پرش به محتوا

نهاية الأصول: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ اکتبر ۲۰۱۸
غنی سازی متن
جز (جایگزینی متن - 'دعاي' به 'دعای')
(غنی سازی متن)
خط ۲۳: خط ۲۳:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
كتاب «نهاية الاصول»، تقريرات درس خارج آیت‌الله[[بروجردی، حسین|حاج آقا حسين بروجردى]] طباطبايى(متوفاى 1380ق) است كه توسط آيت‌الله [[منتظری، حسینعلی|حسينعلى منتظرى]]، به زبان عربى، به رشته تحرير درآمده است.
'''''نهاية الأصول'''''، تقريرات درس خارج [[بروجردی، حسین|آیت‌الله حاج آقا حسين بروجردى طباطبايى]](متوفاى 1380ق) است كه توسط آيت‌الله [[منتظری، حسینعلی|حسينعلى منتظرى]]، به زبان عربى، به رشته تحرير درآمده است.


چرك‌نويس قسمت اول(مباحث الفاظ) اين كتاب، در سال 1368 پايان يافته است و در همان سال نيز تدريس قسمت دوّم آغاز شده است.
چرك‌نويس قسمت اول(مباحث الفاظ) اين كتاب، در سال 1368 پايان يافته است و در همان سال نيز تدريس قسمت دوّم آغاز شده است.
خط ۲۹: خط ۲۹:
با توجه به تاريخ انتشار هر دو جلد كه سال 1415ق، است و با توجه به عبارت آخر كتاب(قد تم قبل قريب من ستة و أربعين سنة)، تاريخ اتمام چرك‌نويس جلد دوم سال 1370ق، بوده است.
با توجه به تاريخ انتشار هر دو جلد كه سال 1415ق، است و با توجه به عبارت آخر كتاب(قد تم قبل قريب من ستة و أربعين سنة)، تاريخ اتمام چرك‌نويس جلد دوم سال 1370ق، بوده است.


در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]]، تاريخ انتشار قسمت اول كتاب را سال 1375ق(در حدود 5 سال قبل از وفات آیت‌الله بروجردى) و در 350 صفحه ذكر كرده است.
در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]]، تاريخ انتشار قسمت اول كتاب را سال 1375ق(در حدود 5 سال قبل از وفات [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]]) و در 350 صفحه ذكر كرده است.


علت تأخير چاپ قسمت دوم كتاب را همان‌طور كه مؤلف در مقدمه كتاب ذكر كرده، تكميل مباحث ناقص آن بوده، اما پس از اينكه نتوانسته بعضى از قسمت‌هاى آن را گرد آورد، با بيان اين مطلب كه ما لا يدرك كلّه لا يترك كلّه، قسمت‌هايى را كه امكان داشته، جمع‌آورى و تدوين نموده است.
علت تأخير چاپ قسمت دوم كتاب را همان‌طور كه مؤلف در مقدمه كتاب ذكر كرده، تكميل مباحث ناقص آن بوده، اما پس از اينكه نتوانسته بعضى از قسمت‌هاى آن را گرد آورد، با بيان اين مطلب كه ما لا يدرك كلّه لا يترك كلّه، قسمت‌هايى را كه امكان داشته، جمع‌آورى و تدوين نموده است.
خط ۷۶: خط ۷۶:


نظريات جديد مطرح شده:
نظريات جديد مطرح شده:
 
# در بحث موضوع علم، موضوع علم اصول، «الحجة في الفقه»، عنوان شده، بنا بر اين مسئله مقدمه واجب و مبحث ضد و امثال آن، از مبادى علم اصول محسوب مى‌شوند و داخل در علم اصول نيستند.
1. در بحث موضوع علم، موضوع علم اصول، «الحجة في الفقه»، عنوان شده، بنا بر اين مسئله مقدمه واجب و مبحث ضد و امثال آن، از مبادى علم اصول محسوب مى‌شوند و داخل در علم اصول نيستند.
# در بحث ملازمه بين وجوب چيزى و مقدمات آن(مقدمه واجب)، مى‌گويد: «قد اتضح بما ذكرناه في موضوع علم الأصول، عدم كون المسئلة أصولية و إنما هي من المبادي الأحكاميّة للفقه».
 
# هم‌چنين مسئله ضد را از مبادى احكام مى‌داند و مبادى احكاميه را نيز اين‌گونه معنا مى‌كند: «لوازم الأحكام و ملزوماتها و ملازماتها».
2. در بحث ملازمه بين وجوب چيزى و مقدمات آن(مقدمه واجب)، مى‌گويد: «قد اتضح بما ذكرناه في موضوع علم الأصول، عدم كون المسئلة أصولية و إنما هي من المبادي الأحكاميّة للفقه».
# در مورد معناى اسمى و حرفى، فرق آنها را ذاتى مى‌دانند نه اينكه وحدت ذات داشته باشند و فقط تفاوت، در نحوه استعمال باشد.
 
# بحث نحوه‌هاى استعمال كه به صورت مستقل مطرح شده و بر اساس نياز و نحوه زندگى مردم بررسى شده، از مباحث مفيد كتاب است.
هم‌چنين مسئله ضد را از مبادى احكام مى‌داند و مبادى احكاميه را نيز اين‌گونه معنا مى‌كند: «لوازم الأحكام و ملزوماتها و ملازماتها».
# در بحث حقيقت و مجاز، با پذيرش اين نظريه كه مجاز در واقع حقيقت ادعایى است، يكى از لطيف‌ترين نظريات را بيان مى‌كند.
 
# در بحث اخذ قصد قربت، پس از بيان اين مطلب كه شاگردان شيخ، عدم جواز اخذ قصد قربت در مأموربه را به عنوان ارسال مسلمات گرفته‌اند، با طرح سه مقدمه، اين‌گونه نتيجه مى‌گيرد: «قد تلخص مما ذكرناه إمكان أخذ قصد القربة في المأمور به و حينئذ فإذا شك في التعبدية و التوصلية فمقتضى الإطلاق هو التوصلّية».
3. در مورد معناى اسمى و حرفى، فرق آنها را ذاتى مى‌دانند نه اينكه وحدت ذات داشته باشند و فقط تفاوت، در نحوه استعمال باشد.
# در بحث حقيقت نهى و مبادى و آثار آن، بر خلاف [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] كه به واسطه تبعيت از مشهور، چنين مطرح نموده كه امر و نهى، در طلب مشترك هستند، ايشان آن دو را با هم مشترك نمى‌داند و داراى دو حقيقت و ماهيت جداگانه مى‌داند.
 
4. بحث نحوه‌هاى استعمال كه به صورت مستقل مطرح شده و بر اساس نياز و نحوه زندگى مردم بررسى شده، از مباحث مفيد كتاب است.
 
5. در بحث حقيقت و مجاز، با پذيرش اين نظريه كه مجاز در واقع حقيقت ادعایى است، يكى از لطيف‌ترين نظريات را بيان مى‌كند.
 
6. در بحث اخذ قصد قربت، پس از بيان اين مطلب كه شاگردان شيخ، عدم جواز اخذ قصد قربت در مأموربه را به عنوان ارسال مسلمات گرفته‌اند، با طرح سه مقدمه، اين‌گونه نتيجه مى‌گيرد: «قد تلخص مما ذكرناه إمكان أخذ قصد القربة في المأمور به و حينئذ فإذا شك في التعبدية و التوصلية فمقتضى الإطلاق هو التوصلّية».
 
7. در بحث حقيقت نهى و مبادى و آثار آن، بر خلاف [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] كه به واسطه تبعيت از مشهور، چنين مطرح نموده كه امر و نهى، در طلب مشترك هستند، ايشان آن دو را با هم مشترك نمى‌داند و داراى دو حقيقت و ماهيت جداگانه مى‌داند.
 
و...
و...


تاريخچه مباحث اصولى، در مباحث زيادى مطرح شده كه به ذكر بعضى از آنها بسنده مى‌كنيم:
تاريخچه مباحث اصولى، در مباحث زيادى مطرح شده كه به ذكر بعضى از آنها بسنده مى‌كنيم:
 
# در بحث طلب و اراده، منشأ اين نظريه را از غير مسلمانان مى‌داند، زيرا حسن بصرى كه رئيس گروه اشاعره بوده است، از كفارى بوده كه در جنگ «عين التمر»، اسير شده و پس از مسلمان شدن، منشأ اين نظريه شده است. مقرّر نيز در حاشيه، اين‌گونه گفته است: «أقول: بل لعل المتتبع في كتب التاريخ يطمئن بأن أكثر الفتن و المذاهب المختلفة في الديانة الإسلاميّة إنما نشأت من جهة إلقاء أسراء الكفار من العجم و غيرهم جميع ما كانوا يعتقدون من الأصول و الفروع بين المسلمين و المؤمنين بالقرآن.»
1. در بحث طلب و اراده، منشأ اين نظريه را از غير مسلمانان مى‌داند، زيرا حسن بصرى كه رئيس گروه اشاعره بوده است، از كفارى بوده كه در جنگ «عين التمر»، اسير شده و پس از مسلمان شدن، منشأ اين نظريه شده است. مقرّر نيز در حاشيه، اين‌گونه گفته است: «أقول: بل لعل المتتبع في كتب التاريخ يطمئن بأن أكثر الفتن و المذاهب المختلفة في الديانة الإسلاميّة إنما نشأت من جهة إلقاء أسراء الكفار من العجم و غيرهم جميع ما كانوا يعتقدون من الأصول و الفروع بين المسلمين و المؤمنين بالقرآن.»
# در بحث مغايرت طلب و اراده، نظر [[ایوان کیفی، محمدتقی بن عبدالرحیم|شيخ محمدتقى اصفهانى]]، صاحب [[هداية المسترشدين في شرح أصول معالم‌الدين|هداية المسترشدين]] را با توجه به تاريخچه علم كلام رد مى‌كند و مى‌گويد: «و يكون ناشئاً من عدم تتبع تاريخ المسئلة و ما هو محط نظر المتنازعين فيها.»
 
# در مبحث إجزاء نيز مى‌فرمايند: «الظاهر تسالم الفقهاء إلى زمن الشيخ - قده - على ثبوت الإجزاء و إنما وقع الخلاف فيه من زمنه.»
2. در بحث مغايرت طلب و اراده، نظر شيخ محمدتقى اصفهانى، صاحب [[هداية المسترشدين في شرح أصول معالم‌الدين|هداية المسترشدين]] را با توجه به تاريخچه علم كلام رد مى‌كند و مى‌گويد: «و يكون ناشئاً من عدم تتبع تاريخ المسئلة و ما هو محط نظر المتنازعين فيها.»
# در مسئله ترتب، اين‌گونه آمده كه اين مسئله محل اختلاف نظريات متأخران(علماى متأخر) شده و اولين كسى كه آن را تصحيح كرده، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق ثانى]] بوده است. [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] بزرگ نيز آن را استوار ساخته و شاگردان او و شاگردان آنها به جز [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] همه آن را محكم و استوار ديده‌اند، ولى [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] با آن مخالفت كرده و در نهايت نظر [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق ثانى]] و [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] را مى‌پذيرند.
 
# در بحث اجتماع امر و نهى، مى‌گويند: در كلمات قدماى از اصحاب، بحث امتناع اجتماع امر و نهى به عنوان يك مسئله اصولى وجود ندارد، بلكه آنها فتوى به بطلان نماز در مكان غصبى داده‌اند، زيرا آن نماز مبغوض پروردگار است و مى‌فرمايد: «فراجع كلام الشيخ في العدة و كذا السيد و أمثالهما و مما ذكرنا ظهر أن نسبة الامتناع إلى المشهور من جهة إفتائهم ببطلان الصلاة في المسئلة الفقهية في غير محلّها.»
3. در مبحث إجزاء نيز مى‌فرمايند: «الظاهر تسالم الفقهاء إلى زمن الشيخ - قده - على ثبوت الإجزاء و إنما وقع الخلاف فيه من زمنه.»
# در بحث تمسك عام قبل از فحص از مخصص، مى‌فرمايد: ابتدا، ابوالعباس بن سريج كه در قرن چهارم وفات يافته، اين مسئله را عنوان كرده است، سپس اشكال شاگردش ابوبكر صيرفى را مطرح كرده و بعد مسئله ديگرى را كه با آن مرتبط است و قدما مطرح كرده‌اند، آورده است.
 
# در مورد تاريخچه بحث خبر واحد و توجيه كلام شيخ در عدّه، بحث مفيدى را در صفحه 521 مطرح مى‌نمايد.
4. در مسئله ترتب، اين‌گونه آمده كه اين مسئله محل اختلاف نظريات متأخران(علماى متأخر) شده و اولين كسى كه آن را تصحيح كرده، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق ثانى]] بوده است. [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] بزرگ نيز آن را استوار ساخته و شاگردان او و شاگردان آنها به جز [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] همه آن را محكم و استوار ديده‌اند، ولى [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محقق خراسانى]] با آن مخالفت كرده و در نهايت نظر [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق ثانى]] و [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] را مى‌پذيرند.
 
5. در بحث اجتماع امر و نهى، مى‌گويند: در كلمات قدماى از اصحاب، بحث امتناع اجتماع امر و نهى به عنوان يك مسئله اصولى وجود ندارد، بلكه آنها فتوى به بطلان نماز در مكان غصبى داده‌اند، زيرا آن نماز مبغوض پروردگار است و مى‌فرمايد: «فراجع كلام الشيخ في العدة و كذا السيد و أمثالهما و مما ذكرنا ظهر أن نسبة الامتناع إلى المشهور من جهة إفتائهم ببطلان الصلاة في المسئلة الفقهية في غير محلّها.»
 
6. در بحث تمسك عام قبل از فحص از مخصص، مى‌فرمايد: ابتدا، ابوالعباس بن سريج كه در قرن چهارم وفات يافته، اين مسئله را عنوان كرده است، سپس اشكال شاگردش ابوبكر صيرفى را مطرح كرده و بعد مسئله ديگرى را كه با آن مرتبط است و قدما مطرح كرده‌اند، آورده است.
 
7. در مورد تاريخچه بحث خبر واحد و توجيه كلام شيخ در عدّه، بحث مفيدى را در صفحه 521 مطرح مى‌نمايد.
 
[[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] با تتبع وسيعى كه در كتب قدما و علماى اصولى داشته‌اند، بحث مفيدى را در رابطه با اجماع از صفحه 527 تا 544 مطرح مى‌نمايند.
[[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] با تتبع وسيعى كه در كتب قدما و علماى اصولى داشته‌اند، بحث مفيدى را در رابطه با اجماع از صفحه 527 تا 544 مطرح مى‌نمايند.


ايشان، علاوه بر موارد بالا، در بسيارى از مباحث نيز به صورت موردى مباحث مفيدى را مطرح مى‌نمايند كه به آن اشاره مى‌شود:
ايشان، علاوه بر موارد بالا، در بسيارى از مباحث نيز به صورت موردى مباحث مفيدى را مطرح مى‌نمايند كه به آن اشاره مى‌شود:
 
# در بحث مقدمه واجب، به نكته ظريفى در حجيت اجماع اشاره دارند و آن اينكه بايد مسئله، از مسائل متلقاة از معصومين(ع) باشد كه يداً بِيَد رسيده باشد تا شهرت در آن حجيت داشته باشد و اگر از مسائل استنباطى باشد، نه اجماع و نه شهرت در آن حجت نيست.
1. در بحث مقدمه واجب، به نكته ظريفى در حجيت اجماع اشاره دارند و آن اينكه بايد مسئله، از مسائل متلقاة از معصومين(ع) باشد كه يداً بِيَد رسيده باشد تا شهرت در آن حجيت داشته باشد و اگر از مسائل استنباطى باشد، نه اجماع و نه شهرت در آن حجت نيست.
# در بحث تصويب، اجماع ادعا شده را اين‌گونه رد مى‌كنند: «إن الإجماع المدعى فيها هو إجماع المتكلمين من الإماميّة بما هم متكلمون، لا إجماع الفقهاء و المحدثين، الذي هو حجّة من الحجج الفقهيّة».
 
2. در بحث تصويب، اجماع ادعا شده را اين‌گونه رد مى‌كنند: «إن الإجماع المدعى فيها هو إجماع المتكلمين من الإماميّة بما هم متكلمون، لا إجماع الفقهاء و المحدثين، الذي هو حجّة من الحجج الفقهيّة».
 
از ديگر نكات جديدى كه در كتاب آمده، اين است كه مؤلف، بر خلاف نظر بزرگان اصولى كه براى احراز اطلاق، سه مقدمه را ذكر مى‌كنند، فقط يك مقدمه را مى‌پذيرد و آن اينكه متكلم در مقام بيان تمام موضوع حكم باشد، نه در مقام اهمال و اجمال.
از ديگر نكات جديدى كه در كتاب آمده، اين است كه مؤلف، بر خلاف نظر بزرگان اصولى كه براى احراز اطلاق، سه مقدمه را ذكر مى‌كنند، فقط يك مقدمه را مى‌پذيرد و آن اينكه متكلم در مقام بيان تمام موضوع حكم باشد، نه در مقام اهمال و اجمال.


در مقدمه بحث قطع، مؤلف به نقل از [[كفاية الأصول (جامعه مدرسین)|كفايه]]، مبحث قطع را يك مبحث كلامى‌دانسته اما بعدا از اين نظر برگشته و مى‌گويد: «أقول: بل هو من مسائل الأصول و لا شباهة له بالكلام أصلاً».
در مقدمه بحث قطع، مؤلف به نقل از [[كفاية الأصول (جامعه مدرسین)|كفايه]]، مبحث قطع را يك مبحث كلامى‌دانسته اما بعدا از اين نظر برگشته و مى‌گويد: «أقول: بل هو من مسائل الأصول و لا شباهة له بالكلام أصلاً».


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش