پرش به محتوا

ابن سیدالناس، محمد بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کتابها' به 'کتاب‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک')
جز (جایگزینی متن - 'کتابها' به 'کتاب‌ها')
خط ۳۶: خط ۳۶:


==خاندان==
==خاندان==
خاندان وى كه از قبيلۀ يعمر ربعى و زادگاهشان اشبيليۀ اندلس بود، بيشتر اهل علم و سياست بودند و پس از سقوط اشبيليه در 646 ق1248/‌م به دست مسيحيان مجبور به ترك ديار خود شدند. پدر وى ابوعمرو محمد بن محمد (د 705 ق1305/ م) در تونس و بجايه دانش آموخت و سپس به مصر مهاجرت كرد و کتابهاى مهم و معتبرى همراه خود به آنجا برد.
خاندان وى كه از قبيلۀ يعمر ربعى و زادگاهشان اشبيليۀ اندلس بود، بيشتر اهل علم و سياست بودند و پس از سقوط اشبيليه در 646 ق1248/‌م به دست مسيحيان مجبور به ترك ديار خود شدند. پدر وى ابوعمرو محمد بن محمد (د 705 ق1305/ م) در تونس و بجايه دانش آموخت و سپس به مصر مهاجرت كرد و کتاب‌هاى مهم و معتبرى همراه خود به آنجا برد.


ابوعمرو در اسكندريه، مكه و قاهره به مطالعات خود ادامه داد و سرانجام در قاهره اقامت گزيد و مدتى پس از ابن دقيق العيد به سمت استادى كامليّه انتخاب شد.
ابوعمرو در اسكندريه، مكه و قاهره به مطالعات خود ادامه داد و سرانجام در قاهره اقامت گزيد و مدتى پس از ابن دقيق العيد به سمت استادى كامليّه انتخاب شد.
خط ۴۸: خط ۴۸:
[[ذهبى]] او را در آنچه نقل كرده، ثبت و صاحب بصيرت نوشته و در سيره و رجال و لغت فردى آگاه به شمار مى‌آورده است. ابن سيد‌‎الناس در شعر و ادب نيز از استعدادى وافر برخوردار بود، چنانكه [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] اشعار وى را مورد ستايش قرار داده است. اشعار وى در مدح پيامبر(ص) و بزرگان قاهره و دوستانش و در خصوص مطالب متنوع ديگر است. وى خود برخى از اشعارش را برای [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] خوانده است. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] ابيات بسيارى از او را در وافى و اعيان آورده كه به صورت مكاتبۀ بين آنان رد و بدل شده است. ابن شاكر در عيون و فوات و سبکىو [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] و مقرى نيز بسيارى از اشعار وى را نقل كرده‌اند. او در خط نيز استادى ماهر و زبردست و در قرائت و کتابت بسيار سريع بود، چنانكه كلام الله مجيد را در یک جمعه نوشت و کتاب سيرۀ خود را در عرض 20 روز به پایان برد.
[[ذهبى]] او را در آنچه نقل كرده، ثبت و صاحب بصيرت نوشته و در سيره و رجال و لغت فردى آگاه به شمار مى‌آورده است. ابن سيد‌‎الناس در شعر و ادب نيز از استعدادى وافر برخوردار بود، چنانكه [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] اشعار وى را مورد ستايش قرار داده است. اشعار وى در مدح پيامبر(ص) و بزرگان قاهره و دوستانش و در خصوص مطالب متنوع ديگر است. وى خود برخى از اشعارش را برای [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] خوانده است. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] ابيات بسيارى از او را در وافى و اعيان آورده كه به صورت مكاتبۀ بين آنان رد و بدل شده است. ابن شاكر در عيون و فوات و سبکىو [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] و مقرى نيز بسيارى از اشعار وى را نقل كرده‌اند. او در خط نيز استادى ماهر و زبردست و در قرائت و کتابت بسيار سريع بود، چنانكه كلام الله مجيد را در یک جمعه نوشت و کتاب سيرۀ خود را در عرض 20 روز به پایان برد.


ابن سيد‌‎الناس در كنار مطالعات علمى سمت استادى مدرسۀ ظاهريه و ابن حليقه (در كنار بركة الفيل) و مسجد الرصد را نيز به عهده داشت و خطيب جامع الخندق نيز بود و از اين راه حقوقى دريافت مى‌كرد. وى از شهر صفد و گویا از حلب نيز مستمرى داشت. جمع بسيارى از شاميان و مصريان و غير آنها از وى استماع حديث كرده و در درس وى شركت كرده‌اند. از مشاهير شاگردان وى مى‌توان شمس‌الدين [[ذهبى]] را نام برد كه در تذكرة الحفاظ ابن سيد‌‎الناس را در شمار شيوخ خود نام برده است. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نيز کتابهاى ابن سيد‌‎الناس را در نزد وى قرائت و استماع كرده است.
ابن سيد‌‎الناس در كنار مطالعات علمى سمت استادى مدرسۀ ظاهريه و ابن حليقه (در كنار بركة الفيل) و مسجد الرصد را نيز به عهده داشت و خطيب جامع الخندق نيز بود و از اين راه حقوقى دريافت مى‌كرد. وى از شهر صفد و گویا از حلب نيز مستمرى داشت. جمع بسيارى از شاميان و مصريان و غير آنها از وى استماع حديث كرده و در درس وى شركت كرده‌اند. از مشاهير شاگردان وى مى‌توان شمس‌الدين [[ذهبى]] را نام برد كه در تذكرة الحفاظ ابن سيد‌‎الناس را در شمار شيوخ خود نام برده است. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نيز کتاب‌هاى ابن سيد‌‎الناس را در نزد وى قرائت و استماع كرده است.


امير علم‌الدين دوادارى او را نزد سلطان ملك منصور حسام‌الدين لاجين برد و سلطان هنگامى كه خط زيباى وى را ديد، به او پيشنهاد كرد كه در ديوان انشا به خدمت مشغول شود و حقوقى نيز برای او تعيين كرد، اما او از خدمت در ديوان انشا عذر خواست، ولى مقررى را تا هنگام مرگ دريافت مى‌كرد.
امير علم‌الدين دوادارى او را نزد سلطان ملك منصور حسام‌الدين لاجين برد و سلطان هنگامى كه خط زيباى وى را ديد، به او پيشنهاد كرد كه در ديوان انشا به خدمت مشغول شود و حقوقى نيز برای او تعيين كرد، اما او از خدمت در ديوان انشا عذر خواست، ولى مقررى را تا هنگام مرگ دريافت مى‌كرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش