۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'م الدوله' به 'مالدوله') |
جز (جایگزینی متن - ' الدوله' به 'الدوله') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
چند سال بعد، در استانبول تأهل اختيار كرد و زن خود را نيز به يالتا آورد و از او صاحب سه فرزند شد و سالها در آنجا به خوشى و آسايش به سربرد. اما عشق و علاقه به ميهن دمى آسودهاش نمىگذاشت و پيوسته خود را به گناه خيانت به كيش و ميهن نكوهش مىكرد و از اينكه «طوق لعنت تبعيت اجنبى را به گردن انداخته» و در چنان موقعى كه برادران او در زير فشار جور و ستم حكام مستبد جان مىدهند، او دور از پيكار سياسى در مملكت غربت زندگى آرام و آسودهاى مىگذراند، همواره با وجدان خود در كشمكش بود. مدتها در اين انديشه با سوز و گداز نهانى به سر مىبرد تا بالاخره تصميم خود را گرفت و مغازه و كالاى خود را به بهاى ارزان فروخته و راهسپار استانبول شد و خانواده خود را در آنجا گذاشته براى اداى فرضيه حج عازم مكه شد. | چند سال بعد، در استانبول تأهل اختيار كرد و زن خود را نيز به يالتا آورد و از او صاحب سه فرزند شد و سالها در آنجا به خوشى و آسايش به سربرد. اما عشق و علاقه به ميهن دمى آسودهاش نمىگذاشت و پيوسته خود را به گناه خيانت به كيش و ميهن نكوهش مىكرد و از اينكه «طوق لعنت تبعيت اجنبى را به گردن انداخته» و در چنان موقعى كه برادران او در زير فشار جور و ستم حكام مستبد جان مىدهند، او دور از پيكار سياسى در مملكت غربت زندگى آرام و آسودهاى مىگذراند، همواره با وجدان خود در كشمكش بود. مدتها در اين انديشه با سوز و گداز نهانى به سر مىبرد تا بالاخره تصميم خود را گرفت و مغازه و كالاى خود را به بهاى ارزان فروخته و راهسپار استانبول شد و خانواده خود را در آنجا گذاشته براى اداى فرضيه حج عازم مكه شد. | ||
وى سالها با تبعيت روس در استانبول مىزيست تا بالاخره به وسيله ميرزا محمود خان علاءالملك، سفير كبير ايران در عثمانى، تقاضاى ترك تبعيت از دولت روسيه كرد و اين كار كه ابتدا چنان دشوار مىنمود، به دست پرنس | وى سالها با تبعيت روس در استانبول مىزيست تا بالاخره به وسيله ميرزا محمود خان علاءالملك، سفير كبير ايران در عثمانى، تقاضاى ترك تبعيت از دولت روسيه كرد و اين كار كه ابتدا چنان دشوار مىنمود، به دست پرنس ارفعالدوله انجام يافت و مدتها بعد در 1321ق تقاضايش پذيرفته شد. او براى هميشه در تركيه اقامت گزيد و با شوق و علاقه وافر در راه خدمت به وطن، از راه قلم به مبارزات سياسى پرداخت. وى كه به اعتراف خود «معانى و بيان و منطق برهان نخوانده و علوم و ادبيات نديده» ولى به هر حال، مرد با سواد، كتاب خوانده و آشنا به اوضاع زمان و عصر خود بود، در مدت اقامت خود در عثمانى مخصوصاً با روزنامه شمس استانبول همكارى داشت و مقالات سودمندى در آن روزنامه و نيز در روزنامه حبل المتين كلكته مىنوشت، تا آنكه به سال 1328ق، در هفتاد و سه سالگى در استانبول در گذشت. | ||
در بين رمانهاى انتقادى فارسى، رمان سياسى «سياحتنامه ابراهيم بيگ» در زمان خود شهرت فراوان يافت و در سرتا سر ايران با حرص و ولع بسيار خوانده مىشد. | در بين رمانهاى انتقادى فارسى، رمان سياسى «سياحتنامه ابراهيم بيگ» در زمان خود شهرت فراوان يافت و در سرتا سر ايران با حرص و ولع بسيار خوانده مىشد. |
ویرایش