پرش به محتوا

نهاية الأصول: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۹۰۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ اکتبر ۲۰۱۸
غنی سازی متن
(غنی سازی متن)
(غنی سازی متن)
خط ۳۹: خط ۳۹:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
مقدمه، 11 امر را در بر دارد به اين شرح: امر اول، تمايز علوم و موضوع علم اصول؛ امر دوم، مبحث وضع، انشاء و اخبار؛ امر سوم، حقيقت و مجاز؛ امر چهارم، حقيقت استعمال؛ امر پنجم، عدم توقف دلالت الفاظ بر اراده؛ امر ششم، عدم وضع مستقل براى لفظ مركب؛ امر هفتم، علائم حقيقت و مجاز؛ امر هشتم، حقيقت شرعى؛ امر نهم، صحيح و اعم؛ امر دهم، استعمال لفظ مشترك در بيشتر از يك معنى و امر يازدهم.
مقدمه، 11 امر را در بر دارد به اين شرح: امر اول، تمايز علوم و موضوع علم اصول<ref>نهایة الأصول‌، بروجردی، حسین‌، ص۹ به بعد</ref>؛ امر دوم، مبحث وضع<ref>همان، ص13 به بعد</ref> <ref>همان، ص17 به بعد</ref>، انشاء و اخبار<ref>همان، ص23 به بعد</ref> <ref>همان، ص27 به بعد</ref>؛ امر سوم، حقيقت و مجاز<ref>همان، ص24 به بعد</ref> <ref>همان، ص28 به بعد</ref>؛ امر چهارم، حقيقت استعمال<ref>همان، ص28 به بعد</ref> <ref>همان، ص33 به بعد</ref>؛ امر پنجم، عدم توقف دلالت الفاظ بر اراده<ref>همان، ص31 به بعد</ref> <ref>همان، ص37</ref> ؛ امر ششم، عدم وضع مستقل براى لفظ مركب<ref>همان، ص32</ref> <ref>همان، ص38</ref> ؛ امر هفتم، علائم حقيقت و مجاز<ref>همان، ص32 به بعد</ref> <ref>همان، ص39</ref> ؛ امر هشتم، حقيقت شرعى<ref>همان، ص38</ref> <ref>همان، ص44</ref> ؛ امر نهم، صحيح و اعم<ref>همان، ص38</ref> <ref>همان، ص46</ref> ؛ امر دهم، استعمال لفظ مشترك در بيشتر از يك معنى و امر يازدهم.<ref>همان، ص51</ref> <ref>همان، ص59 به بعد</ref> <ref>همان، ص56 به بعد</ref> <ref>همان، ص65 به بعد</ref> 


مقاصد هشت‌گانه عبارتند از: اوامر؛ نواهى؛ مفاهيم؛ عموم و خصوص؛ مطلق و مقيد؛ قطع، ظن و شك.
مقاصد هشت‌گانه عبارتند از: اوامر؛ نواهى؛ مفاهيم؛ عموم و خصوص؛ مطلق و مقيد؛ قطع، ظن و شك.


اما مبحث اوامر، مطالب مربوط به ماده امر، إجزاء، مقدمه واجب، مسئله ضد، دستور دادن امر كننده با علم به انتفاء شرط، واجب كفايى، موسّع و مضيّق و مسئله تعلق امر به طبايع يا افراد را شامل مى‌شود.
اما مبحث اوامر، مطالب مربوط به ماده امر، إجزاء، مقدمه واجب، مسئله ضد، دستور دادن امر كننده با علم به انتفاء شرط، واجب كفايى، موسّع و مضيّق و مسئله تعلق امر به طبايع يا افراد را شامل مى‌شود.<ref>همان، ص74به بعد</ref> <ref>همان، ص84 به بعد</ref> 


مبحث نواهى، شامل مباحث مفاد نهى، اجتماع امر و نهى، آيا نهى از چيزى اقتضاى فساد آن را دارد يا نه؟ مى‌باشد.
مبحث نواهى، شامل مباحث مفاد نهى، اجتماع امر و نهى، آيا نهى از چيزى اقتضاى فساد آن را دارد يا نه؟ مى‌باشد.<ref>همان، ص220 به بعد</ref> <ref>همان، ص245 به بعد</ref> 


مبحث قطع، شامل حجيت قطع، اقسام قطع، تجرى و تنجيز علم اجمالى است.
مبحث قطع، شامل حجيت قطع، اقسام قطع، تجرى و تنجيز علم اجمالى است.<ref>همان، ص393</ref> 


مبحث ظن، امكان تعبدبه ظن، تأسيس اصل در جايى كه حجيت آن معلوم نيست، حجيت ظواهر كتاب، حجيت خبر واحد، اقسام خبر و حجيت مطلق ظن را در بر دارد.
مبحث ظن، امكان تعبدبه ظن، تأسيس اصل در جايى كه حجيت آن معلوم نيست، حجيت ظواهر كتاب، حجيت خبر واحد، اقسام خبر و حجيت مطلق ظن را در بر دارد.<ref>همان، ص436 به بعد</ref> 


در بحث شك، فقط اصل برائت مطرح شده و ساير اصول عمليّه مطرح نشده است. مقرّر كتاب در انتهاى كتاب مى‌گويد: «إلى هنا قد تمّ ما أفاده سماحة السيد الأستاذ الأكبر المرحوم آیت‌الله البروجردي أعلى‌الله‌مقامه الشريف» كه نشان‌گر اين است كه [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]]، مباحث اصول عمليّه را به پايان نرسانده است.
در بحث شك، فقط اصل برائت مطرح شده و ساير اصول عمليّه مطرح نشده است. مقرّر كتاب در انتهاى كتاب مى‌گويد: «إلى هنا قد تمّ ما أفاده سماحة السيد الأستاذ الأكبر المرحوم آیت‌الله البروجردي أعلى‌الله‌مقامه الشريف» كه نشان‌گر اين است كه [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]]، مباحث اصول عمليّه را به پايان نرسانده است.<ref>همان، ص590</ref> 


از ديگر نكات قابل ذكر اينكه چون مسئله حجيت شهرت و اجماع، فرع بر مسئله حجيت خبر است، بر خلاف ترتيب كلام [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ اعظم انصارى]]، مسئله حجيت خبر، مقدم شده است.
از ديگر نكات قابل ذكر اينكه چون مسئله حجيت شهرت و اجماع، فرع بر مسئله حجيت خبر است، بر خلاف ترتيب كلام [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ اعظم انصارى]]، مسئله حجيت خبر، مقدم شده است.


ويژگى‌هاى كتاب: كتاب نهاية الأصول، يكى از بهترين كتاب‌هاى اصولى از نظر تنوع مباحث مطرح شده است. در اين كتاب، مباحث اصولى، فلسفى، تاريخى و نكات فقهى باارزشى كه مترتب بر مباحث اصولى است، مطرح شده است.
ويژگى‌هاى كتاب  
 
كتاب نهاية الأصول، يكى از بهترين كتاب‌هاى اصولى از نظر تنوع مباحث مطرح شده است. در اين كتاب، مباحث اصولى، فلسفى، تاريخى و نكات فقهى باارزشى كه مترتب بر مباحث اصولى است، مطرح شده است.


اينك به توضيح اين ويژگى‌ها مى‌پردازيم:
اينك به توضيح اين ويژگى‌ها مى‌پردازيم:


[[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]]، با تسلطى كه بر مسائل فلسفى داشته‌اند، گاهى بعضى از مسائل فلسفى را كه در مباحث اصولى مثل مطلق و مقيد و نظاير آن، مورد نياز است مطرح نموده‌اند، مثل«إذ مقتضى المداقة العقليّة و التحقيق الفلسفي...، لكن التدقيق الفلسفي...»
[[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]]، با تسلطى كه بر مسائل فلسفى داشته‌اند، گاهى بعضى از مسائل فلسفى را كه در مباحث اصولى مثل مطلق و مقيد و نظاير آن، مورد نياز است مطرح نموده‌اند، مثل«إذ مقتضى المداقة العقليّة و التحقيق الفلسفي...، لكن التدقيق الفلسفي...»<ref>همان، ص219</ref> <ref>همان، ص241</ref> 


مقرّر نيز با احاطه كاملى كه بر مباحث فلسفى داشته‌اند، گاهى بعضى از مسائل فلسفى را به صورت خلاصه و در حاشيه كتاب مطرح نموده‌اند و در ابتداى آن، اين جملات ديده مى‌شود: «و قد حقق في محلّه...»
مقرّر نيز با احاطه كاملى كه بر مباحث فلسفى داشته‌اند، گاهى بعضى از مسائل فلسفى را به صورت خلاصه و در حاشيه كتاب مطرح نموده‌اند و در ابتداى آن، اين جملات ديده مى‌شود: «و قد حقق في محلّه...»<ref>همان، ص65</ref> <ref>همان، ص185</ref> 


آشنايى و تسلط كامل [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] بر مباحث فقهى، باعث شده در بسيارى از موارد، مباحث فقهى مرتبط با مسائل اصولى را به صورت مختصر مطرح نمايد. گاهى يك مبحث فقهى را با اين عبارت شروع كرده‌اند: «ثم إن ههنا نكتة فقهية يجب أن ينبه عليها» و گاهى نيز مثل تمسك به عموم على اليد در شبهه مصداقيه، به نكات فقهى آن پرداخته‌اند.
آشنايى و تسلط كامل [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] بر مباحث فقهى، باعث شده در بسيارى از موارد، مباحث فقهى مرتبط با مسائل اصولى را به صورت مختصر مطرح نمايد. گاهى يك مبحث فقهى را با اين عبارت شروع كرده‌اند: «ثم إن ههنا نكتة فقهية يجب أن ينبه عليها» و گاهى نيز مثل تمسك به عموم على اليد در شبهه مصداقيه، به نكات فقهى آن پرداخته‌اند.<ref>همان، ص35</ref> <ref>همان، ص175</ref> <ref>همان، ص189</ref> 


از ديگر ويژگى‌هاى بسيار مهم كه در اكثر مباحث كتاب ديده مى‌شود، تحليل تاريخى مباحث اصولى است. اين نحوه بحث، در مباحث تصويب، مسئله ترتب به خبر واحد، تنجيز علم اجمالى، تمسك به عام قبل الفحص عن المخصص، اجتماع امر و نهى، صحيح و اعم، طلب و اراده، تاريخچه علم كلام و معتزله و إجزاء تقرير شده است.
از ديگر ويژگى‌هاى بسيار مهم كه در اكثر مباحث كتاب ديده مى‌شود، تحليل تاريخى مباحث اصولى است. اين نحوه بحث، در مباحث تصويب، مسئله ترتب به خبر واحد، تنجيز علم اجمالى، تمسك به عام قبل الفحص عن المخصص، اجتماع امر و نهى، صحيح و اعم، طلب و اراده، تاريخچه علم كلام و معتزله و إجزاء تقرير شده است.


از خصوصيات ديگر كتاب، خلاصه، مطرح كردن مباحث اصولى در حد نياز است. در بسيارى از مباحث نظير اين جمله ديده مى‌شود: «قد أطنبوا الكلام في مبحث الانسداد و لا يهمنا التعرض لجميع ما ذكروا فيه».
از خصوصيات ديگر كتاب، خلاصه، مطرح كردن مباحث اصولى در حد نياز است. در بسيارى از مباحث نظير اين جمله ديده مى‌شود: «قد أطنبوا الكلام في مبحث الانسداد و لا يهمنا التعرض لجميع ما ذكروا فيه».<ref>همان، ص546</ref> 


در كتاب به نقل قول و حكايت از كتاب‌ها اكتفا نشده، بلكه عين عبارت‌ها در متن آورده شده و گاهى اشتباهات علماى اصولى نيز تصحيح مى‌شود. مثلاًدر بحث واجب مطلق و مشروط و معلق و منجز، توهم بعضى از اصوليين(بعض أفاضل العصر) را مبنى بر اينكه صاحب فصول ابتدا واجب را به مشروط و مطلق و سپس به واجب معلق و منجز تقسيم كرده است، رد مى‌كند، سپس اين‌گونه مى‌گويد: «قد تبيّن لك أن ليس هنا تقسيم واحد بل تقسيمان في عرض واحد لا يرتبط أحدهما بالآخر».
در كتاب به نقل قول و حكايت از كتاب‌ها اكتفا نشده، بلكه عين عبارت‌ها در متن آورده شده و گاهى اشتباهات علماى اصولى نيز تصحيح مى‌شود. مثلاًدر بحث واجب مطلق و مشروط و معلق و منجز، توهم بعضى از اصوليين(بعض أفاضل العصر) را مبنى بر اينكه صاحب فصول ابتدا واجب را به مشروط و مطلق و سپس به واجب معلق و منجز تقسيم كرده است، رد مى‌كند، سپس اين‌گونه مى‌گويد: «قد تبيّن لك أن ليس هنا تقسيم واحد بل تقسيمان في عرض واحد لا يرتبط أحدهما بالآخر».<ref>همان، ص165</ref> <ref>همان، ص178</ref> 


مؤلف، تنها نظريات صاحب كفاية را متعرض نشده، بلكه نظر بزرگان اصولى ديگر را مثل صاحب قوانين، [[ابن شهید ثانی، حسن بن زین‌الدین|صاحب معالم]] و صاحب [[هداية المسترشدين في شرح أصول معالم‌الدين|هداية المسترشدين]] نيز متعرض گرديده و عبارت‌هاى آنان را به‌طور كامل نقل كرده و در آنها مناقشه مى‌كند.
مؤلف، تنها نظريات صاحب كفاية را متعرض نشده، بلكه نظر بزرگان اصولى ديگر را مثل صاحب قوانين، [[ابن شهید ثانی، حسن بن زین‌الدین|صاحب معالم]] و صاحب [[هداية المسترشدين في شرح أصول معالم‌الدين|هداية المسترشدين]] نيز متعرض گرديده و عبارت‌هاى آنان را به‌طور كامل نقل كرده و در آنها مناقشه مى‌كند.
خط ۷۷: خط ۷۹:
نظريات جديد مطرح شده:
نظريات جديد مطرح شده:
# در بحث موضوع علم، موضوع علم اصول، «الحجة في الفقه»، عنوان شده، بنا بر اين مسئله مقدمه واجب و مبحث ضد و امثال آن، از مبادى علم اصول محسوب مى‌شوند و داخل در علم اصول نيستند.
# در بحث موضوع علم، موضوع علم اصول، «الحجة في الفقه»، عنوان شده، بنا بر اين مسئله مقدمه واجب و مبحث ضد و امثال آن، از مبادى علم اصول محسوب مى‌شوند و داخل در علم اصول نيستند.
# در بحث ملازمه بين وجوب چيزى و مقدمات آن(مقدمه واجب)، مى‌گويد: «قد اتضح بما ذكرناه في موضوع علم الأصول، عدم كون المسئلة أصولية و إنما هي من المبادي الأحكاميّة للفقه».
# در بحث ملازمه بين وجوب چيزى و مقدمات آن(مقدمه واجب)، مى‌گويد: «قد اتضح بما ذكرناه في موضوع علم الأصول، عدم كون المسئلة أصولية و إنما هي من المبادي الأحكاميّة للفقه».<ref>همان، ص142</ref> <ref>همان، ص154</ref> 
# هم‌چنين مسئله ضد را از مبادى احكام مى‌داند و مبادى احكاميه را نيز اين‌گونه معنا مى‌كند: «لوازم الأحكام و ملزوماتها و ملازماتها».
# هم‌چنين مسئله ضد را از مبادى احكام مى‌داند و مبادى احكاميه را نيز اين‌گونه معنا مى‌كند: «لوازم الأحكام و ملزوماتها و ملازماتها».<ref>همان، ص189</ref> <ref>همان، ص206</ref> 
# در مورد معناى اسمى و حرفى، فرق آنها را ذاتى مى‌دانند نه اينكه وحدت ذات داشته باشند و فقط تفاوت، در نحوه استعمال باشد.
# در مورد معناى اسمى و حرفى، فرق آنها را ذاتى مى‌دانند نه اينكه وحدت ذات داشته باشند و فقط تفاوت، در نحوه استعمال باشد.
# بحث نحوه‌هاى استعمال كه به صورت مستقل مطرح شده و بر اساس نياز و نحوه زندگى مردم بررسى شده، از مباحث مفيد كتاب است.
# بحث نحوه‌هاى استعمال كه به صورت مستقل مطرح شده و بر اساس نياز و نحوه زندگى مردم بررسى شده، از مباحث مفيد كتاب است.
# در بحث حقيقت و مجاز، با پذيرش اين نظريه كه مجاز در واقع حقيقت ادعایى است، يكى از لطيف‌ترين نظريات را بيان مى‌كند.
# در بحث حقيقت و مجاز، با پذيرش اين نظريه كه مجاز در واقع حقيقت ادعایى است، يكى از لطيف‌ترين نظريات را بيان مى‌كند.
# در بحث اخذ قصد قربت، پس از بيان اين مطلب كه شاگردان شيخ، عدم جواز اخذ قصد قربت در مأموربه را به عنوان ارسال مسلمات گرفته‌اند، با طرح سه مقدمه، اين‌گونه نتيجه مى‌گيرد: «قد تلخص مما ذكرناه إمكان أخذ قصد القربة في المأمور به و حينئذ فإذا شك في التعبدية و التوصلية فمقتضى الإطلاق هو التوصلّية».
# در بحث اخذ قصد قربت، پس از بيان اين مطلب كه شاگردان شيخ، عدم جواز اخذ قصد قربت در مأموربه را به عنوان ارسال مسلمات گرفته‌اند، با طرح سه مقدمه، اين‌گونه نتيجه مى‌گيرد: «قد تلخص مما ذكرناه إمكان أخذ قصد القربة في المأمور به و حينئذ فإذا شك في التعبدية و التوصلية فمقتضى الإطلاق هو التوصلّية».<ref>همان، ص111</ref> <ref>همان، ص123</ref> 
# در بحث حقيقت نهى و مبادى و آثار آن، بر خلاف [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] كه به واسطه تبعيت از مشهور، چنين مطرح نموده كه امر و نهى، در طلب مشترك هستند، ايشان آن دو را با هم مشترك نمى‌داند و داراى دو حقيقت و ماهيت جداگانه مى‌داند.
# در بحث حقيقت نهى و مبادى و آثار آن، بر خلاف [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] كه به واسطه تبعيت از مشهور، چنين مطرح نموده كه امر و نهى، در طلب مشترك هستند، ايشان آن دو را با هم مشترك نمى‌داند و داراى دو حقيقت و ماهيت جداگانه مى‌داند.
و...
و...


تاريخچه مباحث اصولى، در مباحث زيادى مطرح شده كه به ذكر بعضى از آنها بسنده مى‌كنيم:
تاريخچه مباحث اصولى، در مباحث زيادى مطرح شده كه به ذكر بعضى از آنها بسنده مى‌كنيم:
# در بحث طلب و اراده، منشأ اين نظريه را از غير مسلمانان مى‌داند، زيرا حسن بصرى كه رئيس گروه اشاعره بوده است، از كفارى بوده كه در جنگ «عين التمر»، اسير شده و پس از مسلمان شدن، منشأ اين نظريه شده است. مقرّر نيز در حاشيه، اين‌گونه گفته است: «أقول: بل لعل المتتبع في كتب التاريخ يطمئن بأن أكثر الفتن و المذاهب المختلفة في الديانة الإسلاميّة إنما نشأت من جهة إلقاء أسراء الكفار من العجم و غيرهم جميع ما كانوا يعتقدون من الأصول و الفروع بين المسلمين و المؤمنين بالقرآن.»
# در بحث طلب و اراده، منشأ اين نظريه را از غير مسلمانان مى‌داند، زيرا حسن بصرى كه رئيس گروه اشاعره بوده است، از كفارى بوده كه در جنگ «عين التمر»، اسير شده و پس از مسلمان شدن، منشأ اين نظريه شده است. مقرّر نيز در حاشيه، اين‌گونه گفته است: «أقول: بل لعل المتتبع في كتب التاريخ يطمئن بأن أكثر الفتن و المذاهب المختلفة في الديانة الإسلاميّة إنما نشأت من جهة إلقاء أسراء الكفار من العجم و غيرهم جميع ما كانوا يعتقدون من الأصول و الفروع بين المسلمين و المؤمنين بالقرآن.»<ref>همان، ص76</ref> <ref>همان، ص88</ref> 
# در بحث مغايرت طلب و اراده، نظر [[ایوان کیفی، محمدتقی بن عبدالرحیم|شيخ محمدتقى اصفهانى]]، صاحب [[هداية المسترشدين في شرح أصول معالم‌الدين|هداية المسترشدين]] را با توجه به تاريخچه علم كلام رد مى‌كند و مى‌گويد: «و يكون ناشئاً من عدم تتبع تاريخ المسئلة و ما هو محط نظر المتنازعين فيها.»
# در بحث مغايرت طلب و اراده، نظر [[ایوان کیفی، محمدتقی بن عبدالرحیم|شيخ محمدتقى اصفهانى]]، صاحب [[هداية المسترشدين في شرح أصول معالم‌الدين|هداية المسترشدين]] را با توجه به تاريخچه علم كلام رد مى‌كند و مى‌گويد: «و يكون ناشئاً من عدم تتبع تاريخ المسئلة و ما هو محط نظر المتنازعين فيها.»<ref>همان، ص79</ref> <ref>همان، ص91</ref> 
# در مبحث إجزاء نيز مى‌فرمايند: «الظاهر تسالم الفقهاء إلى زمن الشيخ - قده - على ثبوت الإجزاء و إنما وقع الخلاف فيه من زمنه.»
# در مبحث إجزاء نيز مى‌فرمايند: «الظاهر تسالم الفقهاء إلى زمن الشيخ - قده - على ثبوت الإجزاء و إنما وقع الخلاف فيه من زمنه.»<ref>همان، ص129</ref> <ref>همان، ص141</ref> 
# در مسئله ترتب، اين‌گونه آمده كه اين مسئله محل اختلاف نظريات متأخران(علماى متأخر) شده و اولين كسى كه آن را تصحيح كرده، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق ثانى]] بوده است. [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] بزرگ نيز آن را استوار ساخته و شاگردان او و شاگردان آنها به جز [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] همه آن را محكم و استوار ديده‌اند، ولى [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] با آن مخالفت كرده و در نهايت نظر [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق ثانى]] و [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] را مى‌پذيرند.
# در مسئله ترتب، اين‌گونه آمده كه اين مسئله محل اختلاف نظريات متأخران(علماى متأخر) شده و اولين كسى كه آن را تصحيح كرده، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق ثانى]] بوده است. [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] بزرگ نيز آن را استوار ساخته و شاگردان او و شاگردان آنها به جز [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] همه آن را محكم و استوار ديده‌اند، ولى [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] با آن مخالفت كرده و در نهايت نظر [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق ثانى]] و [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] را مى‌پذيرند.
# در بحث اجتماع امر و نهى، مى‌گويند: در كلمات قدماى از اصحاب، بحث امتناع اجتماع امر و نهى به عنوان يك مسئله اصولى وجود ندارد، بلكه آنها فتوى به بطلان نماز در مكان غصبى داده‌اند، زيرا آن نماز مبغوض پروردگار است و مى‌فرمايد: «فراجع كلام الشيخ في العدة و كذا السيد و أمثالهما و مما ذكرنا ظهر أن نسبة الامتناع إلى المشهور من جهة إفتائهم ببطلان الصلاة في المسئلة الفقهية في غير محلّها.»
# در بحث اجتماع امر و نهى، مى‌گويند: در كلمات قدماى از اصحاب، بحث امتناع اجتماع امر و نهى به عنوان يك مسئله اصولى وجود ندارد، بلكه آنها فتوى به بطلان نماز در مكان غصبى داده‌اند، زيرا آن نماز مبغوض پروردگار است و مى‌فرمايد: «فراجع كلام الشيخ في العدة و كذا السيد و أمثالهما و مما ذكرنا ظهر أن نسبة الامتناع إلى المشهور من جهة إفتائهم ببطلان الصلاة في المسئلة الفقهية في غير محلّها.»<ref>همان، ص231</ref> <ref>همان، ص261</ref> 
# در بحث تمسك عام قبل از فحص از مخصص، مى‌فرمايد: ابتدا، ابوالعباس بن سريج كه در قرن چهارم وفات يافته، اين مسئله را عنوان كرده است، سپس اشكال شاگردش ابوبكر صيرفى را مطرح كرده و بعد مسئله ديگرى را كه با آن مرتبط است و قدما مطرح كرده‌اند، آورده است.
# در بحث تمسك عام قبل از فحص از مخصص، مى‌فرمايد: ابتدا، ابوالعباس بن سريج كه در قرن چهارم وفات يافته، اين مسئله را عنوان كرده است، سپس اشكال شاگردش ابوبكر صيرفى را مطرح كرده و بعد مسئله ديگرى را كه با آن مرتبط است و قدما مطرح كرده‌اند، آورده است.
# در مورد تاريخچه بحث خبر واحد و توجيه كلام شيخ در عدّه، بحث مفيدى را در صفحه 521 مطرح مى‌نمايد.
# در مورد تاريخچه بحث خبر واحد و توجيه كلام شيخ در عدّه، بحث مفيدى را در صفحه 521 مطرح مى‌نمايد.
خط ۹۸: خط ۱۰۰:
ايشان، علاوه بر موارد بالا، در بسيارى از مباحث نيز به صورت موردى مباحث مفيدى را مطرح مى‌نمايند كه به آن اشاره مى‌شود:
ايشان، علاوه بر موارد بالا، در بسيارى از مباحث نيز به صورت موردى مباحث مفيدى را مطرح مى‌نمايند كه به آن اشاره مى‌شود:
# در بحث مقدمه واجب، به نكته ظريفى در حجيت اجماع اشاره دارند و آن اينكه بايد مسئله، از مسائل متلقاة از معصومين(ع) باشد كه يداً بِيَد رسيده باشد تا شهرت در آن حجيت داشته باشد و اگر از مسائل استنباطى باشد، نه اجماع و نه شهرت در آن حجت نيست.
# در بحث مقدمه واجب، به نكته ظريفى در حجيت اجماع اشاره دارند و آن اينكه بايد مسئله، از مسائل متلقاة از معصومين(ع) باشد كه يداً بِيَد رسيده باشد تا شهرت در آن حجيت داشته باشد و اگر از مسائل استنباطى باشد، نه اجماع و نه شهرت در آن حجت نيست.
# در بحث تصويب، اجماع ادعا شده را اين‌گونه رد مى‌كنند: «إن الإجماع المدعى فيها هو إجماع المتكلمين من الإماميّة بما هم متكلمون، لا إجماع الفقهاء و المحدثين، الذي هو حجّة من الحجج الفقهيّة».
# در بحث تصويب، اجماع ادعا شده را اين‌گونه رد مى‌كنند: «إن الإجماع المدعى فيها هو إجماع المتكلمين من الإماميّة بما هم متكلمون، لا إجماع الفقهاء و المحدثين، الذي هو حجّة من الحجج الفقهيّة».<ref>همان، ص140 </ref> <ref>همان، ص151 </ref> 
از ديگر نكات جديدى كه در كتاب آمده، اين است كه مؤلف، بر خلاف نظر بزرگان اصولى كه براى احراز اطلاق، سه مقدمه را ذكر مى‌كنند، فقط يك مقدمه را مى‌پذيرد و آن اينكه متكلم در مقام بيان تمام موضوع حكم باشد، نه در مقام اهمال و اجمال.
از ديگر نكات جديدى كه در كتاب آمده، اين است كه مؤلف، بر خلاف نظر بزرگان اصولى كه براى احراز اطلاق، سه مقدمه را ذكر مى‌كنند، فقط يك مقدمه را مى‌پذيرد و آن اينكه متكلم در مقام بيان تمام موضوع حكم باشد، نه در مقام اهمال و اجمال.


در مقدمه بحث قطع، مؤلف به نقل از [[كفاية الأصول (جامعه مدرسین)|كفايه]]، مبحث قطع را يك مبحث كلامى‌دانسته اما بعدا از اين نظر برگشته و مى‌گويد: «أقول: بل هو من مسائل الأصول و لا شباهة له بالكلام أصلاً».
در مقدمه بحث قطع، مؤلف به نقل از [[كفاية الأصول (جامعه مدرسین)|كفايه]]، مبحث قطع را يك مبحث كلامى‌دانسته اما بعدا از اين نظر برگشته و مى‌گويد: «أقول: بل هو من مسائل الأصول و لا شباهة له بالكلام أصلاً».<ref>همان، ص394 به بعد</ref> 


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش