پرش به محتوا

لشکرکشی کوروش یا بازگشت ده هزار نفر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جمع آورى' به 'جمع‌آورى'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'جمع آورى' به 'جمع‌آورى')
خط ۵۴: خط ۵۴:
اردشير آماده نبرد شده و در نزدیکى‌هاى بابل در سوم سپتامبر سال 401 قبل از ميلاد، بين دو سپاه، جنگى واقع شد. در مدت كوتاهى لشكريان اردشير شكست خورده و وادار به هزيمت شدند. در اين موقع كورش كه در قلب سپاه جاى داشت، متوجه اردشير شده و فرياد زنان نيزه خود را به طرف او پرتاب كرد و اندك زخمى بر او وارد ساخت. اما در اين هنگام خودش از نيزه يكى از سربازان اردشير جراحتى برداشته كه منجر به مرگ وى شد و بدين سان كورش كه فاتح و پيروز جنگ بود در نبرد با سرنوشت شكست خورده و از تاج و تخت پادشاهى ايران محروم شد.
اردشير آماده نبرد شده و در نزدیکى‌هاى بابل در سوم سپتامبر سال 401 قبل از ميلاد، بين دو سپاه، جنگى واقع شد. در مدت كوتاهى لشكريان اردشير شكست خورده و وادار به هزيمت شدند. در اين موقع كورش كه در قلب سپاه جاى داشت، متوجه اردشير شده و فرياد زنان نيزه خود را به طرف او پرتاب كرد و اندك زخمى بر او وارد ساخت. اما در اين هنگام خودش از نيزه يكى از سربازان اردشير جراحتى برداشته كه منجر به مرگ وى شد و بدين سان كورش كه فاتح و پيروز جنگ بود در نبرد با سرنوشت شكست خورده و از تاج و تخت پادشاهى ايران محروم شد.


مرگ كورش موجب دل‌سردى و سرگردانى سربازان يونانى شد. بنا به گفته كتاب حدود 12900 تن سرباز يونانى با كورش همراه بودند كه عزيمت آنان به ايران فقط به منظور جمع آورى مال و غارت آبادى‌ها و گرفتن پاداش از كورش بود.
مرگ كورش موجب دل‌سردى و سرگردانى سربازان يونانى شد. بنا به گفته كتاب حدود 12900 تن سرباز يونانى با كورش همراه بودند كه عزيمت آنان به ايران فقط به منظور جمع‌آورى مال و غارت آبادى‌ها و گرفتن پاداش از كورش بود.


اردشير تيسافرنس- يكى از صاحب منصبان ايران- را مأمور قلع و قمع آنان كرد. او در ظاهر به يونانيان پيشنهاد دوستى داده و به آنان قول داد كه آنها را صحيح و سالم به وطنشان باز گرداند ولى با خدعه و نيرنگ سران آنها را كه براى مذاكره آمده بودند به قتل رساند. سربازان از شنيدن اين خبر بى‌نهايت اندوهگين و افسرده شدند، از يك طرف كليه سرداران و فرمان‌دهان خود را از دست داده بودند و از طرف ديگر دشمن از هر سو آنان را محاصره كرده بود. نه آذوقه داشتند و نه راه مراجعت مى‌دانستند. خلاصه اينكه از شدت ترس و نااميدى، شب را بدون صرف شام سر بر بستر نهاده و به انتظار اتفاقات ناگوار فردا در انديشه فرو رفتند.  
اردشير تيسافرنس- يكى از صاحب منصبان ايران- را مأمور قلع و قمع آنان كرد. او در ظاهر به يونانيان پيشنهاد دوستى داده و به آنان قول داد كه آنها را صحيح و سالم به وطنشان باز گرداند ولى با خدعه و نيرنگ سران آنها را كه براى مذاكره آمده بودند به قتل رساند. سربازان از شنيدن اين خبر بى‌نهايت اندوهگين و افسرده شدند، از يك طرف كليه سرداران و فرمان‌دهان خود را از دست داده بودند و از طرف ديگر دشمن از هر سو آنان را محاصره كرده بود. نه آذوقه داشتند و نه راه مراجعت مى‌دانستند. خلاصه اينكه از شدت ترس و نااميدى، شب را بدون صرف شام سر بر بستر نهاده و به انتظار اتفاقات ناگوار فردا در انديشه فرو رفتند.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش