۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (ویرایش Hbaghizadeh@noornet.net (بحث) به آخرین تغییری که A-esmaili@noornet.net انجام داده بود وا...) |
جز (جایگزینی متن - '== ' به '==') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
'''آنگاه كه اهلبيت(ع) را شناختم'''، تأليف [[على باقر شيخانى]]، سرگذشت سفر به سرزمين وحى و نقد افكار و اعتقادات وهابيت در قالبى داستانوار است. | '''آنگاه كه اهلبيت(ع) را شناختم'''، تأليف [[على باقر شيخانى]]، سرگذشت سفر به سرزمين وحى و نقد افكار و اعتقادات وهابيت در قالبى داستانوار است. | ||
== ساختار == | ==ساختار == | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
«نگارنده كوشيده تا موضعگيرى لجوجانه و مبارزه غير منطقى تندروهاى سلفىمسلك را در قالبى جديد براى حقپويان به تصوير در آورد. البته اسامى موجود در اين داستان - به جهت مصالحى - مستعار است».<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19340/1/9 مقدمه، ص9]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19340/1/8 8]</ref> | «نگارنده كوشيده تا موضعگيرى لجوجانه و مبارزه غير منطقى تندروهاى سلفىمسلك را در قالبى جديد براى حقپويان به تصوير در آورد. البته اسامى موجود در اين داستان - به جهت مصالحى - مستعار است».<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19340/1/9 مقدمه، ص9]-[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19340/1/8 8]</ref> | ||
== گزارش محتوا == | ==گزارش محتوا == | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
از جمله آخرين عبارات کتاب، تجربه زيباى روبهرو شدن با كعبه است: «هنگامى كه وارد بيتالله الحرام شدند، آقاى شهيدى گفت: سرها را بلند نماييد. يكباره همه چشمها مات و مبهوت به طرف كعبه دوخته شد؛ اما مگر اين لحظه قابل توصيف بود؛ بيشتر آنان با حالتى مدهوش براى سجد شكر بر روى زمين افتادند؛ حال و احساس خوشى به بعضىها دست داده بود كه آن حالت قابل وصف نبود. احساسى كه نمىتوان آن را به ديگران انتقال داد و توصيفش كرد. لحظاتى با اين احساس و تجربه معنوى گذشت، زمزمه «إلهي العفو» بر زبانها جارى بود، هر كسى در خلوت خود با خداى خود نجوايى داشت؛ هقهق گريه از هر گوشه وكنارى به گوش مىرسيد و...».<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19340/1/143|همان، ص143]]</ref> | از جمله آخرين عبارات کتاب، تجربه زيباى روبهرو شدن با كعبه است: «هنگامى كه وارد بيتالله الحرام شدند، آقاى شهيدى گفت: سرها را بلند نماييد. يكباره همه چشمها مات و مبهوت به طرف كعبه دوخته شد؛ اما مگر اين لحظه قابل توصيف بود؛ بيشتر آنان با حالتى مدهوش براى سجد شكر بر روى زمين افتادند؛ حال و احساس خوشى به بعضىها دست داده بود كه آن حالت قابل وصف نبود. احساسى كه نمىتوان آن را به ديگران انتقال داد و توصيفش كرد. لحظاتى با اين احساس و تجربه معنوى گذشت، زمزمه «إلهي العفو» بر زبانها جارى بود، هر كسى در خلوت خود با خداى خود نجوايى داشت؛ هقهق گريه از هر گوشه وكنارى به گوش مىرسيد و...».<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19340/1/143|همان، ص143]]</ref> | ||
== وضعيت کتاب == | ==وضعيت کتاب == | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references /> | ||
== منابع مقاله == | ==منابع مقاله == | ||
مقدمه و متن کتاب. | مقدمه و متن کتاب. |
ویرایش