پرش به محتوا

الرسالة الثانية لأبي‌دلف رحالة القرن العاشر: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان'
جز (جایگزینی متن - 'أبي ' به 'أبي')
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان')
خط ۴۰: خط ۴۰:
رساله دوم، بدين جا خاتمه مى‌پذيرد و گمان نمى‌رود در اين قسمت بندى‌ها خط سير مؤلف به صورتي منظم و پيگير ارائه شده باشد. از شرح بعضي نواحي چنين برمى‌آيد كه ابودلف شخصاً آنها را نديده باشد. به نظر مي‌رسد كه او ديلم و خوارزم را به درستي نمى‌شناخته، چرا كه به صورتي مشروح تصويري از آن سرزمين‌ها ارائه ننموده و تنها به ذكر مطالب كلي و مختصر بسنده كرده است و اين نحوه بيان مطلب متفاوت با شرح نقاطي است كه مؤلف بدان جاها سفر كرده و آنها را نيك مى‌شناخته است.
رساله دوم، بدين جا خاتمه مى‌پذيرد و گمان نمى‌رود در اين قسمت بندى‌ها خط سير مؤلف به صورتي منظم و پيگير ارائه شده باشد. از شرح بعضي نواحي چنين برمى‌آيد كه ابودلف شخصاً آنها را نديده باشد. به نظر مي‌رسد كه او ديلم و خوارزم را به درستي نمى‌شناخته، چرا كه به صورتي مشروح تصويري از آن سرزمين‌ها ارائه ننموده و تنها به ذكر مطالب كلي و مختصر بسنده كرده است و اين نحوه بيان مطلب متفاوت با شرح نقاطي است كه مؤلف بدان جاها سفر كرده و آنها را نيك مى‌شناخته است.


سخنان ابودلف در بعضي موارد با كلمه «مى‌گويند» آغاز مى‌شود. اين نيز سبب مى‌شود كه خواننده چنين پندارد كه وي به آن نقاط سفر نكرده است. او در رساله دوم، نه از نقطه عزيمت سخن مى‌گويد و نه از پايان خط سير. گاه نيز مسير حركت او با حلقه‌هاي ضعيفي پيوند يافته‌اند. یکی از نمونه‌هاي آن مسير آرارات تا شهرزور و مهم‌تر از آن مسير نيشابور تا اصفهان است. در اين جا نظم و توالي زماني مشهود نيست. ابودلف ضمن شرح حوادث در شهرزور تاريخ 341ق را ذكر مى‌كند؛ ولي متعاقب آن هنگام بحث از کرمانشاهان تاريخ 340ق را مى‌آورد. اين خود مؤيد آن است كه رساله پس از پايان سفر و برپايه به ياد مانده‌ها نوشته شده است.
سخنان ابودلف در بعضي موارد با كلمه «مى‌گويند» آغاز مى‌شود. اين نيز سبب مى‌شود كه خواننده چنين پندارد كه وي به آن نقاط سفر نكرده است. او در رساله دوم، نه از نقطه عزيمت سخن مى‌گويد و نه از پایان خط سير. گاه نيز مسير حركت او با حلقه‌هاي ضعيفي پيوند يافته‌اند. یکی از نمونه‌هاي آن مسير آرارات تا شهرزور و مهم‌تر از آن مسير نيشابور تا اصفهان است. در اين جا نظم و توالي زماني مشهود نيست. ابودلف ضمن شرح حوادث در شهرزور تاريخ 341ق را ذكر مى‌كند؛ ولي متعاقب آن هنگام بحث از کرمانشاهان تاريخ 340ق را مى‌آورد. اين خود مؤيد آن است كه رساله پس از پایان سفر و برپايه به ياد مانده‌ها نوشته شده است.


نويسنده در نگارش رساله كوشيده است تا رسم و سنت جغرافى‌نگاران اسلامی را رعايت كند. او همانند ديگر جغرافى‌نگاران درصدد برآمده تا مساحت و محل نواحي مسكوني، آب‌ها، ميوه‌ها، محصولات و نيز بناهاي قابل توجه را از نظر خواننده بگذراند؛ ولي اطلاعات تاريخي در رساله او اندك است. وي از آثار مهم به اختصار ياد كرده، ولي در عوض نكته‌هاي بسيار جالبي را نيز به شرح آورده است. شايد او از نخستين مؤلفيني باشد كه از نفت باكو وخانقين و جايگاه به بند كشيده شدن ضحاك (بيوراسب) در دماوند ياد كرده است.
نويسنده در نگارش رساله كوشيده است تا رسم و سنت جغرافى‌نگاران اسلامی را رعايت كند. او همانند ديگر جغرافى‌نگاران درصدد برآمده تا مساحت و محل نواحي مسكوني، آب‌ها، ميوه‌ها، محصولات و نيز بناهاي قابل توجه را از نظر خواننده بگذراند؛ ولي اطلاعات تاريخي در رساله او اندك است. وي از آثار مهم به اختصار ياد كرده، ولي در عوض نكته‌هاي بسيار جالبي را نيز به شرح آورده است. شايد او از نخستين مؤلفيني باشد كه از نفت باكو وخانقين و جايگاه به بند كشيده شدن ضحاك (بيوراسب) در دماوند ياد كرده است.
خط ۴۸: خط ۴۸:
یکی از جالب‌ترين نكاتي كه ابودلف در رساله خود بدان اشاره كرده، درباره وجود هلالي نقره بر بالاي گنبد آتشكده شيز است، وي مى‌نويسد: «بر بالاي گنبد اين آتشكده هلالي از نقره نصب شده كه طليم آن است. جمعي از امرا و فاتحان خواستند آن را بردارند؛ ولي كوشش آنان به جايي نرسيد». بارتولد ضمن اشاره به اين مطلب چنين اظهار نظر كرده است كه به احتمال بسيار هلال بالاي گنبد شيز بيش از آن كه نمادي ديني باشد، نمادي دودماني بود كه بعدها در جهان اسلام گسترش يافت.
یکی از جالب‌ترين نكاتي كه ابودلف در رساله خود بدان اشاره كرده، درباره وجود هلالي نقره بر بالاي گنبد آتشكده شيز است، وي مى‌نويسد: «بر بالاي گنبد اين آتشكده هلالي از نقره نصب شده كه طليم آن است. جمعي از امرا و فاتحان خواستند آن را بردارند؛ ولي كوشش آنان به جايي نرسيد». بارتولد ضمن اشاره به اين مطلب چنين اظهار نظر كرده است كه به احتمال بسيار هلال بالاي گنبد شيز بيش از آن كه نمادي ديني باشد، نمادي دودماني بود كه بعدها در جهان اسلام گسترش يافت.


ابودلف پيرامون آثار معماري عهد ساساني و نخستين سده‌هاي اسلامی در ايران، اشاره‌هايي دارد كه درخور دقت است. وي به هنگام بحث از شهر «دزدان» واقع در شهرزور از ضخامت ديوار شهر ياد مى‌كند و مى‌نويسد چهارپايان بر بالاي آن رفت و آمد مي‌كنند. او بناي اين شهر را به دارا نسبت داده كه اسكندر بر آن دست نيافته است. نوشته‌هايش درباره قصرشيرين، طاقبستان، دروازه‌هاي آهنين ري، پل‌هاي شوشتر، قلعه ديلم و جز آن شايان توجه است. وي يك رشته داستان‌ها را كه بخش اعظم آنها سينه به سينه نقل مى‌شده و نيز پديده‌هاي جالب طبيعت و اطلاعات تاريخي، اقتصادي، فرهنگی و جغرافيايي را در رساله خود ذكر كره است. رساله سرشار از مطالب جالبي است كه بعضي از آنها در جايي نقل نشده‌اند و از مطالب ارزشمند و صحيح به شمار مى‌آيند.
ابودلف پيرامون آثار معماري عهد ساساني و نخستين سده‌هاي اسلامی در ايران، اشاره‌هايي دارد كه درخور دقت است. وي به هنگام بحث از شهر «دزدان» واقع در شهرزور از ضخامت ديوار شهر ياد مى‌كند و مى‌نويسد چهارپایان بر بالاي آن رفت و آمد مي‌كنند. او بناي اين شهر را به دارا نسبت داده كه اسكندر بر آن دست نيافته است. نوشته‌هايش درباره قصرشيرين، طاقبستان، دروازه‌هاي آهنين ري، پل‌هاي شوشتر، قلعه ديلم و جز آن شايان توجه است. وي يك رشته داستان‌ها را كه بخش اعظم آنها سينه به سينه نقل مى‌شده و نيز پديده‌هاي جالب طبيعت و اطلاعات تاريخي، اقتصادي، فرهنگی و جغرافيايي را در رساله خود ذكر كره است. رساله سرشار از مطالب جالبي است كه بعضي از آنها در جايي نقل نشده‌اند و از مطالب ارزشمند و صحيح به شمار مى‌آيند.


نوشته‌هاي او درباره ايران و قفقاز از ديدگاه جغرافيايي و نيز جغرافياي تاريخي واجد اهميتي بسزا است. مطالب او درباره آسياب‌ها و حمام‌هاي تفليس، اطلاعات مردمشناسی او درباره ارمنستان و نوشته‌هاي او درباره گرگان و بعضي نواحي خراسان شايان دقت است. او به بناهاي عجيبي كه بعضي از آنها بر جاي نمانده‌اند، اشاره مى‌كند: «در جيل‌آباد ري زندان بزرگ و هولناكي وجود دارد كه اطراف آن را درياچه بسيار عميقي فراگرفته و بر بالاي آن دژي استوار بر روي ايواني خاکي پا برجا است. اين دژ به اندازه‌اي محكم است كه نقب زدن براي خروج از آن ممكن نيست و هيچ گرفتاري نمى‌تواند با توسل به انواع حيل از آن جا رهايي يابد. من هيچ بنايي از اين گونه و مانند آن نديده‌ام».
نوشته‌هاي او درباره ايران و قفقاز از ديدگاه جغرافيايي و نيز جغرافياي تاريخي واجد اهميتي بسزا است. مطالب او درباره آسياب‌ها و حمام‌هاي تفليس، اطلاعات مردمشناسی او درباره ارمنستان و نوشته‌هاي او درباره گرگان و بعضي نواحي خراسان شايان دقت است. او به بناهاي عجيبي كه بعضي از آنها بر جاي نمانده‌اند، اشاره مى‌كند: «در جيل‌آباد ري زندان بزرگ و هولناكي وجود دارد كه اطراف آن را درياچه بسيار عميقي فراگرفته و بر بالاي آن دژي استوار بر روي ايواني خاکي پا برجا است. اين دژ به اندازه‌اي محكم است كه نقب زدن براي خروج از آن ممكن نيست و هيچ گرفتاري نمى‌تواند با توسل به انواع حيل از آن جا رهايي يابد. من هيچ بنايي از اين گونه و مانند آن نديده‌ام».
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش