پرش به محتوا

دیوان وثوقی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۶۱: خط ۶۱:


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''ای جان جهان روشنایی ''|2=''ای ذات تو جان روشنایی''}}
{{ب|''ای جان جهان روشنایی ''|2=''ای ذات تو جان روشنایی''}}
{{ب|''دل اگر از خدا جدا ماند ''|2='' چشم بی نور و جسم بی جان است''}}
{{ب|''دل اگر از خدا جدا ماند ''|2='' چشم بی نور و جسم بی جان است''}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
یا
یا
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''مقتدایی مرتجائی ملجئی ''|2=''مصطفایی راستین‎پیغمبری''}}
{{ب|''مقتدایی مرتجائی ملجئی ''|2=''مصطفایی راستین‎پیغمبری''}}
{{ب|''کهکشان‎افرازی و کیهان‎وشی ''|2='' آفتاب‎افروزی و انجم‎فری''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص7-‎8</ref>.
{{ب|''کهکشان‎افرازی و کیهان‎وشی ''|2='' آفتاب‎افروزی و انجم‎فری''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص7-‎8</ref>.


خط ۸۲: خط ۸۲:
او مانند همه نازک‎طبعان و شکسته‎دلان، از جور روزگار می‎نالد و می‎گوید:
او مانند همه نازک‎طبعان و شکسته‎دلان، از جور روزگار می‎نالد و می‎گوید:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''مرغ جان‎ها را کند دلتنگ، تنگی‎های دهر ''|2=''روزگار آزرده «روشن» خاطر شاد مرا''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>.
{{ب|''مرغ جان‎ها را کند دلتنگ، تنگی‎های دهر ''|2=''روزگار آزرده «روشن» خاطر شاد مرا''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>.


[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] در آرایش روی و موی معشوق، استعدا خاصی دارد؛ او را چنان باظرافت می‎ستاید که هر سنگدلی را مجبور به نرمی می‎کند:
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] در آرایش روی و موی معشوق، استعدا خاصی دارد؛ او را چنان باظرافت می‎ستاید که هر سنگدلی را مجبور به نرمی می‎کند:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''ای برگ یاسمن که سراسر لطافتی ''|2=''ای شاخ نسترن که سراپا طراوتی''}}
{{ب|''ای برگ یاسمن که سراسر لطافتی ''|2=''ای شاخ نسترن که سراپا طراوتی''}}
{{ب|''در شام عمر من تو سحرگاه روشنی   ''|2='' بر بام بخت من تو همای سعادتی''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>.
{{ب|''در شام عمر من تو سحرگاه روشنی ''|2='' بر بام بخت من تو همای سعادتی''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>.


[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] معشوق را آمرانه می‎ستاید؛ تا جایی که او را وادار می‎کند حرمت عاشق دل‎سوخته را نگاه دارد. این معشوق که غالبا دختر یا همسر اوست، در بادی نظر، هیچ اشاره مستقیمی به او نشده است:
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] معشوق را آمرانه می‎ستاید؛ تا جایی که او را وادار می‎کند حرمت عاشق دل‎سوخته را نگاه دارد. این معشوق که غالبا دختر یا همسر اوست، در بادی نظر، هیچ اشاره مستقیمی به او نشده است:
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
{{ب|''ای ساقی شوخ‎چشم شورانگیز ''|2=''برخیز دوباره، گویمت برخیز''}}
{{ب|''ای ساقی شوخ‎چشم شورانگیز ''|2=''برخیز دوباره، گویمت برخیز''}}
{{ب|''زان لعل مذاب در مذاقم ریز ''|2=''کآمد به صلای می‎کشان پاییز''}}
{{ب|''زان لعل مذاب در مذاقم ریز ''|2=''کآمد به صلای می‎کشان پاییز''}}
{{ب|''ما را ببر ای وزان پاییزی ''|2=''با خویش به سرزمین نار و نور''}}
{{ب|''ما را ببر ای وزان پاییزی ''|2=''با خویش به سرزمین نار و نور''}}
{{ب|''تا با تن و جان ما درآمیزی''|2=''ای پیک خجسته دیار دور''}}
{{ب|''تا با تن و جان ما درآمیزی''|2=''ای پیک خجسته دیار دور''}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''گهی بازیچه دست نگار است ''|2='' گهی پامال دلبر قلب شاعر''}}
{{ب|''گهی بازیچه دست نگار است ''|2='' گهی پامال دلبر قلب شاعر''}}
{{ب|''در اقلیمی که آزادی نباشد ''|2='' ندارد یار و یاور قلب شاعر''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص14-‎15</ref>.
{{ب|''در اقلیمی که آزادی نباشد ''|2='' ندارد یار و یاور قلب شاعر''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص14-‎15</ref>.


[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]]، مردی متدین، معتقد و مسلمانی باایمان است. در جای‎جای سخن او، این شیفتگی دینی و زلالی مذهبی بودنش، نمایان است:
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]]، مردی متدین، معتقد و مسلمانی باایمان است. در جای‎جای سخن او، این شیفتگی دینی و زلالی مذهبی بودنش، نمایان است:
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
در آثار [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]]، مدح ائمه اطهار(ع) فراوان است، ولی ارادت او به ساحت مقدس ولی‎عصر(عج)، بیش از همه قابل درک است که یکی دو نمونه آن در این دفتر، آورده شده است، از جمله قصیده:
در آثار [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]]، مدح ائمه اطهار(ع) فراوان است، ولی ارادت او به ساحت مقدس ولی‎عصر(عج)، بیش از همه قابل درک است که یکی دو نمونه آن در این دفتر، آورده شده است، از جمله قصیده:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''ای طوطی شکرشکن آوا کن   ''|2=''پروا مکن ز توفان، پر، وا کن''}}
{{ب|''ای طوطی شکرشکن آوا کن ''|2=''پروا مکن ز توفان، پر، وا کن''}}
{{ب|''تا چشم جان و دل شودت روشن ''|2=''کحل بصر ز نرگس شهلا کن''}}
{{ب|''تا چشم جان و دل شودت روشن ''|2=''کحل بصر ز نرگس شهلا کن''}}
{{ب|''مدحت‎سرای زاده نرگس باش ''|2=''وصف گهر، ز طبع گهرزا کن''}}
{{ب|''مدحت‎سرای زاده نرگس باش ''|2=''وصف گهر، ز طبع گهرزا کن''}}
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
{{ب|''ای بهشت جاودان در گلخن دنیا ظهورت ''|2=''ای بهار بی‎خزان در گلشن عقبا ظهورت''}}
{{ب|''ای بهشت جاودان در گلخن دنیا ظهورت ''|2=''ای بهار بی‎خزان در گلشن عقبا ظهورت''}}
{{ب|''نوبهار هر خزانی ای گل گلزار نرگس''|2='' خرمی‎بخش جنانی، خرما، خوشا، ظهورت''}}
{{ب|''نوبهار هر خزانی ای گل گلزار نرگس''|2='' خرمی‎بخش جنانی، خرما، خوشا، ظهورت''}}
{{ب|''آرزوی جانی و در سینه امیدآفرینی ''|2='' بر همه امیدواران تهنیت بادا ظهورت''}}
{{ب|''آرزوی جانی و در سینه امیدآفرینی ''|2='' بر همه امیدواران تهنیت بادا ظهورت''}}
{{ب|''عرشیان تا حشر تسبیح تو می‎گویند و «روشن» ''|2=''جز به نعت تو نخواهد لب گشودن تا ظهورت''}}
{{ب|''عرشیان تا حشر تسبیح تو می‎گویند و «روشن» ''|2=''جز به نعت تو نخواهد لب گشودن تا ظهورت''}}
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص15-‎16</ref>.
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص15-‎16</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش