پرش به محتوا

أحسن التقاسيم في معرفة الأقاليم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'فارسى' به 'فارسی'
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ')
جز (جایگزینی متن - 'فارسى' به 'فارسی')
خط ۴۸: خط ۴۸:
موضوع بحث در کتاب، تحقيقاتى همه جانبه دربارۀ بخش‌هاى اسلامى ربع مسكون، بيان حرفه‌هاى اقتصادى - بازرگانى و مذهبى مردمانى است كه در آن جا به سر مى‌بردند. روش مؤلف عينى و بر اساس مشاهده و بررسى کتاب‌هاى کتابخانه‌هاى رى، رامهرمز، شيراز، بصره و جز آن است. مؤلف مشخصات بخش‌ها را از نظر نفوس، زبان، اختلافات جسمى و اعتقادات مذهبى، اختلاف وسايل توليد، سكه‌ها، خوراك، آبيارى، كالاى وارداتى و صادراتى، راه‌هاى ترسناك، منزلگاه‌ها، فاصلۀ شهرها، همچنين زمين شناسى نواحى گوناگون، فقر و غناى سرزمين‌ها و ديدنى‌ها معين كرده است. مؤلف همچنين در بيان روش كار خود مى‌گوید: من دربارۀ هر اقليم اصطلاح‌هاى مردم آن جا را به كار خواهم برد و در جايى ديگر تأكيد مى‌كند كه از آنچه مردم برآنند، پيروى كرده است. گویا از همين روست كه در اين کتاب سرزمين اثور (موصل باستانى) را به تلفظ محلى «اثور» با «فاى» 3 نقطه نوشته است، و پس از آن ناسخان آن را به صورت «قاف» به ما رسانده‌اند. از اصطلاحات رايج در اين اثر، كلمۀ «جند» است كه به معناى ديه وابسته به يك شهر به كار رفته و گویا اصطلاحى محلى بوده، و مانند «اجنادين» از ريشۀ سريانى گرفته شده باشد. همچنين مؤلف در هر كجا كه نام مناسبى نمى‌يافته، خود نامگذارى مى‌كرده است، چنانكه منطقۀ ارمنستان، اران، گرجستان، آذربايجان و بخشى از كردستان را «رحاب» مى‌نامد.
موضوع بحث در کتاب، تحقيقاتى همه جانبه دربارۀ بخش‌هاى اسلامى ربع مسكون، بيان حرفه‌هاى اقتصادى - بازرگانى و مذهبى مردمانى است كه در آن جا به سر مى‌بردند. روش مؤلف عينى و بر اساس مشاهده و بررسى کتاب‌هاى کتابخانه‌هاى رى، رامهرمز، شيراز، بصره و جز آن است. مؤلف مشخصات بخش‌ها را از نظر نفوس، زبان، اختلافات جسمى و اعتقادات مذهبى، اختلاف وسايل توليد، سكه‌ها، خوراك، آبيارى، كالاى وارداتى و صادراتى، راه‌هاى ترسناك، منزلگاه‌ها، فاصلۀ شهرها، همچنين زمين شناسى نواحى گوناگون، فقر و غناى سرزمين‌ها و ديدنى‌ها معين كرده است. مؤلف همچنين در بيان روش كار خود مى‌گوید: من دربارۀ هر اقليم اصطلاح‌هاى مردم آن جا را به كار خواهم برد و در جايى ديگر تأكيد مى‌كند كه از آنچه مردم برآنند، پيروى كرده است. گویا از همين روست كه در اين کتاب سرزمين اثور (موصل باستانى) را به تلفظ محلى «اثور» با «فاى» 3 نقطه نوشته است، و پس از آن ناسخان آن را به صورت «قاف» به ما رسانده‌اند. از اصطلاحات رايج در اين اثر، كلمۀ «جند» است كه به معناى ديه وابسته به يك شهر به كار رفته و گویا اصطلاحى محلى بوده، و مانند «اجنادين» از ريشۀ سريانى گرفته شده باشد. همچنين مؤلف در هر كجا كه نام مناسبى نمى‌يافته، خود نامگذارى مى‌كرده است، چنانكه منطقۀ ارمنستان، اران، گرجستان، آذربايجان و بخشى از كردستان را «رحاب» مى‌نامد.


مؤلف در کتاب خود توجه ویژه‌اى به زبان مردم سرزمين‌هاى مورد نظر دارد، چنانكه آورده است: زبان مردم در اين 8 اقليم عجمى است، برخى از آنها درى و برخى ديگر پيچيده است، همگى آنها فارسى ناميده مى‌شوند و اختلاف آنها آشكار است و من نمونۀ سخن هر قوم را خواهم آورد و دربارۀ مردم کرمان گوید: لهجۀ ايشان فهميدنى و نزدیک  به لهجۀ فارسى خراسان است. دربارۀ آذربايجان گوید: 70 زبان در آنجاست، و دربارۀ ارمنستان و اران گوید: مردم به ارمنى و ارانى سخن مى‌گویند، فارسى ايشان فهميدنى و نزدیک  به لهجۀ فارسى خراسان است. مردم پيرامون بصره همگى عجم هستند، زبان خوزستانيان رساترين زبان عجمان است و آن را با تازى مى‌آميزند، در صحار (در جنوب عمان و خاور يمن) فارسیان در اكثريت هستند و در بازارها به فارسى سخن مى‌گویند. اكثريت مردم عدن و جده پارسى (ايرانى) هستند؛ اما زبان رايج عربى است. مؤلف همچنين از جشن‌هاى نوروزى مردم عدن و طبل زنى آنان سخن مى‌راند. همچنين در احسن التقاسيم از اماكن فرهنگى هر شهر نيز سخن به ميان مى‌آيد و کتابخانۀ عضد الدوله و فهرست‌هايش در فارس و کتابخانه‌هاى رى، بصره و رامهرمز معرفى شده است. در حقيقت اين مطالب محقق را در بررسى چگونگى اضمحلال فرهنگى هر منطقه يارى مى‌رساند و از لا به لاى سطور آن مقاومت مردم در حفظ فرهنگ خود هویداست، چنانكه دربارۀ قاضى بغداد - با توجه به اينكه قاضيان نسبت به ديگر مردم به حكام عرب نزدیک ‌ترند - مى‌گوید: از اينكه به عربى نادرست سخن مى‌گفت، شرمسار شدم.
مؤلف در کتاب خود توجه ویژه‌اى به زبان مردم سرزمين‌هاى مورد نظر دارد، چنانكه آورده است: زبان مردم در اين 8 اقليم عجمى است، برخى از آنها درى و برخى ديگر پيچيده است، همگى آنها فارسی ناميده مى‌شوند و اختلاف آنها آشكار است و من نمونۀ سخن هر قوم را خواهم آورد و دربارۀ مردم کرمان گوید: لهجۀ ايشان فهميدنى و نزدیک  به لهجۀ فارسی خراسان است. دربارۀ آذربايجان گوید: 70 زبان در آنجاست، و دربارۀ ارمنستان و اران گوید: مردم به ارمنى و ارانى سخن مى‌گویند، فارسی ايشان فهميدنى و نزدیک  به لهجۀ فارسی خراسان است. مردم پيرامون بصره همگى عجم هستند، زبان خوزستانيان رساترين زبان عجمان است و آن را با تازى مى‌آميزند، در صحار (در جنوب عمان و خاور يمن) فارسیان در اكثريت هستند و در بازارها به فارسی سخن مى‌گویند. اكثريت مردم عدن و جده پارسى (ايرانى) هستند؛ اما زبان رايج عربى است. مؤلف همچنين از جشن‌هاى نوروزى مردم عدن و طبل زنى آنان سخن مى‌راند. همچنين در احسن التقاسيم از اماكن فرهنگى هر شهر نيز سخن به ميان مى‌آيد و کتابخانۀ عضد الدوله و فهرست‌هايش در فارس و کتابخانه‌هاى رى، بصره و رامهرمز معرفى شده است. در حقيقت اين مطالب محقق را در بررسى چگونگى اضمحلال فرهنگى هر منطقه يارى مى‌رساند و از لا به لاى سطور آن مقاومت مردم در حفظ فرهنگ خود هویداست، چنانكه دربارۀ قاضى بغداد - با توجه به اينكه قاضيان نسبت به ديگر مردم به حكام عرب نزدیک ‌ترند - مى‌گوید: از اينكه به عربى نادرست سخن مى‌گفت، شرمسار شدم.


احسن التقاسيم، به زبان عربى فصيح تأليف شده است، در عين حال مؤلف فارسى را نيز خوب فهميده و از جمله‌هاى فارسى به درستى استفاده كرده است. همچنين واژگان فارسى را در جمله‌هاى عربى گنجانده است: «و لا ترى مثل آفروشتهم... و دوشابهم».
احسن التقاسيم، به زبان عربى فصيح تأليف شده است، در عين حال مؤلف فارسی را نيز خوب فهميده و از جمله‌هاى فارسی به درستى استفاده كرده است. همچنين واژگان فارسی را در جمله‌هاى عربى گنجانده است: «و لا ترى مثل آفروشتهم... و دوشابهم».


خردگرايى در سراسر اين کتاب آشكار است، هرچند كه به حد بى طرفى نمى‌رسد. داستان ابن مره كه در اين کتاب آمده است، بویى از داستان برزویه طبيب در كليله و دمنۀ و [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را دارد. مؤلف هم‌نشينى با فقيهان و صوفيان و حتى آموختن از داستان سرايان را وظيفۀ جست و جوگرايانۀ خود مى‌شمارد. از تعبدو تعصب و از دشنام و دروغ پردازى دورى مى‌جوید. همچنين تمايل او به [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]]، كراميان، شيعه و صوفيان نشان سعۀ صدر و جست و جوگرى او از حقايق فلسفى و مذهبى برای گزينش بهترهاست و همين امر او را به برداشت‌هاى عرفانى از اسلام كمك كرده است، چنانكه از كشاكش او در مسجد واسط آشكار مى‌شود كه وى از مبلغان و طرفداران راستين اسلام بوده است.
خردگرايى در سراسر اين کتاب آشكار است، هرچند كه به حد بى طرفى نمى‌رسد. داستان ابن مره كه در اين کتاب آمده است، بویى از داستان برزویه طبيب در كليله و دمنۀ و [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را دارد. مؤلف هم‌نشينى با فقيهان و صوفيان و حتى آموختن از داستان سرايان را وظيفۀ جست و جوگرايانۀ خود مى‌شمارد. از تعبدو تعصب و از دشنام و دروغ پردازى دورى مى‌جوید. همچنين تمايل او به [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]]، كراميان، شيعه و صوفيان نشان سعۀ صدر و جست و جوگرى او از حقايق فلسفى و مذهبى برای گزينش بهترهاست و همين امر او را به برداشت‌هاى عرفانى از اسلام كمك كرده است، چنانكه از كشاكش او در مسجد واسط آشكار مى‌شود كه وى از مبلغان و طرفداران راستين اسلام بوده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش