۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'منازل السائرين' به 'منازل السائرين') |
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
#در اين اثر در بسيارى از موارد به كتب [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بهويژه فصوص الحكم و فتوحات استناد مىكند و نيز بهطور فراوان از منازل السائرين [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]] سخن مىگويد و او را بهعنوان شيخ الشيوخ مىستايد. همچنين اشعار ابن فارض و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بهصورت چشمگيرى مشاهده مىگردد. | #در اين اثر در بسيارى از موارد به كتب [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بهويژه فصوص الحكم و فتوحات استناد مىكند و نيز بهطور فراوان از منازل السائرين [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]] سخن مىگويد و او را بهعنوان شيخ الشيوخ مىستايد. همچنين اشعار ابن فارض و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بهصورت چشمگيرى مشاهده مىگردد. | ||
#در برخى موارد، نويسنده قبل از تعريف اصطلاح به توضيح لغوى آن مىپردازد؛ بهعنوان مثال در اصطلاح 66، «اسم» را به «معرّف ذات شيء» تعريف نموده و اصل و ريشه آن را از «سمّو» معرفى مىكند. مؤلف از نظر نحوى نيز به توضيح كلمه مربوط همّت مىگمارد و «اسم» را از ديدگاه اهل لغت امرى در مقابل فعل و حرف مىداند. همچنين گاهى يك اصطلاح را از چشماندازهاى مختلف فلسفى، كلامى و عرفانى مطرح مىكند؛ براى نمونه در اصطلاح 741 حقيقتى را كه اغمض المسائل است، به اصطلاح حكما، ماهيت و در لسان متكلّم، شيء ثابت و معدوم ممكن و در زبان رايج عرفا، عين ثابت مىداند. | #در برخى موارد، نويسنده قبل از تعريف اصطلاح به توضيح لغوى آن مىپردازد؛ بهعنوان مثال در اصطلاح 66، «اسم» را به «معرّف ذات شيء» تعريف نموده و اصل و ريشه آن را از «سمّو» معرفى مىكند. مؤلف از نظر نحوى نيز به توضيح كلمه مربوط همّت مىگمارد و «اسم» را از ديدگاه اهل لغت امرى در مقابل فعل و حرف مىداند. همچنين گاهى يك اصطلاح را از چشماندازهاى مختلف فلسفى، كلامى و عرفانى مطرح مىكند؛ براى نمونه در اصطلاح 741 حقيقتى را كه اغمض المسائل است، به اصطلاح حكما، ماهيت و در لسان متكلّم، شيء ثابت و معدوم ممكن و در زبان رايج عرفا، عين ثابت مىداند. | ||
#در برخى مواقع سرّ تسميه اصطلاحات را ذكر مىفرمايد؛ مثلاً در اصطلاح 367 (السرّ المصون) مىگويد: مراد از آن غيب هويت ذات است كه به علم ما درنمىآيد؛ | #در برخى مواقع سرّ تسميه اصطلاحات را ذكر مىفرمايد؛ مثلاً در اصطلاح 367 (السرّ المصون) مىگويد: مراد از آن غيب هويت ذات است كه به علم ما درنمىآيد؛ بنابراین ذات الهى، سرّى است كه از ادراك و احاطه ما مصون است. گاهى اصطلاح واحد را از ديدگاه عرفا متعدد بيان كرده و آنگاه نظر خويش را با واژه «و اعلم» مطرح مىكند؛ بهطور مثال در اصطلاح 6811 (قبض)، پنج قول از اهل الله را طرح نموده و سپس رأى خويش را بيان مىكند. | ||
#مؤلّف گاهى يك اصطلاح را با يك اشاره بيان مىكند و زمانى در سطر واحد و يا چند سطر از آن سخن مىگويد و گاهى در چندين صفحه، آن را مورد بحث قرار مىدهد و معمولاً تفصيل گفتار خود را با كلماتى چون «و تقريره» و «تقرير ذلك» آغاز مىكند. | #مؤلّف گاهى يك اصطلاح را با يك اشاره بيان مىكند و زمانى در سطر واحد و يا چند سطر از آن سخن مىگويد و گاهى در چندين صفحه، آن را مورد بحث قرار مىدهد و معمولاً تفصيل گفتار خود را با كلماتى چون «و تقريره» و «تقرير ذلك» آغاز مىكند. | ||
#كاشانى در برخى موارد در بيان اصطلاحات به كلمات اساطين فن، توسّل جسته و بعد از آن وجوه احتمالى بيانات بزرگان را مطرح مىكند؛ براى مثال در اصطلاح 9611 (الفقير) گفتارى را از مظفر القرميسى در مورد فقر مطرح مىكند، آنگاه از شش برداشت احتمالى آن سخن مىگويد<ref>ر.ک: همان، ص51-50</ref> | #كاشانى در برخى موارد در بيان اصطلاحات به كلمات اساطين فن، توسّل جسته و بعد از آن وجوه احتمالى بيانات بزرگان را مطرح مىكند؛ براى مثال در اصطلاح 9611 (الفقير) گفتارى را از مظفر القرميسى در مورد فقر مطرح مىكند، آنگاه از شش برداشت احتمالى آن سخن مىگويد<ref>ر.ک: همان، ص51-50</ref> |
ویرایش