۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
حاجی محمدصادق رفعت سمنانی را که از شاعران صوفیمسلک ایران است، بیشتر با غزل معروفش: | حاجی محمدصادق رفعت سمنانی را که از شاعران صوفیمسلک ایران است، بیشتر با غزل معروفش: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''شب شمع یکطرف رخ جانانه یکطرف''|2=''من یکطرف در آتش و پروانه یکطرف''}} | |||
{{ب|''افکنده بهر صید دل من ز زلف خال''|2='' دام بلا ز یکطرف و دانه یکطرف''}} | |||
{{ب|''از عشق او به گریه و در خنده روز و شب''|2=''عاقل ز یکطرف دل دیوانه یکطرف''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
میشناسند. | میشناسند. | ||
غزلیات و قصائد رفعت سمنانی، از لحاظ اتقان علمی و ادبی از جایگاه بالایی برخوردار است تا جایی که برخی از آثار وی، با آثار بزرگترین شعرای پارسیزبان پهلو میزند. درست است که رفعت در زمان و مکانی زندگی میکرد که شعر فارسی دوران رکود خود را میگذراند و شعرای معاصر او نیز جز مداحی و دنبالهروی و استقبال آثار قدما کاری نداشتند و رفعت هم از این قاعده مستثنی نبود، اما با تمام این احوال، رفعت مخصوصا در غزلیات، شخصیت خود را به خواننده میقبولاند. گاهی مضامین و صنایع شعری را چنان بجا و بهموقع میآورد که خواننده از روانی و سلاست شعر، صنعت را فراموش میکند: | غزلیات و قصائد رفعت سمنانی، از لحاظ اتقان علمی و ادبی از جایگاه بالایی برخوردار است تا جایی که برخی از آثار وی، با آثار بزرگترین شعرای پارسیزبان پهلو میزند. درست است که رفعت در زمان و مکانی زندگی میکرد که شعر فارسی دوران رکود خود را میگذراند و شعرای معاصر او نیز جز مداحی و دنبالهروی و استقبال آثار قدما کاری نداشتند و رفعت هم از این قاعده مستثنی نبود، اما با تمام این احوال، رفعت مخصوصا در غزلیات، شخصیت خود را به خواننده میقبولاند. گاهی مضامین و صنایع شعری را چنان بجا و بهموقع میآورد که خواننده از روانی و سلاست شعر، صنعت را فراموش میکند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''حال طوفاندیدگان غرقه غم را چه داند''|2=''آنکه از دریا و از دلبر نخواهد جز کناری''}} | |||
{{ب|''دل ز خود میبری و آب ز آیینه اگر''|2=''روی را با رخ آیینه مقابل داری''}} | |||
{{ب|''دولت جاوید ما چیست؟ قد افراختن''|2=''در بر تیغ کجش راست سر انداختن''}} | |||
{{ب|''چشم بهجز مهر او از همه کس دوختن''|2=''سینه بهجز یاد او از همه پرداختن''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و گاهی نیز در مسمطات به استقبال منوچهری دامغانی میرود و طبیعت را با تمام زیباییهایش توصیف میکند. هرچند مسمطات رفعت بیشتر عرفانی است، لکن بازهم میتوان در آنها عالیترین توصیف طبیعت را دید: | و گاهی نیز در مسمطات به استقبال منوچهری دامغانی میرود و طبیعت را با تمام زیباییهایش توصیف میکند. هرچند مسمطات رفعت بیشتر عرفانی است، لکن بازهم میتوان در آنها عالیترین توصیف طبیعت را دید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''بر سرو قد سبزخطان شمس و قمر بین''|2=''در گلشن رخسار بتان سنبل تر بین''}} | |||
{{ب|''در کوثر لعل صنمان لعل و گهر بین''|2=''بستان بستان شوخی در سحر نظر بین''}} | |||
{{ب|''خرمن خرمن عنبر افشانده ز سر بین''|2=''گر لاله به خرمن بری و مشک به خروار''}} | |||
...<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه هفت - هشت</ref>. | {{ب|''صحن چمن امروز به از سطح جنان است''|2=''بس حوری و بس غلمان در سبزه روان است''}} | ||
{{پایان شعر}}...<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه هفت - هشت</ref>. | |||
رفعت به علی بن ابیطالب علی(ع) و خاندان او ارادتی خاص میورزید و ازاینروی قسمتی بزرگ از دیوان او حاوی اشعار و علی الخصوص مسمّطهای شیوایی در مدح آن بزرگواران است، از جمله قصیدههای وی در این باب است: | رفعت به علی بن ابیطالب علی(ع) و خاندان او ارادتی خاص میورزید و ازاینروی قسمتی بزرگ از دیوان او حاوی اشعار و علی الخصوص مسمّطهای شیوایی در مدح آن بزرگواران است، از جمله قصیدههای وی در این باب است: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''چون حسین بن علی باید که جان خویش را ''|2=''در زمین کربلا بذل ره جانان کند''}} | |||
{{ب|''ز اکبر و اصغر بپوشد چشم و چون عباس را''|2='' در منای عشقبازی تشنهلب قربان کند''}} | |||
{{ب|''سیّد سجّاد باید تا تمام حال خویش ''|2=''وقف روز و شب به راه طاعت یزدان کند''}} | |||
{{ب|''یادم آمد شرح حالی زان امام حقپرست ''|2='' ترسم ار گویم جهان را سربهسر ویران کند''}} | |||
{{ب|''بعد قتل خامس آل عبا چون ابن سعد''|2=''خواست تا غارت خیام مظهر سبحان کند''}} | |||
{{ب|''اهل بیت مصطفی حیران که آیا آن لعین''|2=''بعد قتل شه چه حکمی از پی ایشان کند''}} | |||
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: متن کتاب، ص188-189</ref>. | |||
همچنین مسمطاتی در باب ارادت وی به خاندان عصمت و طهارت وارد شده است، همچون: | همچنین مسمطاتی در باب ارادت وی به خاندان عصمت و طهارت وارد شده است، همچون: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''ساقی باقی دین، هستی و سقای حسین''|2=''نشئهبخش می، از خم تولای حسین''}} | |||
{{ب|''قالب و قلب، دل و روح دلارای حسین''|2=''سرو بستان علی، لاله سیمای حسین''}} | |||
{{ب|''سرّ الا اللهی و آیت کبرای حسین''|2=''یکّهتاز صف میدان وفا، شیر ژیان''}} | |||
{{ب|''اولین معنی سردفتر دیوان وفا ''|2=''دومین آینه صورت تصویر عطا''}} | |||
{{ب|''آیت اعظم و سالار و سپهدار حیا ''|2=''پرچم رایت اقبال و علمدار رجا''}} | |||
{{ب|''پشت و پیشانی و قلب دل شاه شهدا ''|2=''پیشتاز سپه عشق شه تشنهلبان''}} | |||
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>. | |||
از جمله مثنویهای رفعت در مورد اولین زائر امام حسین(ع)، جابر بن عبد الله انصاری است که اینگونه سروده است: | از جمله مثنویهای رفعت در مورد اولین زائر امام حسین(ع)، جابر بن عبد الله انصاری است که اینگونه سروده است: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''هست مروی که پس از قتل شه تشنهلبان ''|2=''این خبر گوشزد آمد به همه [اهل] جهان''}} | |||
{{ب|''آنکه اول بهسوی قبر حسین روی نمود''|2=''شیعیان! جابر عبداللّه انصاری بود''}} | |||
{{ب|''زد به سر، خون ز بصر ریخت پس آن پیرِ گرام''|2=''با ادب گفت که ای شاه بهخونخفته سلام''}} | |||
{{ب|''تا سه نوبت چو از آن قبر جوابی نشنید ''|2=''کرد از زندگی خود به جهان قطع امید''}} | |||
{{ب|''بعد از آن گفت که ای غرقه به خون، حق داری''|2=''که ندادی تو جوابی به من از غمخواری''}} | |||
{{ب|''ز آنکه در شام بود رأس تو در بزم یزید''|2=''هست در کرببلا جسم تو ای شاه شهید''}} | |||
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص284-285</ref>. | |||
رفعت علاوه بر دیوان، مثنویهایی نیز ساخته؛ یکی از آنها که در دست است، داستان یوسف و زلیخاست که در حدود شش هزار بیت است که در آن علاوه بر داستانسرایی، به تأویل و تفسیر سوره یوسف نیز پرداخته است و در آن داستانهای جداگانهای را به رشته نظم کشیده است: | رفعت علاوه بر دیوان، مثنویهایی نیز ساخته؛ یکی از آنها که در دست است، داستان یوسف و زلیخاست که در حدود شش هزار بیت است که در آن علاوه بر داستانسرایی، به تأویل و تفسیر سوره یوسف نیز پرداخته است و در آن داستانهای جداگانهای را به رشته نظم کشیده است: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''الهی آتش عشقی برافروز''|2=''بنای هستیم را پاک برسوز''}} | |||
{{ب|''اگرچه حال میسوزم ولیکن''|2=''بزن بر آتشم از لطف دامن''}} | |||
{{ب|''بنای هستیم زیر و زبر کن''|2='' شرار عاشقی را شعلهور کن''}} | |||
{{ب|''عزیزان عاشقم پوشیده تا کی؟''|2='' نوای عاشقی زد یار در نی''}} | |||
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص297</ref>. | |||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش