۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =') |
جز (جایگزینی متن - '==ساختار== ' به '==ساختار== ') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
ذوالقرنين مردى مخلص و با ايمان بود. خدا نيز به خاطر اخلاص و ايمانش، قدرت بىنظيرى به او داده و او را قادر به انجام هر كارى ساخته بود و حكومت و منابع روى زمين نيز به او بخشيده بود. او با استفاده از اسبابى كه در اختيار داشت، حركت كرد تا به محل غروب خورشيد رسيد. وى مشاهده نمود خورشيد در چشمهاى سياه غروب مىكند. در اين هنگام به گروهى از مردم برخورد كرد. خداوند به او مىفرمايد، مخير هستى اينها را عذاب كنى يا در ميان آنها به نيكى رفتار كنى. بعد از مدتى باز حركت مىكند(سفر دوم) تا به محل طلوع خورشيد مىرسد، خورشيد را مىبيند كه بر قومى طلوع مىكند كه براى آنان، پناه و پوشش جزء خورشيد نيست. ذوالقرنين مجدداً به وسيله اسبابى كه در اختيار داشت حركت (سفر سوم) و به سرزمينى كه بين دو سد قرار دارد، مىرسد. در اينجا با مردمى برخورد مىكند كه هيچ سخنى را متوجه نمىشوند. مردم اين سرزمين، از دو قوم ياجوح و ماجوح شكايت مىكنند كه جز فساد كار ديگرى در روى زمين انجام نمىدهند. و از او مىخواهند، سد و حائلى براى آنها بسازد تا از شر آنها در امان باشد. ذوالقرنين بعد از اتمام ساختمان(تعبير قرآن ردم) در توصيف اين بنا مىفرمايد: «حالا خيالتان راحت باشد نه كسى مىتواند از آن بالا رود و نه اين كه در آن نقبى ايجاد كند.»؛ اما اين راهم به آن مردم گفت: «اين بنا جاودانى نيست و موعدى دارد و بالاخره روزى خراب خواهد شد. و وعده خدا حتمى و حق است.» اين پايان داستان ذوالقرنين با استفاده از ظاهر آيات قرآن مىباشد.مؤلف با يك نظم مناسب، اول به بيان مفسيرين در اين زمينه مىپردازد. وى معتقد است، از آنجا كه مفسرين نتوانستهاند، تصوير روشنى از اين آيات بدست آورند. به همين جهت عمده تلاش خود را صرف اين مطلب نمودهاند تا بدانند اين ذوالقرنين چه شخصى بوده و در اين راه نيز چندين ذوالقرنين؛ از جمله كورش هخامنشى، اسكندر مقدونى در تاريخ خلق كردهاند. و در ادامه از شان نزول آيه، نظريه ابوالكلام آزاد، نظر بعضى از مفسرين متاخر سخن مىگويد و تمام اينها را به نقد مىكشد و نظريه خود را در ارتباط با ذوالقرنين با آيات سوره كهف كه به آن عنوان تفسير دوم مىدهد، ابراز مىدارد. | ذوالقرنين مردى مخلص و با ايمان بود. خدا نيز به خاطر اخلاص و ايمانش، قدرت بىنظيرى به او داده و او را قادر به انجام هر كارى ساخته بود و حكومت و منابع روى زمين نيز به او بخشيده بود. او با استفاده از اسبابى كه در اختيار داشت، حركت كرد تا به محل غروب خورشيد رسيد. وى مشاهده نمود خورشيد در چشمهاى سياه غروب مىكند. در اين هنگام به گروهى از مردم برخورد كرد. خداوند به او مىفرمايد، مخير هستى اينها را عذاب كنى يا در ميان آنها به نيكى رفتار كنى. بعد از مدتى باز حركت مىكند(سفر دوم) تا به محل طلوع خورشيد مىرسد، خورشيد را مىبيند كه بر قومى طلوع مىكند كه براى آنان، پناه و پوشش جزء خورشيد نيست. ذوالقرنين مجدداً به وسيله اسبابى كه در اختيار داشت حركت (سفر سوم) و به سرزمينى كه بين دو سد قرار دارد، مىرسد. در اينجا با مردمى برخورد مىكند كه هيچ سخنى را متوجه نمىشوند. مردم اين سرزمين، از دو قوم ياجوح و ماجوح شكايت مىكنند كه جز فساد كار ديگرى در روى زمين انجام نمىدهند. و از او مىخواهند، سد و حائلى براى آنها بسازد تا از شر آنها در امان باشد. ذوالقرنين بعد از اتمام ساختمان(تعبير قرآن ردم) در توصيف اين بنا مىفرمايد: «حالا خيالتان راحت باشد نه كسى مىتواند از آن بالا رود و نه اين كه در آن نقبى ايجاد كند.»؛ اما اين راهم به آن مردم گفت: «اين بنا جاودانى نيست و موعدى دارد و بالاخره روزى خراب خواهد شد. و وعده خدا حتمى و حق است.» اين پايان داستان ذوالقرنين با استفاده از ظاهر آيات قرآن مىباشد.مؤلف با يك نظم مناسب، اول به بيان مفسيرين در اين زمينه مىپردازد. وى معتقد است، از آنجا كه مفسرين نتوانستهاند، تصوير روشنى از اين آيات بدست آورند. به همين جهت عمده تلاش خود را صرف اين مطلب نمودهاند تا بدانند اين ذوالقرنين چه شخصى بوده و در اين راه نيز چندين ذوالقرنين؛ از جمله كورش هخامنشى، اسكندر مقدونى در تاريخ خلق كردهاند. و در ادامه از شان نزول آيه، نظريه ابوالكلام آزاد، نظر بعضى از مفسرين متاخر سخن مىگويد و تمام اينها را به نقد مىكشد و نظريه خود را در ارتباط با ذوالقرنين با آيات سوره كهف كه به آن عنوان تفسير دوم مىدهد، ابراز مىدارد. | ||
ویرایش