۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سبك' به 'سبک ') |
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{') |
||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
«اينكه در مغز جلالالدين چه گذشته است؟ و حقايق و واقعيات را با چه عينكى مورد مطالعه قرار داده است؟، نمىتوانيم بهطور قطع و يقين، مشخص و معين نماييم و اين ابهام و تاريكى، بهطور كلى در همه آثار بزرگ وجود دارد. اينكه جلالالدين مىگويد: | «اينكه در مغز جلالالدين چه گذشته است؟ و حقايق و واقعيات را با چه عينكى مورد مطالعه قرار داده است؟، نمىتوانيم بهطور قطع و يقين، مشخص و معين نماييم و اين ابهام و تاريكى، بهطور كلى در همه آثار بزرگ وجود دارد. اينكه جلالالدين مىگويد: | ||
{{شعر}}{{ب|''«من به هر جمعيتى نالان شدم''|2=''جفت بدحالان و خوشحالان شدم»''}}{{ب|''«هر كسى از ظن خود شد يار من''|2=''وز درون من نجست اسرار من»''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''«من به هر جمعيتى نالان شدم''|2=''جفت بدحالان و خوشحالان شدم»''}} | |||
{{ب|''«هر كسى از ظن خود شد يار من''|2=''وز درون من نجست اسرار من»''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۱: | ||
مقدارى هم به روى «من» خود خم شده، خود را ارزيابى كن؛ | مقدارى هم به روى «من» خود خم شده، خود را ارزيابى كن؛ | ||
{{شعر}}{{ب|''«اى برادر عقل يك دم با خود آر''|2=''دمبهدم در تو خزان است و بهار»''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''«اى برادر عقل يك دم با خود آر''|2=''دمبهدم در تو خزان است و بهار»''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
ساعاتى هم از غوغاى اجتماع، بركنار شو و در قارههاى كشفنشده روح خود به سير و سياحت بپرداز؛ | ساعاتى هم از غوغاى اجتماع، بركنار شو و در قارههاى كشفنشده روح خود به سير و سياحت بپرداز؛ | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۱۸: | ||
درست است كه در بعضى از ابيات جلالالدين تحريكاتى براى انزواطلبى و گوشهگيرى ديده مىشود؛ مثلا: | درست است كه در بعضى از ابيات جلالالدين تحريكاتى براى انزواطلبى و گوشهگيرى ديده مىشود؛ مثلا: | ||
{{شعر}}{{ب|''«ظلمت چَه به كه ظلمتهاى خلق''|2=''سر نبرد آنكس كه گيرد پاى خلق»''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''«ظلمت چَه به كه ظلمتهاى خلق''|2=''سر نبرد آنكس كه گيرد پاى خلق»''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
اينگونه مضامين كاملا قابل توجيه است؛ يعنى مىتوان گفت: جلالالدين مىخواهد بگويد كه: اگر انسان ميان دو چيز مخير شود: يا فداى نادانىها و شهوات و تمايلات حيوانى مردم باشد؛ يا اينكه براى حفظ استقلال شخصيت خود به خلوتگاهها پناه ببرد، البته اقدام به حفظ استقلال شخصيت بهتر است و اين يك مطلب باطل نيست و هر مضمونى كه در ابيات جلالالدين مطابق مطلب مزبور بوده باشد، مىتوان گفت: جلالالدين يك اصل عالى انسانى را نشان مىدهد. | اينگونه مضامين كاملا قابل توجيه است؛ يعنى مىتوان گفت: جلالالدين مىخواهد بگويد كه: اگر انسان ميان دو چيز مخير شود: يا فداى نادانىها و شهوات و تمايلات حيوانى مردم باشد؛ يا اينكه براى حفظ استقلال شخصيت خود به خلوتگاهها پناه ببرد، البته اقدام به حفظ استقلال شخصيت بهتر است و اين يك مطلب باطل نيست و هر مضمونى كه در ابيات جلالالدين مطابق مطلب مزبور بوده باشد، مىتوان گفت: جلالالدين يك اصل عالى انسانى را نشان مىدهد. |
ویرایش