۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =') |
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
نويسنده در ادامه مباحث كتاب، معتقدات اين نهضتها را خاطر نشان مىشود؛ مثلاً مىگويد كه «در قرن چهاردهم ميلادى نهضتهاى مردم ايران و كشورهاى هممرز آن به لباس دين و بهويژه مذهب شيعه و مسلك «تصوف» ملبس بود. اين پديده كاملاً با رنگ مذهبى نهضتهاى مردم اروپاى غربى در قرون وسطى متشابه است. همچنانكه در اروپاى غربى جنبشهاى اجتماعى قرون وسطى (كه متوجه فئوداليزم و روبناى عقيدتى آن يعنى مذهب كاتوليك بود) به شكل مخالفت با مذهب رسمى در آمده با شعار «رجعت به دوران آغاز مسيحيت» وارد عرصه مبارزه مىشدند، در ايران نيز نهضتهاى متشابه با شعار مبارزه با مذهب رسمى (و همچنين مبارزه با ياساى چنگيز خان) و موافقت با مذهب رسمى «رجعت به قوانين صدر اسلام» -كه در نظر عامه مردم كمال مقصود بود- جريان داشت. ولى دين در نهضتهاى اجتماعى تابع بود نه متبوع. در هر صورت لفافه مذهبى عقيدتى نهضتهاى مردم ايران و كشورهاى هممرز آن بههيچوجه ماهيت آن جنبشها را تغيير نداد»<ref>همان، ص 14</ref> | نويسنده در ادامه مباحث كتاب، معتقدات اين نهضتها را خاطر نشان مىشود؛ مثلاً مىگويد كه «در قرن چهاردهم ميلادى نهضتهاى مردم ايران و كشورهاى هممرز آن به لباس دين و بهويژه مذهب شيعه و مسلك «تصوف» ملبس بود. اين پديده كاملاً با رنگ مذهبى نهضتهاى مردم اروپاى غربى در قرون وسطى متشابه است. همچنانكه در اروپاى غربى جنبشهاى اجتماعى قرون وسطى (كه متوجه فئوداليزم و روبناى عقيدتى آن يعنى مذهب كاتوليك بود) به شكل مخالفت با مذهب رسمى در آمده با شعار «رجعت به دوران آغاز مسيحيت» وارد عرصه مبارزه مىشدند، در ايران نيز نهضتهاى متشابه با شعار مبارزه با مذهب رسمى (و همچنين مبارزه با ياساى چنگيز خان) و موافقت با مذهب رسمى «رجعت به قوانين صدر اسلام» -كه در نظر عامه مردم كمال مقصود بود- جريان داشت. ولى دين در نهضتهاى اجتماعى تابع بود نه متبوع. در هر صورت لفافه مذهبى عقيدتى نهضتهاى مردم ايران و كشورهاى هممرز آن بههيچوجه ماهيت آن جنبشها را تغيير نداد»<ref>همان، ص 14</ref> | ||
مؤلف سپس با عبارت «در دورانى كه مورد مطالعه ما مىباشد بعضى از طرايق تصوف با مسالك | مؤلف سپس با عبارت «در دورانى كه مورد مطالعه ما مىباشد بعضى از طرايق تصوف با مسالك شیعیان و بهويژه با شعب افراطى تشيع نزديك شدند و بسيارى از طرايق درويشان به رنگ تشيع درآمدند» زمينه بحث از فرق صفويه، حيدريه، نعمةاللهيه و غيره را فراهم مىآورد. وى اشاره مىكند كه پس از قرن چهارم هجرى تصوف مسلكى كاملاً يكدست و واحد نبود و جريانهاى گوناگون تصوف و عرفان اسلامى (باطنيت)- چه آنهايى كه تابع مذهب رسمى بودند و چه آنهايى كه مخالف آن بودند- با آن پيوستگى داشتند و وجه مشترك عقايد ايشان اين بود كه هر فردى مىتواند از طريق تزكيه نفس و رهايى از هوسهاى جسمانى و ترك علائق دنيوى و پرهيزگارى و سير و سلوك بلاواسطه به حقيقت تام واصل گردد و شخصاً با خداوند تماس يابد و در مرحله عالى «حقيقت» راه (طريق) تصوف حتى كاملاً به خداوند بپيوندد و متصل گردد<ref>همان، ص 18-19</ref> | ||
نويسنده در بررسى منابع و مآخذ تاريخ نهضت سربداران، خروج سربداران خراسان را از لحاظ اهميت تاريخى در درجه اول دانسته و كتاب «تاريخ سربداران» كه مؤلف آن معلوم نيست و در قرن چهاردهم ميلادى نوشته شده را نخستين منبعى مىداند كه سرگذشت سربداران خراسان را نقل كرده است. سپس به بررسى منابع مىپردازد<ref>همان، ص 26-30</ref> | نويسنده در بررسى منابع و مآخذ تاريخ نهضت سربداران، خروج سربداران خراسان را از لحاظ اهميت تاريخى در درجه اول دانسته و كتاب «تاريخ سربداران» كه مؤلف آن معلوم نيست و در قرن چهاردهم ميلادى نوشته شده را نخستين منبعى مىداند كه سرگذشت سربداران خراسان را نقل كرده است. سپس به بررسى منابع مىپردازد<ref>همان، ص 26-30</ref> |
ویرایش