پرش به محتوا

دیوان انوری: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۳۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ اکتبر ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR38834J1.jpg | عنوان =‏انوری | عنوان‌های دیگر =انوري د...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰: خط ۴۰:


انوری از اینکه بـه‎صراحت بـگوید که مداحی او به‎خاطر‎ صلت‎ستانی‎ است باکی ندارد؛ چنان‎که در‎ ضمن‎ قطعه‎ای‎ به ممدوح خـود مـی‎گوید‎:
انوری از اینکه بـه‎صراحت بـگوید که مداحی او به‎خاطر‎ صلت‎ستانی‎ است باکی ندارد؛ چنان‎که در‎ ضمن‎ قطعه‎ای‎ به ممدوح خـود مـی‎گوید‎:
'''هزار‎ مدح شکرطعم وصف‎ تو‎ گـفتم‎   کـز او نـگشت مرا تازه یک صبوح فتوح'''<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>‏.  
 
{{شعر}}
{{ب|''هزار‎ مدح شکرطعم وصف‎ تو‎ گـفتم‎''|2=''کـز او نـگشت مرا تازه یک صبوح فتوح''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>‏.  


و در قطعه دیـگر مـی‎گوید:
و در قطعه دیـگر مـی‎گوید:
'''اندرین‎ عصر‎ هرکه شعر برد   به امید صلت بر‎ ممدوح'''‎‎
{{شعر}}
'''چار آلت‎ ببایدش‎ ورنـه‎‎     گـردد از رنج و غم‎ دلش مجروح‎'''  
{{ب|''اندرین‎ عصر‎ هرکه شعر برد''|2=''به امید صلت بر‎ ممدوح''}}
'''دانش خـضر و نـعمت قارون‎     صـبر ایـوب و زنـدگانی نوح'''<ref>ر.ک: همان</ref>‏.  
{{ب|''چار آلت‎ ببایدش‎ ورنـه‎‎''|2='' گـردد از رنج و غم‎ دلش مجروح''}}
{{ب|''دانش خـضر و نـعمت قارون‎''|2='' صـبر ایـوب و زنـدگانی نوح''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>‏.  


و هنگامی که از ممدوح صلتی‎ دریـافت‎ نـمی‎کند، می‎گوید:
و هنگامی که از ممدوح صلتی‎ دریـافت‎ نـمی‎کند، می‎گوید:
'''چو آبروی نیفزایدم ز مدح‎ و غزل‎‎     چرا‎ به‎ آتش‎ فکرت همی بـکاهم‎ روح'''
 
'''عنان طبع از این پس کشیده خواهم داشـت‎     اگر گشاده نبـینم در قـبول و فتوح'''<ref>ر.ک: همان، ص44-43</ref>‏.  
{{شعر}}
{{ب|''چو آبروی نیفزایدم ز مدح‎ و غزل‎‎ ''|2='' چرا‎ به‎ آتش‎ فکرت همی بـکاهم‎ روح''}}
{{ب|''عنان طبع از این پس کشیده خواهم داشـت‎ ''|2=''اگر گشاده نبـینم در قـبول و فتوح''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص44-43</ref>‏.  


و از‎ اینکه‎ حرفت‎ خود و هـمکاران خـویش را گدایی نام نهد‎ شرمسار‎ نیست‎:
و از‎ اینکه‎ حرفت‎ خود و هـمکاران خـویش را گدایی نام نهد‎ شرمسار‎ نیست‎:
'''سؤالکی‎ است‎ در‎ این حالتم به‎ غایت لطف     گـمان بـنده چنان است کان نه نازیباست'''
 
'''ز غـایت کـرم تـو است یا ز خـامی مـن     که با گناه چـنین مـنکرم امید عطاست'''
{{شعر}}
‎'''بدین دقیقه‎ که گفتم گمان کدیه مبر     به بنده گرچه گدایی شـریعت شـعراست'''<ref>ر.ک: همان، ص44</ref>‏.  
{{ب|''سؤالکی‎ است‎ در‎ این حالتم به‎ غایت لطف ''|2='' گـمان بـنده چنان است کان نه نازیباست''}}
{{ب|''ز غـایت کـرم تـو است یا ز خـامی مـن''|2='' که با گناه چـنین مـنکرم امید عطاست''}}
{{ب|''بدین دقیقه‎ که گفتم گمان کدیه مبر ''|2='' به بنده گرچه گدایی شـریعت شـعراست''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص44</ref>‏.  


همین طمع صلت است کـه انـوری را به آفـریدن مـضمون‎هایی نـو و یا بهتر بگویم مـبالغت‎های آمیخته به اغراق وامی‎دارد و ممدوح‎ خود را به صفاتی می‎ستاید که مدیحه‎سرایان پیشین نگفته‎اند:
همین طمع صلت است کـه انـوری را به آفـریدن مـضمون‎هایی نـو و یا بهتر بگویم مـبالغت‎های آمیخته به اغراق وامی‎دارد و ممدوح‎ خود را به صفاتی می‎ستاید که مدیحه‎سرایان پیشین نگفته‎اند:
'''وجود بی‎کف تـو تـنگ عیش بود چنان‎     که امن و سـلوت مـی‎خواند مـن و سـلوی را'''
 
'''وجـوه جود تو رایـج فـتاد اگرنه‎ وجود‎     به نیمه بازِ قضا می‎فروخت اجری را'''
{{شعر}}
'''زهی روایح جودت ز راه استعداد     امید شرکت احیا فـکنده مـوتی را''' <ref>ر.ک: همان</ref>‏.  
{{ب|''وجود بی‎کف تـو تـنگ عیش بود چنان‎''|2='' که امن و سـلوت مـی‎خواند مـن و سـلوی را''}}
{{ب|''وجـوه جود تو رایـج فـتاد اگرنه‎ وجود‎''|2=''به نیمه بازِ قضا می‎فروخت اجری را''}}
{{ب|''زهی روایح جودت ز راه استعداد ''|2=''امید شرکت احیا فـکنده مـوتی را''}}{{پایان شعر}} <ref>ر.ک: همان</ref>‏.  


وی شاعری متفاضل و مداح است که‎ خصیصه‎ مشترک‎ بیشتر شاعران هم‎عصر اوست. بـا تـوجه‎ به‎ سلیقه حاکمان آن روزگار که علاقه داشتند شاعران آنها را مدح و ستایش کنند‎ و به‎ سبب بی‎توجهی به فضل و دانش‎ و وضعیت‎ اقتصادی نابسامان‎، شاعران‎ ناگزیر‎ بودند با مداحی امرار معاش کـنند<ref>ر.ک: محسنی‎نیا، ناصر؛ حکیما، فاطمه، ص46</ref>‏.  
وی شاعری متفاضل و مداح است که‎ خصیصه‎ مشترک‎ بیشتر شاعران هم‎عصر اوست. بـا تـوجه‎ به‎ سلیقه حاکمان آن روزگار که علاقه داشتند شاعران آنها را مدح و ستایش کنند‎ و به‎ سبب بی‎توجهی به فضل و دانش‎ و وضعیت‎ اقتصادی نابسامان‎، شاعران‎ ناگزیر‎ بودند با مداحی امرار معاش کـنند<ref>ر.ک: محسنی‎نیا، ناصر؛ حکیما، فاطمه، ص46</ref>‏.  
خط ۶۵: خط ۷۴:
انوری اذعان می‎کند به دلیل‎ مدح‎ «هرکس» شعر او باطل است. «انوری ناگاه درمی‎یابد‎ که‎ تمام ذوق و اندیشه‎اش به‎ناچار حول سه موضوع مـدح، عشق جسمانی‎ و هزل‎ چرخیده است؛ با تلخی و تندی‎ تمام‎ می‎گوید که‎ مردمان‎! مرا‎ پیامبر شعرهای باطل بدانید؛ چراکه سی سال‎ تمام‎ شعر بیهوده گفتم و بیهوده شعر گفتم و دریغا که کیمیای شـعر فـروختم و افلاس‎ گرفتم‎«.
انوری اذعان می‎کند به دلیل‎ مدح‎ «هرکس» شعر او باطل است. «انوری ناگاه درمی‎یابد‎ که‎ تمام ذوق و اندیشه‎اش به‎ناچار حول سه موضوع مـدح، عشق جسمانی‎ و هزل‎ چرخیده است؛ با تلخی و تندی‎ تمام‎ می‎گوید که‎ مردمان‎! مرا‎ پیامبر شعرهای باطل بدانید؛ چراکه سی سال‎ تمام‎ شعر بیهوده گفتم و بیهوده شعر گفتم و دریغا که کیمیای شـعر فـروختم و افلاس‎ گرفتم‎«.
انوری بالغ بر‎ سی سال به مدح سلطان‎ سنجر‎ پرداخته و زندگی مرفهی داشته است‎.  
انوری بالغ بر‎ سی سال به مدح سلطان‎ سنجر‎ پرداخته و زندگی مرفهی داشته است‎.  
'''ز شعر باطل هرکس زبانم       نمی‎گفته است حقی تا به اکنون'''‎
 
'''کسی که مدت‎ سی‎ سـال‎ شعر باطل گفت     ‎خدای‎ بر همه کامیش داد پیــــــروزی'''‎<ref>ر.ک: همان، ص52-51</ref>‏.  
{{شعر}}
{{ب|''ز شعر باطل هرکس زبانم ''|2=''نمی‎گفته است حقی تا به اکنون''}}
{{ب|''کسی که مدت‎ سی‎ سـال‎ شعر باطل گفت ''|2=''خدای‎ بر همه کامیش داد پیــــــروزی''}}{{پایان شعر}}‎<ref>ر.ک: همان، ص52-51</ref>‏.  


انوری خود را شاعری روان‎طبع و باریک دانسته و شعر خـود‎ را‎ شعری بی‎خلل و خاطر خود را چون‎ آتش‎ و زبان خود‎ را‎ چون‎ آب روان دانسته است‎ و از اینکه ممدوح درخور قصاید مدحی و معشوقی در شأن غزل‎های عاشقانه او نیست، دریغ‎ و افسوس‎ می‎خورد و می‎گوید:
انوری خود را شاعری روان‎طبع و باریک دانسته و شعر خـود‎ را‎ شعری بی‎خلل و خاطر خود را چون‎ آتش‎ و زبان خود‎ را‎ چون‎ آب روان دانسته است‎ و از اینکه ممدوح درخور قصاید مدحی و معشوقی در شأن غزل‎های عاشقانه او نیست، دریغ‎ و افسوس‎ می‎خورد و می‎گوید:
'''خاطری چون آتشـم هسـت‎ و زبـانی‎ همچو‎ آب‎     فکرت‎ تیز و ذکــاء نیک‎ و شعر‎ بی‎خلل'''
 
'''ای دریغا نیست ممدوحی سزاوار مدیح     وی دریغا نیست معشوقی سزاوار غزل'''
{{شعر}}
{{ب|''خاطری چون آتشـم هسـت‎ و زبـانی‎ همچو‎ آب‎ ''|2=''فکرت‎ تیز و ذکــاء نیک‎ و شعر‎ بی‎خلل''}}
{{ب|''ای دریغا نیست ممدوحی سزاوار مدیح''|2=''وی دریغا نیست معشوقی سزاوار غزل''}}{{پایان شعر}}
و شاید‎ به‎ استناد‎ به همین شعر خود اوسـت کـه قـزوینی‎ در‎ «آثار البلاد»‎ شعر‎ انوری‎ را‎ «روان‎تر از آب» توصیف کرد و آن را هم‎پایه شعر ابوالعتاهیه در ادب عربی دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>‏.   
و شاید‎ به‎ استناد‎ به همین شعر خود اوسـت کـه قـزوینی‎ در‎ «آثار البلاد»‎ شعر‎ انوری‎ را‎ «روان‎تر از آب» توصیف کرد و آن را هم‎پایه شعر ابوالعتاهیه در ادب عربی دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>‏.   


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش