ذوالقرنین

    از ویکی‌نور
    ذوالقرنین
    ذوالقرنین
    پدیدآورانمستحسن، عبدالله (نویسنده)
    ناشرسبط النبي (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌و‌سلم)
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1388 ش
    چاپ1
    شابک978-600-5240-34-4
    موضوعذو القرنین
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏88‎‏/‎‏55‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏5‎‏ذ‎‏9*
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ذوالقرنين نوشته عبدالله مستحسن، پژوهشى در شناسايى شخصيت ذوالقرنينى است كه قرآن به بيان سرگذشت و عملكرد او در آيات 83 تا 98 سوره كهف پرداخته است.

    داستان ذوالقرنين يكى از داستان‌هاى اسرار آميز قرآن است. ولى تا به حال تفسير روشن و قابل قبولى از آيات مربوط به آن ارائه نشده است. نویسنده اثر معتقد است، آن چه تاكنون مفسرين از ظاهر آيات استنباط و ارائه نموده‌اند، بيشتر به داستان سرايى شبيه است تا تفسير. به همين جهت ايشان درصدد برآمده تا به فراخور توان، آيات را بررسى و دست آوردى از اين آيات ارائه دهد.

    ساختار

    ذوالقرنين مردى مخلص و با ايمان بود. خدا نيز به خاطر اخلاص و ايمانش، قدرت بى‌نظيرى به او داده و او را قادر به انجام هر كارى ساخته بود و حكومت و منابع روى زمين نيز به او بخشيده بود. او با استفاده از اسبابى كه در اختيار داشت، حركت كرد تا به محل غروب خورشيد رسيد. وى مشاهده نمود خورشيد در چشمه‌اى سياه غروب مى‌كند. در اين هنگام به گروهى از مردم برخورد كرد. خداوند به او مى‌فرمايد، مخير هستى اين‌ها را عذاب كنى يا در ميان آن‌ها به نيكى رفتار كنى. بعد از مدتى باز حركت مى‌كند(سفر دوم) تا به محل طلوع خورشيد مى‌رسد، خورشيد را مى‌بيند كه بر قومى طلوع مى‌كند كه براى آنان، پناه و پوشش جزء خورشيد نيست. ذوالقرنين مجدداً به وسيله اسبابى كه در اختيار داشت حركت (سفر سوم) و به سرزمينى كه بين دو سد قرار دارد، مى‌رسد. در اينجا با مردمى برخورد مى‌كند كه هيچ سخنى را متوجه نمى‌شوند. مردم اين سرزمين، از دو قوم ياجوح و ماجوح شكايت مى‌كنند كه جز فساد كار ديگرى در روى زمين انجام نمى‌دهند. و از او مى‌خواهند، سد و حائلى براى آن‌ها بسازد تا از شر آن‌ها در امان باشد. ذوالقرنين بعد از اتمام ساختمان(تعبير قرآن ردم) در توصيف اين بنا مى‌فرمايد: «حالا خيالتان راحت باشد نه كسى مى‌تواند از آن بالا رود و نه اين كه در آن نقبى ايجاد كند.»؛ اما اين راهم به آن مردم گفت: «اين بنا جاودانى نيست و موعدى دارد و بالاخره روزى خراب خواهد شد. و وعده خدا حتمى و حق است.» اين پايان داستان ذوالقرنين با استفاده از ظاهر آيات قرآن مى‌باشد.مؤلف با يك نظم مناسب، اول به بيان مفسرين در اين زمينه مى‌پردازد. وى معتقد است، از آن‌جا كه مفسرين نتوانسته‌اند، تصوير روشنى از اين آيات بدست آورند؛ به همين جهت عمده تلاش خود را صرف اين مطلب نموده‌اند تا بدانند اين ذوالقرنين چه شخصى بوده و در اين راه نيز چندين ذوالقرنين؛ از جمله كورش هخامنشى، اسكندر مقدونى در تاريخ خلق كرده‌اند. و در ادامه از شان نزول آيه، نظريه ابوالكلام آزاد، نظر بعضى از مفسرين متاخر سخن مى‌گويد و تمام اين‌ها را به نقد مى‌كشد و نظريه خود را در ارتباط با ذوالقرنين با آيات سوره كهف كه به آن عنوان تفسير دوم مى‌دهد، ابراز مى‌دارد.

    روش مؤلف در اثر، تفسير قرآن به قرآن و در برخى از مواضع از روايات و ادعيه براى توضيح و شرح و تاييد كمك گرفته است.

    گزارش محتوا

    مؤلف ابتدا به معرفى ذوالقرنين در بيان مفسرين مى‌پردازد. و بيان مى‌كند تكليف ما در تفسير اين آيات، كشف مسائل تاريخى نيست. ممكن است يك يا چند ذوالقرنين هم در تاريخ بوده باشد؛ اما وجود آن‌ها ربطى به آيات مذكور ندارد و اين چنين نگاهى به قرآن؛ يعنى قرآن را كتاب تاريخ دانستن!

    اگر آيات با يسئلونك آغاز مى‌شود، اين سؤال ربطى به سؤال عاص بن وائل و يا نضربن حارث ندارد كه اين نقد مؤلف به شان نزول آيه مى‌باشد و مؤلف اعتقاد دارد سؤال مردمى است كه از ظلم به ستوه آمده و تشنه عدالت هستند و از تو حضور ذوالقرنين را خواستارند و زمان آن را مى‌پرسند.

    در ادامه از سخن گفتن ذوالقرنين با خداوند (قلنا يا ذوالقرنين)، عمل ذوالقرنين مطابق با امر خداوند است، صحبت مى‌شود. ابوالكلام آزاد بعد از تحقيقات تاريخى خود و با ارائه دلايل و شواهد ادعا مى‌كند تنها كسى را كه تاريخ از او نشانى دارد كه با نشانه‌هاى قرآن تطابق داشته باشد، كورش هخامنشى است و علامه طباطبايى هم اين احتمال را نسبت به بقيه اقوال، قابل قبول دانسته‌اند. مؤلف به نقد اين نظر و هفت اشكال و ايراد بر آن وارد مى‌كند. مباحث سد ذوالقرنين تا قيامت پابرجا است، نظر تاسف بار بعضى از مفسرين متاخر و معنى ذوالقرنين در ادامه مورد بررسى قرار مى‌گيرد، مؤلف در پابان ضمن ابراز نظريه خود تطبيق ذوالقرنين با حجة بن‌الحسن(عج) مى‌آورند كه وضعيت مردم با چگونگى وضعيت غروب و طلوع خورشيد توصيف شده، صحبت از خورشيدى است كه قبلاً طلوع كرده، ولى مردم از آن روى گردان شدند و قرآن در اين جا از غروب او سخن مى‌گويد. به همين جهت است كه در مغرب و مشرق، خورشيد اصل است و مردم در حاشيه‌اند. اما در بين السدين، ديگر صحبتى از خورشيد نيست و مردم در متن سخن هستند، زيرا خورشيد خودش در آن جا حضور دارد. و مراد از تمكين در آيه؛ يعنى ما به او حكومت و امامت روى زمين را داديم با قدرتى بى‌نظير. ياجوح و ماجوح همان مستكبرين آخرالزمان هستند كه جز فساد در روى زمين و ظلم بر مردم كار ديگرى ندارند. و بالاخره كسى با اين خصوصيات كه آيات سوره كهف او را توصيف مى‌كند، همان حضرت مهدى(عج) است كه صاحب دو امت: امت غيبت و امت ظهور مى‌باشد.

    گزارش وضعيت

    پاورقى‌ها مربوط به آدرس منابع در متن و شرح و توضيح الفاظ مى‌باشد.

    فهرست مطالب در آغاز اثر گنجانده شده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب