۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==وضعیت کتاب== ' به '==وضعیت کتاب== ') |
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
[[مکارم شیرازی، ناصر|آيتالله مكارم]]، در اين اثر ارزشمند مطالب فراوانى را مطرح كرده است كه به جهت محدوديت اين مقاله به اختصار برخى از مهمترين مطالب كتاب ارائه مىشود: | [[مکارم شیرازی، ناصر|آيتالله مكارم]]، در اين اثر ارزشمند مطالب فراوانى را مطرح كرده است كه به جهت محدوديت اين مقاله به اختصار برخى از مهمترين مطالب كتاب ارائه مىشود: | ||
عده زيادى از مردم از مرگ وحشت دارند. نويسنده معتقد است كه عامل اصلى اين وحشت هميشگى دو چيز بيش نيست. اولين عامل تفسير مرگ به معنى فناست. انسان هميشه از نيستىها مىگريزد، از بيمارى مىگريزد كه نيستى سلامت است، از تاريكى وحشت دارد كه نيستى نور است. اينكه چرا انسان از عدم و نيستى مىترسد و وحشت مىكند دليلش روشن است، هستى با هستى گره خورده است، و وجود با وجود آشناست، هرگز وجود با عدم آشنايى ندارد، پس بيگانگى ما از نيستى كاملًا طبيعى است. حال اگر مرگ را | عده زيادى از مردم از مرگ وحشت دارند. نويسنده معتقد است كه عامل اصلى اين وحشت هميشگى دو چيز بيش نيست. اولين عامل تفسير مرگ به معنى فناست. انسان هميشه از نيستىها مىگريزد، از بيمارى مىگريزد كه نيستى سلامت است، از تاريكى وحشت دارد كه نيستى نور است. اينكه چرا انسان از عدم و نيستى مىترسد و وحشت مىكند دليلش روشن است، هستى با هستى گره خورده است، و وجود با وجود آشناست، هرگز وجود با عدم آشنايى ندارد، پس بيگانگى ما از نيستى كاملًا طبيعى است. حال اگر مرگ را پایان همه چيز بدانيم و گمان كنيم با مردن همه چيز پایان مىگيرد، حق داريم كه از آن بترسيم، و حتّى از اسم و خيال آن وحشت كنيم، چرا كه مرگ همه چيز را از ما مىگيرد. امّا اگر مرگ را سرآغاز يك زندگى نوين، و حيات جاودان و دريچهاى به سوى يك جهان بزرگ بدانيم، طبيعى است كه نه تنها از آن وحشتى نداشته باشيم، بلكه به كسانى كه پاك و سربلند به سوى آن گام برمىدارند، تبريك گوييم. | ||
عامل دوم، پروندههاى سياه است. گروهى را مىشناسیم كه مرگ را به معنى فنا و نيستى تفسير نمىكنند و هرگز منكر زندگى بعد از مرگ نيستند؛ امّا با اين حال از مرگ وحشت دارند؛ چرا كه پرونده اعمال آنها آن قدر سياه و تاريك است كه از مجازاتهاى دردناك بعد از مرگ وحشت دارند. | عامل دوم، پروندههاى سياه است. گروهى را مىشناسیم كه مرگ را به معنى فنا و نيستى تفسير نمىكنند و هرگز منكر زندگى بعد از مرگ نيستند؛ امّا با اين حال از مرگ وحشت دارند؛ چرا كه پرونده اعمال آنها آن قدر سياه و تاريك است كه از مجازاتهاى دردناك بعد از مرگ وحشت دارند. |
ویرایش