۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فارسى' به 'فارسی') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
مقدسى در سرآغاز کتاب، صفحهاى مسجع و پر تصنع ساخته و در آن از چگونگى سفرها و برخوردهاى خود با طبقات و قشرهاى گوناگون مردم برای به دست آوردن معلومات جغرافيايى سخن گفته است. | مقدسى در سرآغاز کتاب، صفحهاى مسجع و پر تصنع ساخته و در آن از چگونگى سفرها و برخوردهاى خود با طبقات و قشرهاى گوناگون مردم برای به دست آوردن معلومات جغرافيايى سخن گفته است. | ||
اين اثر تنها دربارۀ جغرافياى كشورهاى اسلامى است و مؤلف در توجيه اين مطلب مىگوید: من بلاد كفر را معرفى نمىكنم، زيرا كه بدانها در نيامدهام، و حتى دربارۀ برخى از شهرها چون طرطوس مىگوید: چون اكنون به دست روم است، بدان نمىپردازم. او هدف از تأليف کتاب را نشان دادن سودمندى فراگير دانش جغرافيا دانسته، و سعى در ابطال برخورد صرف با اين علم؛ همچون يك وسيلۀ كار، راهنمايى برای راهداران يا وسيلۀ وقت گذرانى و يا حتى خواندن داستانهاى شگفتانگيز برای داستان سرايان كرده است. مىتوان ادعا كرد كه تعريف جغرافيا در اين کتاب به تعريف امروزى آن نزدیک | اين اثر تنها دربارۀ جغرافياى كشورهاى اسلامى است و مؤلف در توجيه اين مطلب مىگوید: من بلاد كفر را معرفى نمىكنم، زيرا كه بدانها در نيامدهام، و حتى دربارۀ برخى از شهرها چون طرطوس مىگوید: چون اكنون به دست روم است، بدان نمىپردازم. او هدف از تأليف کتاب را نشان دادن سودمندى فراگير دانش جغرافيا دانسته، و سعى در ابطال برخورد صرف با اين علم؛ همچون يك وسيلۀ كار، راهنمايى برای راهداران يا وسيلۀ وقت گذرانى و يا حتى خواندن داستانهاى شگفتانگيز برای داستان سرايان كرده است. مىتوان ادعا كرد كه تعريف جغرافيا در اين کتاب به تعريف امروزى آن نزدیک شده، و شامل جغرافياى طبيعى، اقتصادى، اجتماعى، انسان شناسى و اعتقادات است. | ||
موضوع بحث در کتاب، تحقيقاتى همه جانبه دربارۀ بخشهاى اسلامى ربع مسكون، بيان حرفههاى اقتصادى - بازرگانى و مذهبى مردمانى است كه در آن جا به سر مىبردند. روش مؤلف عينى و بر اساس مشاهده و بررسى کتابهاى کتابخانههاى رى، رامهرمز، شيراز، بصره و جز آن است. مؤلف مشخصات بخشها را از نظر نفوس، زبان، اختلافات جسمى و اعتقادات مذهبى، اختلاف وسايل توليد، سكهها، خوراك، آبيارى، كالاى وارداتى و صادراتى، راههاى ترسناك، منزلگاهها، فاصلۀ شهرها، همچنين زمين شناسى نواحى گوناگون، فقر و غناى سرزمينها و ديدنىها معين كرده است. مؤلف همچنين در بيان روش كار خود مىگوید: من دربارۀ هر اقليم اصطلاحهاى مردم آن جا را به كار خواهم برد و در جايى ديگر تأكيد مىكند كه از آنچه مردم برآنند، پيروى كرده است. گویا از همين روست كه در اين کتاب سرزمين اثور (موصل باستانى) را به تلفظ محلى «اثور» با «فاى» 3 نقطه نوشته است، و پس از آن ناسخان آن را به صورت «قاف» به ما رساندهاند. از اصطلاحات رايج در اين اثر، كلمۀ «جند» است كه به معناى ديه وابسته به يك شهر به كار رفته و گویا اصطلاحى محلى بوده، و مانند «اجنادين» از ريشۀ سريانى گرفته شده باشد. همچنين مؤلف در هر كجا كه نام مناسبى نمىيافته، خود نامگذارى مىكرده است، چنانكه منطقۀ ارمنستان، اران، گرجستان، آذربايجان و بخشى از كردستان را «رحاب» مىنامد. | موضوع بحث در کتاب، تحقيقاتى همه جانبه دربارۀ بخشهاى اسلامى ربع مسكون، بيان حرفههاى اقتصادى - بازرگانى و مذهبى مردمانى است كه در آن جا به سر مىبردند. روش مؤلف عينى و بر اساس مشاهده و بررسى کتابهاى کتابخانههاى رى، رامهرمز، شيراز، بصره و جز آن است. مؤلف مشخصات بخشها را از نظر نفوس، زبان، اختلافات جسمى و اعتقادات مذهبى، اختلاف وسايل توليد، سكهها، خوراك، آبيارى، كالاى وارداتى و صادراتى، راههاى ترسناك، منزلگاهها، فاصلۀ شهرها، همچنين زمين شناسى نواحى گوناگون، فقر و غناى سرزمينها و ديدنىها معين كرده است. مؤلف همچنين در بيان روش كار خود مىگوید: من دربارۀ هر اقليم اصطلاحهاى مردم آن جا را به كار خواهم برد و در جايى ديگر تأكيد مىكند كه از آنچه مردم برآنند، پيروى كرده است. گویا از همين روست كه در اين کتاب سرزمين اثور (موصل باستانى) را به تلفظ محلى «اثور» با «فاى» 3 نقطه نوشته است، و پس از آن ناسخان آن را به صورت «قاف» به ما رساندهاند. از اصطلاحات رايج در اين اثر، كلمۀ «جند» است كه به معناى ديه وابسته به يك شهر به كار رفته و گویا اصطلاحى محلى بوده، و مانند «اجنادين» از ريشۀ سريانى گرفته شده باشد. همچنين مؤلف در هر كجا كه نام مناسبى نمىيافته، خود نامگذارى مىكرده است، چنانكه منطقۀ ارمنستان، اران، گرجستان، آذربايجان و بخشى از كردستان را «رحاب» مىنامد. | ||
مؤلف در کتاب خود توجه ویژهاى به زبان مردم سرزمينهاى مورد نظر دارد، چنانكه آورده است: زبان مردم در اين 8 اقليم عجمى است، برخى از آنها درى و برخى ديگر پيچيده است، همگى آنها فارسی ناميده مىشوند و اختلاف آنها آشكار است و من نمونۀ سخن هر قوم را خواهم آورد و دربارۀ مردم کرمان گوید: لهجۀ ايشان فهميدنى و نزدیک | مؤلف در کتاب خود توجه ویژهاى به زبان مردم سرزمينهاى مورد نظر دارد، چنانكه آورده است: زبان مردم در اين 8 اقليم عجمى است، برخى از آنها درى و برخى ديگر پيچيده است، همگى آنها فارسی ناميده مىشوند و اختلاف آنها آشكار است و من نمونۀ سخن هر قوم را خواهم آورد و دربارۀ مردم کرمان گوید: لهجۀ ايشان فهميدنى و نزدیک به لهجۀ فارسی خراسان است. دربارۀ آذربايجان گوید: 70 زبان در آنجاست، و دربارۀ ارمنستان و اران گوید: مردم به ارمنى و ارانى سخن مىگویند، فارسی ايشان فهميدنى و نزدیک به لهجۀ فارسی خراسان است. مردم پيرامون بصره همگى عجم هستند، زبان خوزستانيان رساترين زبان عجمان است و آن را با تازى مىآميزند، در صحار (در جنوب عمان و خاور يمن) فارسیان در اكثريت هستند و در بازارها به فارسی سخن مىگویند. اكثريت مردم عدن و جده پارسى (ايرانى) هستند؛ اما زبان رايج عربى است. مؤلف همچنين از جشنهاى نوروزى مردم عدن و طبل زنى آنان سخن مىراند. همچنين در احسن التقاسيم از اماكن فرهنگى هر شهر نيز سخن به ميان مىآيد و کتابخانۀ عضد الدوله و فهرستهايش در فارس و کتابخانههاى رى، بصره و رامهرمز معرفى شده است. در حقيقت اين مطالب محقق را در بررسى چگونگى اضمحلال فرهنگى هر منطقه يارى مىرساند و از لا به لاى سطور آن مقاومت مردم در حفظ فرهنگ خود هویداست، چنانكه دربارۀ قاضى بغداد - با توجه به اينكه قاضيان نسبت به ديگر مردم به حكام عرب نزدیک ترند - مىگوید: از اينكه به عربى نادرست سخن مىگفت، شرمسار شدم. | ||
احسن التقاسيم، به زبان عربى فصيح تأليف شده است، در عين حال مؤلف فارسی را نيز خوب فهميده و از جملههاى فارسی به درستى استفاده كرده است. همچنين واژگان فارسی را در جملههاى عربى گنجانده است: «و لا ترى مثل آفروشتهم... و دوشابهم». | احسن التقاسيم، به زبان عربى فصيح تأليف شده است، در عين حال مؤلف فارسی را نيز خوب فهميده و از جملههاى فارسی به درستى استفاده كرده است. همچنين واژگان فارسی را در جملههاى عربى گنجانده است: «و لا ترى مثل آفروشتهم... و دوشابهم». | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
خردگرايى در سراسر اين کتاب آشكار است، هرچند كه به حد بى طرفى نمىرسد. داستان ابن مره كه در اين کتاب آمده است، بویى از داستان برزویه طبيب در كليله و دمنۀ و [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را دارد. مؤلف همنشينى با فقيهان و صوفيان و حتى آموختن از داستان سرايان را وظيفۀ جست و جوگرايانۀ خود مىشمارد. از تعبدو تعصب و از دشنام و دروغ پردازى دورى مىجوید. همچنين تمايل او به [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]]، كراميان، شيعه و صوفيان نشان سعۀ صدر و جست و جوگرى او از حقايق فلسفى و مذهبى برای گزينش بهترهاست و همين امر او را به برداشتهاى عرفانى از اسلام كمك كرده است، چنانكه از كشاكش او در مسجد واسط آشكار مىشود كه وى از مبلغان و طرفداران راستين اسلام بوده است. | خردگرايى در سراسر اين کتاب آشكار است، هرچند كه به حد بى طرفى نمىرسد. داستان ابن مره كه در اين کتاب آمده است، بویى از داستان برزویه طبيب در كليله و دمنۀ و [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را دارد. مؤلف همنشينى با فقيهان و صوفيان و حتى آموختن از داستان سرايان را وظيفۀ جست و جوگرايانۀ خود مىشمارد. از تعبدو تعصب و از دشنام و دروغ پردازى دورى مىجوید. همچنين تمايل او به [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]]، كراميان، شيعه و صوفيان نشان سعۀ صدر و جست و جوگرى او از حقايق فلسفى و مذهبى برای گزينش بهترهاست و همين امر او را به برداشتهاى عرفانى از اسلام كمك كرده است، چنانكه از كشاكش او در مسجد واسط آشكار مىشود كه وى از مبلغان و طرفداران راستين اسلام بوده است. | ||
احسن التقاسيم آيينهاى است كه اوضاع جغرافياى طبيعى، سياسى، اقتصادى و اعتقادى در كشورهاى اسلامى را به خوبى مىنماياند. در اين کتاب اشارههايى دربارۀ تاريخ خاندانهاى حكومتى آمده است: عباسيان، بویهيان و سامانيان. مؤلف همچنين به بررسى تعصبات مذهبى و ميزان نفوذ مذاهب فقهى مىپردازد. برای نمونه دربارۀ نفوذ شیعیان | احسن التقاسيم آيينهاى است كه اوضاع جغرافياى طبيعى، سياسى، اقتصادى و اعتقادى در كشورهاى اسلامى را به خوبى مىنماياند. در اين کتاب اشارههايى دربارۀ تاريخ خاندانهاى حكومتى آمده است: عباسيان، بویهيان و سامانيان. مؤلف همچنين به بررسى تعصبات مذهبى و ميزان نفوذ مذاهب فقهى مىپردازد. برای نمونه دربارۀ نفوذ شیعیان و ديگر مذاهب چنين مىگوید: شیعیان در عمان، و كراميان در بيتالمقدس آزاد بودند؛ اما معتزليان در عمان در نهان مىزيستند و اين در اثر فشار قشريان سلفى بود، نه فشار اسماعيليان حاكم؛ زيرا در جاى جاى مصر فاطمى، معتزليان و مذهبهاى ديگر و حتى حنبلیان آوازهاى داشتند. | ||
مؤلف كه در ميان مرزهاى دو قدرت بغداد و قاهره در آمد و شد بوده، گرايش فرهنگى و خردگرايى ملتها را نيز در شمار خواص جغرافيايى منطقه ياد مىكند و آنها را با يكديگر مىسنجد، تا آن جا كه دربارۀ مردم سوريه مىگوید: در خرد و دانش مانند ايرانيان نيستند، برخى مرتد شدهاند و برخى از ترس جزيه مسلمان ماندهاند. در اين کتاب حتى به عادات ناپسندى كه بر خلاف آيين اسلام در برخى سرزمينها مرسوم گشته، اشاره شده است، از جمله پرورش دادن سگ در مصر، خوردن گوشت سگ و خريد و فروش آشكار آن و دو شوهر داشتن زن. | مؤلف كه در ميان مرزهاى دو قدرت بغداد و قاهره در آمد و شد بوده، گرايش فرهنگى و خردگرايى ملتها را نيز در شمار خواص جغرافيايى منطقه ياد مىكند و آنها را با يكديگر مىسنجد، تا آن جا كه دربارۀ مردم سوريه مىگوید: در خرد و دانش مانند ايرانيان نيستند، برخى مرتد شدهاند و برخى از ترس جزيه مسلمان ماندهاند. در اين کتاب حتى به عادات ناپسندى كه بر خلاف آيين اسلام در برخى سرزمينها مرسوم گشته، اشاره شده است، از جمله پرورش دادن سگ در مصر، خوردن گوشت سگ و خريد و فروش آشكار آن و دو شوهر داشتن زن. |
ویرایش