پرش به محتوا

دیوان رایج سیالکوتی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
#:{{ب|''شد هرکه منعم از عرق شرم فارغ است ''|2='' کاغذ یقین چو چرب شود نم نمی‎کند''}}
#:{{ب|''شد هرکه منعم از عرق شرم فارغ است ''|2='' کاغذ یقین چو چرب شود نم نمی‎کند''}}
#:{{ب|''چه امکان است از جهل اعتراف او به نادانی ''|2='' لباس چرب نتوان شستشو کردن به‎آسانی''}}{{پایان شعر}}
#:{{ب|''چه امکان است از جهل اعتراف او به نادانی ''|2='' لباس چرب نتوان شستشو کردن به‎آسانی''}}{{پایان شعر}}
# مراعات نظیر: مراد از آن صنعت، آوردن واژه‎هایی در شعر است که با یکدیگر مناسبت داشته باشند. رایج این صنعت را به‎کثرت به‎کار برده است:
# مراعات نظیر: مراد از آن صنعت، آوردن واژه‎هایی در شعر است که با یکدیگر مناسبت داشته باشند. رایج این صنعت را به‎کثرت به‎کار برده است{{شعر}}
{{شعر}}
#{{ب|''پنبه و داغ بود یاسمن و لاله به هم''|2=''سربه‎سر سینه عاشق شده باغ از تو جدا''}}
#{{ب|''پنبه و داغ بود یاسمن و لاله به هم''|2=''سربه‎سر سینه عاشق شده باغ از تو جدا''}}
#{{ب|''ز لطف اگر سوی دیری نظر کنی گردد''|2=''برهمن و شرر و بت، کلیم، شعله و طور''}}
#{{ب|''ز لطف اگر سوی دیری نظر کنی گردد''|2=''برهمن و شرر و بت، کلیم، شعله و طور''}}
#{{ب|''سینه خون است از این غصه عزایم خوان را ''|2=''نکهت و غنچه و گل گشته پری و مینا''}}
#{{ب|''سینه خون است از این غصه عزایم خوان را ''|2=''نکهت و غنچه و گل گشته پری و مینا''}}
#{{ب|''به دوستان به از این دوستی نمی‎باشد  ''|2='' شراب و ساقی و شعر و کتاب در صحرا''}}
#{{ب|''به دوستان به از این دوستی نمی‎باشد  ''|2='' شراب و ساقی و شعر و کتاب در صحرا''}}{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
# تشبیه: کلام رایج پر از تشبیهات است که در اینجا چند شعر به‎عنوان نمونه ذکر می‎شود:{{شعر}}
# تشبیه: کلام رایج پر از تشبیهات است که در اینجا چند شعر به‎عنوان نمونه ذکر می‎شود:
{{شعر}}
#:{{ب|''نظر هرکه بر آن نرگس بیمار افتد ''|2=''بود اگر رستم تصویر ز دیوار افتد''}}
#:{{ب|''نظر هرکه بر آن نرگس بیمار افتد ''|2=''بود اگر رستم تصویر ز دیوار افتد''}}
#:{{ب|''آخر آن گمشده از دیده نشان هم دارد ''|2=''چون متاع مه کنعان که دکان هم دارد''}}
#:{{ب|''آخر آن گمشده از دیده نشان هم دارد ''|2=''چون متاع مه کنعان که دکان هم دارد''}}
#:{{ب|''دم عیسی و آب خضر گردد تا ابد گر خون ''|2=''نیابد کشته ناز تو دیگر زندگانی را''}}
#:{{ب|''دم عیسی و آب خضر گردد تا ابد گر خون ''|2=''نیابد کشته ناز تو دیگر زندگانی را''}}{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
# تلمیحات: اشعار رایج مملو از تلمیحات نیز می‎باشد:{{شعر}}
# تلمیحات: اشعار رایج مملو از تلمیحات نیز می‎باشد:
{{شعر}}
#:{{ب|''سر پیش فکندیم و دل سخت تو کندیم''|2=''فرهاد کجا داشت یقین تیشه ما را''}}
#:{{ب|''سر پیش فکندیم و دل سخت تو کندیم''|2=''فرهاد کجا داشت یقین تیشه ما را''}}
#:{{ب|''پاکان خورند نعمت سوز و گداز عشق''|2=''غیر از خلیل کیست که میهمان آتش است''}}
#:{{ب|''پاکان خورند نعمت سوز و گداز عشق''|2=''غیر از خلیل کیست که میهمان آتش است''}}
خط ۱۴۴: خط ۱۳۹:
#:{{ب|''جست امکان تو از واجب و همدوشش گشت''|2=''این بود چاک که اعجاز تو بر مه زده است''}}
#:{{ب|''جست امکان تو از واجب و همدوشش گشت''|2=''این بود چاک که اعجاز تو بر مه زده است''}}
#:{{ب|''ز هفت چرخ گذشت آدمی و کامل شد''|2=''زهی غبار که عرش عظیم کردندش''}}
#:{{ب|''ز هفت چرخ گذشت آدمی و کامل شد''|2=''زهی غبار که عرش عظیم کردندش''}}
#:{{ب|''که داد از کرامت به اعجاز آب''|2=''که گرداند بهر نماز آفتاب''}}
#:{{ب|''که داد از کرامت به اعجاز آب''|2=''که گرداند بهر نماز آفتاب''}}{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
# جناس: جناس یا تجنیس چند گونه است که در کتاب‎های علم بدیع، انواع آن را شرح داده‎اند. در زیر فقط نمونه‎هایی را از جناس که در کلام رایج وجود دارد، می‎آوریم:{{شعر}}
# جناس: جناس یا تجنیس چند گونه است که در کتاب‎های علم بدیع، انواع آن را شرح داده‎اند. در زیر فقط نمونه‎هایی را از جناس که در کلام رایج وجود دارد، می‎آوریم:
{{شعر}}
#:{{ب|''در قصاصم ز تو صد نیش برون می‎آید''|2=''عوض ریش منت ریش برون می‎آید''}}
#:{{ب|''در قصاصم ز تو صد نیش برون می‎آید''|2=''عوض ریش منت ریش برون می‎آید''}}
#:{{ب|''سرگشتگیم گشت که تا گرد تو گردم''|2=''ای گرد تو گردم به کجا گرد تو گردم''}}
#:{{ب|''سرگشتگیم گشت که تا گرد تو گردم''|2=''ای گرد تو گردم به کجا گرد تو گردم''}}
#:{{ب|''پوشید ز من چشم به تیغ مژه‎ام کشت''|2=''آن ترک جدل خواست به من ترک جدل کرد''}}
#:{{ب|''پوشید ز من چشم به تیغ مژه‎ام کشت''|2=''آن ترک جدل خواست به من ترک جدل کرد''}}{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
# خودستایی: رایج بسیار «خودستایی» کرده است. وی در زمان و محیطی زندگی می‎کرد که از لحاظ سیاسی، دوره فترت بود و ادبیات رو به تنزل نهاده بود و غیر از چند امیر، هیچ‎کس به شعر و شاعری التفات نمی‎نمود. در چنین اوضاع، رایج اگر جهت اظهار مقام شعر و شخصیت خود چیزی گفته، بی‎جا نگفته است. ذیلا به نمونه‎هایی از خودستایی وی، اشاره می‎شود:{{شعر}}
# خودستایی: رایج بسیار «خودستایی» کرده است. وی در زمان و محیطی زندگی می‎کرد که از لحاظ سیاسی، دوره فترت بود و ادبیات رو به تنزل نهاده بود و غیر از چند امیر، هیچ‎کس به شعر و شاعری التفات نمی‎نمود. در چنین اوضاع، رایج اگر جهت اظهار مقام شعر و شخصیت خود چیزی گفته، بی‎جا نگفته است. ذیلا به نمونه‎هایی از خودستایی وی، اشاره می‎شود:
{{شعر}}
#:{{ب|''به معنی وارس و طرز کلامش بین و تحسین کن''|2=''که رایج در سخن‎سازان سراپا افتخار افتد''}}
#:{{ب|''به معنی وارس و طرز کلامش بین و تحسین کن''|2=''که رایج در سخن‎سازان سراپا افتخار افتد''}}
#:{{ب|''شه معنی سپاهم شهرتم تخت روان باشد''|2=''به هر محفل که می‎خوانند شعرم غلغل کوس است''}}
#:{{ب|''شه معنی سپاهم شهرتم تخت روان باشد''|2=''به هر محفل که می‎خوانند شعرم غلغل کوس است''}}
#:{{ب|''کهنه‎پیرم رایج اما از توانایی فکر''|2=''زین کلام تازه و تر نوجوانی گشته‎ام''}}
#:{{ب|''کهنه‎پیرم رایج اما از توانایی فکر''|2=''زین کلام تازه و تر نوجوانی گشته‎ام''}}
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه بیست‎وهشت - ‎سی</ref>.
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه بیست‎وهشت - ‎سی</ref>.
در دیوان رایج، اشعار عرفانی نیز وجود دارد. وی ادعا می‎کند که هرچه می‎گوید، از زبان مولوی رومی است، اما نمی‎خواهد بگوید که من چون مولوی روم هستم:
در دیوان رایج، اشعار عرفانی نیز وجود دارد. وی ادعا می‎کند که هرچه می‎گوید، از زبان مولوی رومی است، اما نمی‎خواهد بگوید که من چون مولوی روم هستم:{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''در نکته‎های وحدت من سرسری مبین''|2=''حرف از زبان مولوی روم می‎رود''}}
{{ب|''در نکته‎های وحدت من سرسری مبین''|2=''حرف از زبان مولوی روم می‎رود''}}
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه سی‎ویک - ‎سی‎وسه</ref>.
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه سی‎ویک - ‎سی‎وسه</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش