۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۳: | ||
و اما نمونهای از مشابهت اوزانی اشعار الهی با مولوی: | و اما نمونهای از مشابهت اوزانی اشعار الهی با مولوی: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''از عقل بیزارم دلا دیوانه آن یار کو ''|2=''مست الستم جرعهای زان نرگس خمار کو''}} | |||
{{پایان شعر}}([[الهی قمشهای، مهدی|الهی قمشهای]]) <ref>ر.ک: همان، ص99</ref>. | |||
الهی معتقد به جبر بوده؛ زیرا اعتقاد داشته ما همه مستیم؛ مست شراب عشقی که از ازل به کام ما نوشاندهاند و همین مستی حکایت از جبر دارد: | الهی معتقد به جبر بوده؛ زیرا اعتقاد داشته ما همه مستیم؛ مست شراب عشقی که از ازل به کام ما نوشاندهاند و همین مستی حکایت از جبر دارد: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''هرگه که برگیرم قلم تا زاختیار آرم رقم ''|2=''جز شرح جبر عشق تو ناید به تحریر ای صنم''}} | |||
{{ب|''ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار ''|2=''عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم''}} | |||
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref>. | |||
به اعتقاد بیشتر مشایخ اهل تصوف و عرفان، عقل جزیی گرفتار چون و چرا و استدلال بوده، لذا از درک حقیقت عاجز است؛ زیرا سیر در طریق الی الله که راه حقیقی است، به مدد عشق و تذهیب و امداد غیبی میسر است، نه عقل. اما عقل کلی (عقل عقل) که زیربنای هستی است، والاتر از عقل جزیی بوده و آدمی با تسلط بر نفس میتواند بدان گام نهد و به مقام اولیای الهی برسد. الهی نیز در اشعار خود، از عجز عقل در راه سیر و سلوک سخن میگوید: | به اعتقاد بیشتر مشایخ اهل تصوف و عرفان، عقل جزیی گرفتار چون و چرا و استدلال بوده، لذا از درک حقیقت عاجز است؛ زیرا سیر در طریق الی الله که راه حقیقی است، به مدد عشق و تذهیب و امداد غیبی میسر است، نه عقل. اما عقل کلی (عقل عقل) که زیربنای هستی است، والاتر از عقل جزیی بوده و آدمی با تسلط بر نفس میتواند بدان گام نهد و به مقام اولیای الهی برسد. الهی نیز در اشعار خود، از عجز عقل در راه سیر و سلوک سخن میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''آتش عشق آرزوی عقل خامم سوختی''|2=''از شرارش دفتر فکرم در آب انداختی''}} | |||
{{ب|''گوهر عقل و دل و دانش نبخشی گر به عشق ''|2=''در هوای ماه رخساری الهی نیستی''}} | |||
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص100</ref>. | |||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش