اظهر این است که ابن زیاد سر امام حسین(ع) را به‌سوی یزید فرستاد و در این زمینه روایات فراوانی وجود دارد<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمت‌الله، ص70</ref>.


نمونه دوم: مؤلف می‌نویسد: امـام حسین(ع) سه چیز از ابن زیاد - و در جایی دیگر می‌گوید: از عمر سعد- خواستند: اینکه رها شوند تـا دسـتشان را در دسـت یزید بگذارند و به‌حکم یزید گردن نهند؛ یا اینکه به یکی از مرزها بروند و با تـرکان بـجنگند؛ یا اینکه به حجاز برگردند. ابن کثیر مطلب مزبور را در سه بخش متفاوت از کتاب خود گفته اسـت کـه در دو جـا قطعاً اظهارنظر خود وی است - و نه نقل‌قول- و در جای دیگر هم به‌احتمال‌زیاد، نقل‌قول و روایت نیست و دیدگاه خود را بیان کرده است؛ اما او در بخشی که محل اصـلی ایـن بـحث است و از منابع تاریخی استفاده می‌کند - در فصل مربوط به شهادت امام حسین(ع)- می‌نویسد: ابومخنف و غیر او روایت کرده‌اند که (نقل به مضمون) امام حسین(ع) و عمر سعد صحبت‌هایی کردند که کسی نفهمید؛ برخی گمان کردند که امام(ع) خواستند بـا عمر سـعد به شام، نزد یزید بروند و دو لشکر را متوقف نگه دارند؛ برخی هم گفتند که خواسته امام(ع) ایـن بود که یا هر دو نزد یزید بروند، یا امام(ع) به حجاز برگردند و یا به مـرزها بـرای جهاد بروند<ref>همان، ص71</ref>.
نمونه دوم: مؤلف می‌نویسد: امام حسین(ع) سه چیز از ابن زیاد - و در جایی دیگر می‌گوید: از عمر سعد- خواستند: اینکه رها شوند تا دستشان را در دست یزید بگذارند و به‌حکم یزید گردن نهند؛ یا اینکه به یکی از مرزها بروند و با ترکان بجنگند؛ یا اینکه به حجاز برگردند. ابن کثیر مطلب مزبور را در سه بخش متفاوت از کتاب خود گفته است که در دو جا قطعاً اظهارنظر خود وی است - و نه نقل‌قول- و در جای دیگر هم به‌احتمال‌زیاد، نقل‌قول و روایت نیست و دیدگاه خود را بیان کرده است؛ اما او در بخشی که محل اصلی این بحث است و از منابع تاریخی استفاده می‌کند - در فصل مربوط به شهادت امام حسین(ع)- می‌نویسد: ابومخنف و غیر او روایت کرده‌اند که (نقل به مضمون) امام حسین(ع) و عمر سعد صحبت‌هایی کردند که کسی نفهمید؛ برخی گمان کردند که امام(ع) خواستند با عمر سعد به شام، نزد یزید بروند و دو لشکر را متوقف نگه دارند؛ برخی هم گفتند که خواسته امام(ع) این بود که یا هر دو نزد یزید بروند، یا امام(ع) به حجاز برگردند و یا به مرزها برای جهاد بروند<ref>همان، ص71</ref>.


همچنین ابن کثیر این نقل را از عقبة بن سمعان آورده است: من از مکه تا هـنگام شـهادت حـسین(ع) با او بوده‌ام. به خدا قسم، هیچ کلامی در هیچ جایی نگفته است، مگر ایـنکه مـن شنیده‌ام. امام(ع) هیچ‌گاه نخواستند که نزد یزید بروند و دستشان را در دستش قرار دهـند، یـا اینکه به یکی از مرزها بروند، بلکه یکی از دو امر را خواستند: یا از همان‌جا که آمده‌اند بـرگردند، یـا اینکه رها شوند تا در پهنای زمین بروند تا ببینند امر مردم بـه کـدام سو می‌رود<ref>همان</ref>.
همچنین ابن کثیر این نقل را از عقبة بن سمعان آورده است: من از مکه تا هنگام شهادت حسین(ع) با او بوده‌ام. به خدا قسم، هیچ کلامی در هیچ جایی نگفته است، مگر اینکه من شنیده‌ام. امام(ع) هیچ‌گاه نخواستند که نزد یزید بروند و دستشان را در دستش قرار دهند، یا اینکه به یکی از مرزها بروند، بلکه یکی از دو امر را خواستند: یا از همان‌جا که آمده‌اند برگردند، یا اینکه رها شوند تا در پهنای زمین بروند تا ببینند امر مردم به کدام سو می‌رود<ref>همان</ref>.


ابن کثیر از استاد خـود، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] (م 728 ق) - که وهابیت ریشه در اندیشه‌های او دارد- تأثیر فراوان پذیرفته و پیرو مکتب فکری اوست. به سبب این تأثیرپذیری و دلایل دیگر، ابن کثیر مواضع ضد شیعی آشکاری دارد که نمونه‌های آن را در انکار برخی از فـضائل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]]، همچنین حمایت از بنی‌امیه و رفع اتهام از آنان می‌توان مشاهده کرد<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمت‌الله، ص64</ref>.
ابن کثیر از استاد خود، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] (م 728 ق) - که وهابیت ریشه در اندیشه‌های او دارد- تأثیر فراوان پذیرفته و پیرو مکتب فکری اوست. به سبب این تأثیرپذیری و دلایل دیگر، ابن کثیر مواضع ضد شیعی آشکاری دارد که نمونه‌های آن را در انکار برخی از فضائل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]]، همچنین حمایت از بنی‌امیه و رفع اتهام از آنان می‌توان مشاهده کرد<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمت‌الله، ص64</ref>.


ابن کثیر در تاریخ‌نگاری خـود دربـاره شـیعه، به‌طورکلی سـعی دارد تشیع را کم‌اهمیت جلوه دهد و به پیشوایان و بزرگان شیعه نپردازد. او از مسائل مربوط به شیعه به‌ندرت یـاد می‌کند، مگر جایی که بخواهد بدگویی کـند. بـرای نـمونه، ابـن کـثیر در هـر سال، افراد مهمی را که در آن سال از دنیا رفته‌اند، ذکر کرده و به شرح‌حال آن‌ها -گاه در چند صفحه- می‌پردازد؛ اما در هیچ سالی از امام جواد(ع) و همچنین [[امام حسن عسکری(ع)|امـام حسن عسکری(ع)]] ذکری به میان نمی‌آورد. او در شرح‌حال امام صادق علیه‌السلام در سال 148ق، تنها یک سطر مطلب آورده و آن‌هم این است: جعفر بن محمد صادق که کتاب اختلاج الاعـضاء به او مـنسوب است؛ و نسبتی دروغین است. این مسئله وقتی بیشتر تعجب‌آور است که بدانیم ابن کثیر برای برخی همسران شاهان و زنادیق، چند صفحه اختصاص داده است<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمت‌الله، ص66</ref>.
ابن کثیر در تاریخ‌نگاری خود درباره شیعه، به‌طورکلی سعی دارد تشیع را کم‌اهمیت جلوه دهد و به پیشوایان و بزرگان شیعه نپردازد. او از مسائل مربوط به شیعه به‌ندرت یاد می‌کند، مگر جایی که بخواهد بدگویی کند. برای نمونه، ابن کثیر در هر سال، افراد مهمی را که در آن سال از دنیا رفته‌اند، ذکر کرده و به شرح‌حال آن‌ها -گاه در چند صفحه- می‌پردازد؛ اما در هیچ سالی از امام جواد(ع) و همچنین [[امام حسن عسکری(ع)|امام حسن عسکری(ع)]] ذکری به میان نمی‌آورد. او در شرح‌حال امام صادق علیه‌السلام در سال 148ق، تنها یک سطر مطلب آورده و آن‌هم این است: جعفر بن محمد صادق که کتاب اختلاج الاعضاء به او منسوب است؛ و نسبتی دروغین است. این مسئله وقتی بیشتر تعجب‌آور است که بدانیم ابن کثیر برای برخی همسران شاهان و زنادیق، چند صفحه اختصاص داده است<ref>میرجانی، وحید؛ صفری، نعمت‌الله، ص66</ref>.


==وضعیت کتاب ==
==وضعیت کتاب ==
خط ۶۵: خط ۶۵:
# مقدمه و متن کتاب.
# مقدمه و متن کتاب.
# رحیم‌لو، یوسف، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج 11، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1381.
# رحیم‌لو، یوسف، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج 11، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1381.
#[[:noormags:1076283|میرجانی، وحید؛ صفری، نعمت‌الله، «نـقد تاریخ‌نگاری ابن کثیر در کتاب «البدایه و النهایه» در زمینه تاریخ تشیع»، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال دهم، شماره اول، پیـاپی 34، بهار و تابستان 1392، شماره 34]].
#[[:noormags:1076283|میرجانی، وحید؛ صفری، نعمت‌الله، «نقد تاریخ‌نگاری ابن کثیر در کتاب «البدایه و النهایه» در زمینه تاریخ تشیع»، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال دهم، شماره اول، پیاپی 34، بهار و تابستان 1392، شماره 34]].
#[[:noormags:878580|حضرتی، حسن؛ شریعت‌جو، منیره، «نقد درونی و بیرونی تاریخ‌نگاری ابن کثیر در البدایة و النهایة»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله تاریخ اسلام، بهار 1388، شماره 37، ص149تا 186]].
#[[:noormags:878580|حضرتی، حسن؛ شریعت‌جو، منیره، «نقد درونی و بیرونی تاریخ‌نگاری ابن کثیر در البدایة و النهایة»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله تاریخ اسلام، بهار 1388، شماره 37، ص149تا 186]].


۶۱٬۱۸۹

ویرایش