۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== ساختار ==' به '==ساختار==') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
خليفه، بحث تاريخى خويش را از تولد پيامبر(ص) آغاز كرده و بدون ذكر رويدادهاى دوران مكى، تا سال 232ق؛ يعنى هشت سال قبل از وفاتش، ادامه داده است. نكته درخور توجه اينكه خليفه برخلاف بسيارى از مورخان ديگر چون دينورى (د 282ق)، يعقوبى (د 284ق) و طبرى (د 310ق) كه كتاب خويش را با داستان آفرينش، تاريخ انبيا و اقوام و پادشاهان پيش از اسلام شروع مىكنند، اثر خويش را با ذكر تولد و وفات حضرت رسول(ص) شروع نموده و بااينكه خود عالم به انساب قبايل عرب و ايام عرب مىباشد، هيچ ذكرى از آنها به ميان نياورده است. در واقع چارچوب تاريخ نزد خليفه، به تاريخ اسلام محدود مىباشد. اين نكته از آنجا استنباط مىشود كه وى حتى به وقايع دوران مكى نمىپردازد و آغاز تاريخ را ورود حضرت رسول(ص) به مدينه مىداند. شايد علت نياوردن تاريخ دوران مكى ناشى از همان نگاه اسلامى وى به تاريخ باشد؛ چون وى از مكه با نام «ارض شرك» و از هجرت با عنوان «فارق حق از باطل» ياد مىكند.<ref>ر.ک: همان، ص76</ref> | خليفه، بحث تاريخى خويش را از تولد پيامبر(ص) آغاز كرده و بدون ذكر رويدادهاى دوران مكى، تا سال 232ق؛ يعنى هشت سال قبل از وفاتش، ادامه داده است. نكته درخور توجه اينكه خليفه برخلاف بسيارى از مورخان ديگر چون دينورى (د 282ق)، يعقوبى (د 284ق) و طبرى (د 310ق) كه كتاب خويش را با داستان آفرينش، تاريخ انبيا و اقوام و پادشاهان پيش از اسلام شروع مىكنند، اثر خويش را با ذكر تولد و وفات حضرت رسول(ص) شروع نموده و بااينكه خود عالم به انساب قبايل عرب و ايام عرب مىباشد، هيچ ذكرى از آنها به ميان نياورده است. در واقع چارچوب تاريخ نزد خليفه، به تاريخ اسلام محدود مىباشد. اين نكته از آنجا استنباط مىشود كه وى حتى به وقايع دوران مكى نمىپردازد و آغاز تاريخ را ورود حضرت رسول(ص) به مدينه مىداند. شايد علت نياوردن تاريخ دوران مكى ناشى از همان نگاه اسلامى وى به تاريخ باشد؛ چون وى از مكه با نام «ارض شرك» و از هجرت با عنوان «فارق حق از باطل» ياد مىكند.<ref>ر.ک: همان، ص76</ref> | ||
اهميت اين كتاب در آن است كه حاوى قديمىترين شرح وقايع عمده اسلامى است كه به ما رسيده است؛ زيرا كتب پيش از آن يا تك نگارىهايى بيش نبود يا چون سيره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] و [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات ابن سعد]]، علىرغم داشتنِ مطالب بسيارى در مورد تاريخ اسلام، تنها به قسمتى از آن مىپرداختند؛ در ضمن از لحاظ سبک | اهميت اين كتاب در آن است كه حاوى قديمىترين شرح وقايع عمده اسلامى است كه به ما رسيده است؛ زيرا كتب پيش از آن يا تك نگارىهايى بيش نبود يا چون سيره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] و [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات ابن سعد]]، علىرغم داشتنِ مطالب بسيارى در مورد تاريخ اسلام، تنها به قسمتى از آن مىپرداختند؛ در ضمن از لحاظ سبک نويسندگى نيز حائز اهميت است؛ چنانكه روش وى در كتابتِ تاريخ، جامع بين روش علماى حديث و اخباریان مىباشد. وى در بسيارى جاها به روش اول متمايل است و اين تمايل از آنجا آشكار مىشود كه وى بر ذكر اسانيد روايات و تراجم و طبقات رجال و وفيات آنها بسيار تكيه مىكند. علاوه بر اين وى بر مورخين مدينه و راويان آنها بيشتر اعتماد دارد.<ref>همان</ref> | ||
خليفه تاريخ دوران مدنى را اگرچه مختصر و كوتاه در ذيل هر سال نقل كرده است، اما علىرغم اين ايجاز، وى تقريباً به تمام سرايا و غزوات اشاره مىكند. وى در ذكر اين سرايا و غزوات و نيز اكثر حوادثى كه در كتاب خويش مىآورد، بيشتر به اشخاص حاضر در واقعه و تعداد كشتهشدگان بر اساس قبيله مىپردازد و بهعبارتديگر، روايت واقعه حول اشخاص حاضر در آن مىچرخد. دقت او در رعايت ترتيب حوادث و ذكر اسامى يكايك افراد حاضر در آنها، كتاب تاريخ وى را ممتاز كرده است؛ براى نمونه، وى اسامى شهداى غزوات بدر، احد و خيبر را ذيل نام قبيله آنها با دقتى كمنظير، در مقايسه با منابع موجود، ذكر مىكند.<ref>همان، ص77-78</ref> | خليفه تاريخ دوران مدنى را اگرچه مختصر و كوتاه در ذيل هر سال نقل كرده است، اما علىرغم اين ايجاز، وى تقريباً به تمام سرايا و غزوات اشاره مىكند. وى در ذكر اين سرايا و غزوات و نيز اكثر حوادثى كه در كتاب خويش مىآورد، بيشتر به اشخاص حاضر در واقعه و تعداد كشتهشدگان بر اساس قبيله مىپردازد و بهعبارتديگر، روايت واقعه حول اشخاص حاضر در آن مىچرخد. دقت او در رعايت ترتيب حوادث و ذكر اسامى يكايك افراد حاضر در آنها، كتاب تاريخ وى را ممتاز كرده است؛ براى نمونه، وى اسامى شهداى غزوات بدر، احد و خيبر را ذيل نام قبيله آنها با دقتى كمنظير، در مقايسه با منابع موجود، ذكر مىكند.<ref>همان، ص77-78</ref> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
يكى ديگر از ويژگىهاى كتاب، ياد از سالها و نيز روزهاى هفته است كه در قياس با منابع ديگر قابل توجه است. ياد از فهرست كشتهشدگان يمامه، جمل و حَرَّه، كاملاً تازگى دارد. وى به حوادث داخلى دنياى اسلام كمتر پرداخته و در عوض، درباره فتوحات اخبار بيشترى آورده است. از جمله حوادث مهمى كه وى علىرغم شيوه خويش به بحث و شرح در مورد آنها پرداخته، مىتوان به وقايعى چون قتل عثمان، جنگ ميان [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] و معاويه، واقعه حَرَّه و شورشهاى خوارج اشاره كرد.<ref>همان</ref> | يكى ديگر از ويژگىهاى كتاب، ياد از سالها و نيز روزهاى هفته است كه در قياس با منابع ديگر قابل توجه است. ياد از فهرست كشتهشدگان يمامه، جمل و حَرَّه، كاملاً تازگى دارد. وى به حوادث داخلى دنياى اسلام كمتر پرداخته و در عوض، درباره فتوحات اخبار بيشترى آورده است. از جمله حوادث مهمى كه وى علىرغم شيوه خويش به بحث و شرح در مورد آنها پرداخته، مىتوان به وقايعى چون قتل عثمان، جنگ ميان [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] و معاويه، واقعه حَرَّه و شورشهاى خوارج اشاره كرد.<ref>همان</ref> | ||
مؤلف به دوره خلافت امويان در دمشق و به مسائل مربوط به سياست خارجى اسلامى و بهخصوص گسترش امپراطورى اسلام توجه خاص داشته است و تاريخ خلافت عباسى را تا پايان خلافت هارون الرشيد، به همان سبک | مؤلف به دوره خلافت امويان در دمشق و به مسائل مربوط به سياست خارجى اسلامى و بهخصوص گسترش امپراطورى اسلام توجه خاص داشته است و تاريخ خلافت عباسى را تا پايان خلافت هارون الرشيد، به همان سبک و روش دوران خلفاى راشدين و اموى مىنويسد؛ يعنى در ذيل هر سال، به ذكر اسامى امير حج و وفيات و وقايع مهم مىپردازد و پس از ذكر فوت خليفه، اسامى عمال و قاضيان وى را ذيل نام ولايات و اسامى صاحبان ديوانها را ذيل نام هر ديوان مىآورد، ولى حوادث دوران امين، مأمون، معتصم و واثق را كه معاصر وى بودهاند و محتمل است خود شاهد بسيارى از آنها بوده و اطلاعات دست اولى راجع به آنها در اختيار داشته است، بسيار مختصر و فشرده بيان مىكند و تقريباً به ذكر نام امير حج و وَفيات هر سال اكتفا مىكند. كتاب با ذكر نام امير حج سال 232ق؛ يعنى سال پايانى عصر اول عباسى خاتمه مىيابد.<ref>ر.ک: همان، ص78-79</ref> | ||
از ويژگىهاى ديگر اين كتاب آن است كه نويسنده در ذكر اسانيد روايات هر قدر به زمان خويش نزدیک | از ويژگىهاى ديگر اين كتاب آن است كه نويسنده در ذكر اسانيد روايات هر قدر به زمان خويش نزدیک مىشود، تساهل بيشترى نشان مىدهد؛ يعنى در هنگام كتابت سيره نبوى و اخبار خلفاى راشدين، سند روايت را بهطور كامل ذكر مىكند، ولى از آغاز دولت اموى بهتدريج در ذكر اسانيد اهتمام نمىورزد و در روايت تاريخ دولت عباسى تقريباً در اكثر مواقع از ذكر اسانيد طفره مىرود. | ||
.<ref>ر.ک: همان، ص77</ref> | .<ref>ر.ک: همان، ص77</ref> | ||
ویرایش