۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
فصل چهارم، به تعليم و تعلم اسماعيليه اختصاص يافته است. بارها بر اين اعتقاد رفتهاند كه مسجد الازهر، مركز دعوت اسماعيلى بوده است، اما نويسنده بر اين باور است كه اين سخن، درست نيست و آنچه حقيقت دارد، اين است كه الازهر از همان آغاز، بهعنوان يك نهاد تعليم و تربيتى، نقش عمدهاى بر عهده داشته است. بااينهمه، آنچه در آنجا آموخته مىشد، عقايد باطنى اسماعيلى؛ يعنى حكمت، نبود، بلكه فقه بنا بر مذهب اسماعيلى بود كه به ظاهر شريعت بر طبق مذهب مربوط مىشد، نه به آنچه اسماعيليان، باطن؛ يعنى علم به حقايق كلام منزل، مىگفتند<ref>همان، ص 55</ref> | فصل چهارم، به تعليم و تعلم اسماعيليه اختصاص يافته است. بارها بر اين اعتقاد رفتهاند كه مسجد الازهر، مركز دعوت اسماعيلى بوده است، اما نويسنده بر اين باور است كه اين سخن، درست نيست و آنچه حقيقت دارد، اين است كه الازهر از همان آغاز، بهعنوان يك نهاد تعليم و تربيتى، نقش عمدهاى بر عهده داشته است. بااينهمه، آنچه در آنجا آموخته مىشد، عقايد باطنى اسماعيلى؛ يعنى حكمت، نبود، بلكه فقه بنا بر مذهب اسماعيلى بود كه به ظاهر شريعت بر طبق مذهب مربوط مىشد، نه به آنچه اسماعيليان، باطن؛ يعنى علم به حقايق كلام منزل، مىگفتند<ref>همان، ص 55</ref> | ||
در فصل پنجم، سازمان دعوت اسماعيليه تشريح شده است. به باور نويسنده، دعوت اسماعيلى، داراى يك ساختار مبتنى بر سلسله مراتب دقيق بود. در رأس آن، شخص امام؛ يعنى خليفه فاطمى قرار داشت كه بهعنوان وارث و جانشين حضرت محمد(ص)، گنجور حقيقى دانش يا حكمت بود. «داعىالدعاة» به نام او و براى او كار و فعاليت مىكرد. در مآخذ و منابع اسماعيلى آن زمان، از «داعىالدعاة»، اغلب به نام «باب» ياد شده است؛ زيرا اين تنها از طريق اوست كه پيروان كيش اسماعيلى مىتوانند به علم و حكمت امام دست يابند. نويسنده بر اين باور است كه در قاهره عصر فاطميان، «داعىالدعاة» در بيشتر موارد، «قاضىالقضات» نيز بوده و | در فصل پنجم، سازمان دعوت اسماعيليه تشريح شده است. به باور نويسنده، دعوت اسماعيلى، داراى يك ساختار مبتنى بر سلسله مراتب دقيق بود. در رأس آن، شخص امام؛ يعنى خليفه فاطمى قرار داشت كه بهعنوان وارث و جانشين حضرت محمد(ص)، گنجور حقيقى دانش يا حكمت بود. «داعىالدعاة» به نام او و براى او كار و فعاليت مىكرد. در مآخذ و منابع اسماعيلى آن زمان، از «داعىالدعاة»، اغلب به نام «باب» ياد شده است؛ زيرا اين تنها از طريق اوست كه پيروان كيش اسماعيلى مىتوانند به علم و حكمت امام دست يابند. نويسنده بر اين باور است كه در قاهره عصر فاطميان، «داعىالدعاة» در بيشتر موارد، «قاضىالقضات» نيز بوده و بنابراین، صورت ظاهر وحى الهى؛ يعنى شريعت و معناى باطنى آن؛ يعنى تأويل شريعت، هر دو در دست شخص واحدى قرار داشت<ref>همان، ص 73</ref> | ||
در دو فصل پايانى كتاب، به «دارالعلم» و نهادهاى علمى در دوره فاطميان پرداخته شده است. به اعتقاد نويسنده، از داعى كمال مطلوب انتظار مىرفت كه معلوماتى دايرةالمعارفگونه از علوم و دانشهاى مختلف داشته باشد؛ زيرا هر زمان امكان آن مىرفت كه با مخالف يا معاندى مواجه شود كه در يك يا چند علم متبحر باشد و اگر داعى تحصيل كرده و دانشاندوخته نبود، رقيب بهآسانى مىتوانست او را مجاب و بىاعتبار سازد. اين دو فصل، به تشريح اين مطالب اختصاص يافته است<ref>همان، ص 91</ref> | در دو فصل پايانى كتاب، به «دارالعلم» و نهادهاى علمى در دوره فاطميان پرداخته شده است. به اعتقاد نويسنده، از داعى كمال مطلوب انتظار مىرفت كه معلوماتى دايرةالمعارفگونه از علوم و دانشهاى مختلف داشته باشد؛ زيرا هر زمان امكان آن مىرفت كه با مخالف يا معاندى مواجه شود كه در يك يا چند علم متبحر باشد و اگر داعى تحصيل كرده و دانشاندوخته نبود، رقيب بهآسانى مىتوانست او را مجاب و بىاعتبار سازد. اين دو فصل، به تشريح اين مطالب اختصاص يافته است<ref>همان، ص 91</ref> |
ویرایش