مراغه‌ای، زین‌العابدین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'م الدوله' به 'م‌الدوله'
جز (جایگزینی متن - '== منابع==' به '==منابع مقاله==')
جز (جایگزینی متن - 'م الدوله' به 'م‌الدوله')
خط ۴۲: خط ۴۲:
پس از مدتى پريشانى از هر جهت روى آورد و زندگانى در ايران براى او سخت دشوار شد و ناچار با برادر ديگر خود ترك يار و ديار گفته با اندك مايه‌اى كه داشت، مانند بسيارى از تجار ورشكسته آن زمان عازم قفقاز شد و در شهر تفليس، پايتخت گرجستان، كه در آن اوان كسى از ايرانيان در آن‌جا نبود، رحل اقامت افكند و در مدت سه چهار سال، چند هزار منات از بقالى فراهم آورد.
پس از مدتى پريشانى از هر جهت روى آورد و زندگانى در ايران براى او سخت دشوار شد و ناچار با برادر ديگر خود ترك يار و ديار گفته با اندك مايه‌اى كه داشت، مانند بسيارى از تجار ورشكسته آن زمان عازم قفقاز شد و در شهر تفليس، پايتخت گرجستان، كه در آن اوان كسى از ايرانيان در آن‌جا نبود، رحل اقامت افكند و در مدت سه چهار سال، چند هزار منات از بقالى فراهم آورد.


كمكم عده‌اى از ايرانيان كارگر به تفليس روى آوردند و ميرزا اسدالله ناظم الدوله، ژنرال كنسول ايران در تفليس، او را به ويس كنسولى (نايب قنسولى) شهر كتائيس معين كرد. او خود در اين باره مى‌گويد: «... آن وقت ما هم كنسول و هم رئيس قوم و ملت و هم تاجر شديم و رعايت هم‌وطنان را كه تماماً مفلس و فقير بودند، از جمله فرايض شمرده بنا گذاشتيم هم تذكره و هم مايحتاج ايشان را، از خوراك و پوشاك، دادن. در مدت قليلى دفتر پرشد: على خوئى صدمنات، حسينقلى تبريزى هفتاد منات، فلان سلمانى پنجاه مناب و... هرچه اندوخته چند ساله بود از دستمان بردند. يكى گريخت، ديگرى را گرفتند، آن يكى قمار باخت و آن ديگرى بيمار شد».
كمكم عده‌اى از ايرانيان كارگر به تفليس روى آوردند و ميرزا اسدالله ناظم‌الدوله، ژنرال كنسول ايران در تفليس، او را به ويس كنسولى (نايب قنسولى) شهر كتائيس معين كرد. او خود در اين باره مى‌گويد: «... آن وقت ما هم كنسول و هم رئيس قوم و ملت و هم تاجر شديم و رعايت هم‌وطنان را كه تماماً مفلس و فقير بودند، از جمله فرايض شمرده بنا گذاشتيم هم تذكره و هم مايحتاج ايشان را، از خوراك و پوشاك، دادن. در مدت قليلى دفتر پرشد: على خوئى صدمنات، حسينقلى تبريزى هفتاد منات، فلان سلمانى پنجاه مناب و... هرچه اندوخته چند ساله بود از دستمان بردند. يكى گريخت، ديگرى را گرفتند، آن يكى قمار باخت و آن ديگرى بيمار شد».


خلاصه باز دست خالى مانده ناچار به كريمه رفت و در آنجا بارگشود. دو برادر گاهى به استانبول رفته خريد جزئى مى‌كردند و در كريمه به بهاى بيشترى مى‌فروختند، تا در اندك زمانى باز سرمايه كافى به دست آوردند. در سال 1294ق، جنگ روس و عثمانى درگرفت و برادران به يالتا، شهر ييلاقى امپراتور، رفتند و در آن‌جا كارشان رونق گرفت و سر و كارشان با اميران، درباريان و اهل ديوان افتاد و زين‌العابدين به وسيله شاهزاده خانم، زوجه پرنس ورانسوف معروف، به امپراتريس معرفى شد و حرمت و اعتبار برادران به جايى رسيد كه نامشان را «تاجر درستكار ايرانى» گذاشتند و بالاخره از او خواستند كه تبعيت دولت روس را بپذيرد تا امتيازاتى به او بدهند و چون در اين باره اصرار ورزيدند و او چند مرتبه در استانبول از كنسولگرى اذيت و حقارت ديده بود، قبول تبعيت كرد و پس از اداى سوگند، از تابعان دولت روس شناخته شد.
خلاصه باز دست خالى مانده ناچار به كريمه رفت و در آنجا بارگشود. دو برادر گاهى به استانبول رفته خريد جزئى مى‌كردند و در كريمه به بهاى بيشترى مى‌فروختند، تا در اندك زمانى باز سرمايه كافى به دست آوردند. در سال 1294ق، جنگ روس و عثمانى درگرفت و برادران به يالتا، شهر ييلاقى امپراتور، رفتند و در آن‌جا كارشان رونق گرفت و سر و كارشان با اميران، درباريان و اهل ديوان افتاد و زين‌العابدين به وسيله شاهزاده خانم، زوجه پرنس ورانسوف معروف، به امپراتريس معرفى شد و حرمت و اعتبار برادران به جايى رسيد كه نامشان را «تاجر درستكار ايرانى» گذاشتند و بالاخره از او خواستند كه تبعيت دولت روس را بپذيرد تا امتيازاتى به او بدهند و چون در اين باره اصرار ورزيدند و او چند مرتبه در استانبول از كنسولگرى اذيت و حقارت ديده بود، قبول تبعيت كرد و پس از اداى سوگند، از تابعان دولت روس شناخته شد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش