پرش به محتوا

قاموس البحرين: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(لینک درون متنی)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۶: خط ۴۶:
'''قاموس البحرين''' كتابى است به زبان شيرين فارسى تألیف [[حمید مفتی، محمد بن ابوالفضل|ابوعلى محمد بن ابى الفضل بن محمد]]، مشهور به [[حمید مفتی، محمد بن ابوالفضل|حميد مفتى]] در علم كلام كه از دو بخش عمده، تحت عنوان قانون، تشكيل يافته است:
'''قاموس البحرين''' كتابى است به زبان شيرين فارسى تألیف [[حمید مفتی، محمد بن ابوالفضل|ابوعلى محمد بن ابى الفضل بن محمد]]، مشهور به [[حمید مفتی، محمد بن ابوالفضل|حميد مفتى]] در علم كلام كه از دو بخش عمده، تحت عنوان قانون، تشكيل يافته است:


1. قانون اوّل در مبادى علم كلام است. در اصطلاح مبادى به مجموعه تصورات و تصديقاتى اطلاق مى‌شود كه شروع يك علم يا شروع همراه با بصيرت آن، متوقف بر دانستن آنهاست. قدما اين امور را تحت عنوان رؤوس ثمانيه در ابتداى تأليفات خويش طرح مى‌كردند. اين امور عبارتند از: 1. سمت يا وجه تسميه علم 2. مؤلف علم 3. غرض علم 4. منفعت يا فايده علم 5. مرتبه علم 6. جنس علم 7. ابواب علم 8. روشهاى تعليم علم. امّا مصنف همچون متأخرين دست به گزينش زده و از ميان مبادى علم كلام به شرح تعريف، موضوع، وجه تسميه و تاريخ اجمالى علم كلام تحت عنوان مدارج اين علم، بسنده كرده و پس از آن بتفصيل درباره امور عامه سخن رانده است.
#قانون اوّل در مبادى علم كلام است. در اصطلاح مبادى به مجموعه تصورات و تصديقاتى اطلاق مى‌شود كه شروع يك علم يا شروع همراه با بصيرت آن، متوقف بر دانستن آنهاست. قدما اين امور را تحت عنوان رؤوس ثمانيه در ابتداى تأليفات خويش طرح مى‌كردند. اين امور عبارتند از: 1. سمت يا وجه تسميه علم 2. مؤلف علم 3. غرض علم 4. منفعت يا فايده علم 5. مرتبه علم 6. جنس علم 7. ابواب علم 8. روشهاى تعليم علم. امّا مصنف همچون متأخرين دست به گزينش زده و از ميان مبادى علم كلام به شرح تعريف، موضوع، وجه تسميه و تاريخ اجمالى علم كلام تحت عنوان مدارج اين علم، بسنده كرده و پس از آن بتفصيل درباره امور عامه سخن رانده است.
 
#قانون دوم درباره مسائل علم كلام است. از آنجا كه علم كلام عهده‌دار تبيين و اثبات اصول و بنيادهاى عقايد دينى است، اين كتاب نيز همچون ساير آثار كلامى بتفصيل درباره اثبات بارى و صفات او، نبوّت، امامت، معاد و احوال آن و برخى مباحث ديگر بحث مى‌كند.
2. قانون دوم درباره مسائل علم كلام است. از آنجا كه علم كلام عهده‌دار تبيين و اثبات اصول و بنيادهاى عقايد دينى است، اين كتاب نيز همچون ساير آثار كلامى بتفصيل درباره اثبات بارى و صفات او، نبوّت، امامت، معاد و احوال آن و برخى مباحث ديگر بحث مى‌كند.


== منابع مصنف ==
== منابع مصنف ==
خط ۷۵: خط ۷۴:
اين اثر از داراى ويژگى هاى متعددى است از جمله:
اين اثر از داراى ويژگى هاى متعددى است از جمله:


1. نثر شيوا و كهن پارسى
# نثر شيوا و كهن پارسى
 
# ابداعات مصنف در شيوه طرح برخى مباحث و ارائه ادلّه نوين كه ذيلا بدانها اشاره خواهد شد.
2. ابداعات مصنف در شيوه طرح برخى مباحث و ارائه ادلّه نوين كه ذيلا بدانها اشاره خواهد شد.
# از آنجايى كه اكثر متون كلامى به زبان عربى نگاشته شده، نثر فارسى اين كتاب براى دوستداران فارسى زبان اين علم، بسيار راهگشا خواهد بود.
 
# مدخل و منبعى براى آشنايى با آراى كلامى قدما تا سده‌هاى هشتم و نهم هجرى
3. از آنجايى كه اكثر متون كلامى به زبان عربى نگاشته شده، نثر فارسى اين كتاب براى دوستداران فارسى زبان اين علم، بسيار راهگشا خواهد بود.
 
4. مدخل و منبعى براى آشنايى با آراى كلامى قدما تا سده‌هاى هشتم و نهم هجرى


== ابتكارات ==
== ابتكارات ==
خط ۸۸: خط ۸۴:
اين ابداعات را از حيث محتوا مى‌توان به دو قسم تقسيم كرد: 1. شيوه تقرير مباحث 2. ارائه ادله اثباتى و سلبى. او خود در جاى جاى كتاب با عباراتى نظير: «لم يوجد فى كتب القوم» و «هذا برهان بديع» به اين موارد تصريح كرده است. به عنوان مثال:
اين ابداعات را از حيث محتوا مى‌توان به دو قسم تقسيم كرد: 1. شيوه تقرير مباحث 2. ارائه ادله اثباتى و سلبى. او خود در جاى جاى كتاب با عباراتى نظير: «لم يوجد فى كتب القوم» و «هذا برهان بديع» به اين موارد تصريح كرده است. به عنوان مثال:


الف- در قانون اوّل:
=== الف- در قانون اوّل ===
 
1. مقالت اوّل، بحث ششم، ضابطه اوّل، فصل ششم بعد از نقل برهانى كه مشهور در مقام ابطال تسلسل اقامه كرده‌اند خود تقريرى جديد از اين برهان ارائه مى‌دهد و در انتها مى‌گويد: «و هذا التقرير ليس فى كتب القوم».
 
2. مقالت اوّل، بحث ششم، ضابطه دوم، فصل اوّل بعد از نقل سه برهانى كه عقلا براى اثبات امتناع ترجّح بلا مرجّح اقامه كرده‌اند خود وجه چهارمى را اضافه كرده و در انتها مى‌گويد: «و هذا برهان بديع».
 
3. مقالت اوّل، بحث ششم، ضابطه دوم، فصل چهارم، بعد از نقل دليل گروهى كه معتقدند علّت نياز اثر به مؤثّر امكان اوست، خود دليل ديگرى را اقامه مى‌كند و در پايان چنين تصريح مى‌كند: «و اين برهانى است كه در كتب قوم مذكور نيست».
 
4. مقالت دوم، بحث چهارم، فصل سوم، در انتهاى بحث براى اثبات امتناع انتقال اعراض برهانى را به اختصار ارائه مى‌دهد، و پس از اثبات مدعاى خويش مى‌گويد: «و هذا حسن بديع».
 
ب- در قانون دوم:
 
1. مقالت اوّل، فصل دوم در مقام اثبات وجود واجب بعد از تقرير برخى از وجوهى كه علما بدانها تمسك كرده‌اند، به دليل ديگرى اشاره مى‌كند و در انتها تصريح مى‌كند كه: «و هذا برهان بديع».
 
2. مقالت اوّل، فصل ششم بعد از تبيين استدلال هشام بر اينكه الله تعالى عالم به جزئيات نيست مگر وقت وقوع، مى‌گويد: «هذا ما قاله الهشام و تابعه قوم و تحيّر فى حلّه جميع العقلاء». سپس راه حلّ خود را ارائه مى‌دهد. و در پايان ادعا مى‌كند كه: «هذا الحلّ ما ذكره أحد من العلماء».
 
3. مقالت دوم، فصل پنجم پس از اثبات عدم تحيّز الله تعالى، مى‌گويد: «و هذا برهان بديع».
 
== برخى از نكات مهم و قابل توجه در اين كتاب ==
 
 
1- در صفحه 184 و185, بحثى مفيد درباره مسيحيت مطرح شده و لقب (ابن) براى حضرت عيسى(ع) را عنوان كرده و مى نويسد: اين لقب احتمالاً يك لقب تشريفى بوده است; همان طور كه احتمال دارد از قبيل: ابن السبيل) باشد, و مقصود اين است كه آن حضرت دائماً متوجه خدا و به ياد او بوده است.


2- در صفحه 212 گويد: جمله (لفظ قرآن) يا (نظم قرآن) جمله‌هاى دقيق و مناسبى نيستند; زيرا (لفظ) به معناى دورانداختن است و (نظم) به معناى شعر. بنابر اين, به نظر مى رسد بهترين جمله درباره كلمات قرآن مجيد (عبارت قرآن) است.
#مقالت اوّل، بحث ششم، ضابطه اوّل، فصل ششم بعد از نقل برهانى كه مشهور در مقام ابطال تسلسل اقامه كرده‌اند خود تقريرى جديد از اين برهان ارائه مى‌دهد و در انتها مى‌گويد: «و هذا التقرير ليس فى كتب القوم».
#مقالت اوّل، بحث ششم، ضابطه دوم، فصل اوّل بعد از نقل سه برهانى كه عقلا براى اثبات امتناع ترجّح بلا مرجّح اقامه كرده‌اند خود وجه چهارمى را اضافه كرده و در انتها مى‌گويد: «و هذا برهان بديع».
#مقالت اوّل، بحث ششم، ضابطه دوم، فصل چهارم، بعد از نقل دليل گروهى كه معتقدند علّت نياز اثر به مؤثّر امكان اوست، خود دليل ديگرى را اقامه مى‌كند و در پايان چنين تصريح مى‌كند: «و اين برهانى است كه در كتب قوم مذكور نيست».
#مقالت دوم، بحث چهارم، فصل سوم، در انتهاى بحث براى اثبات امتناع انتقال اعراض برهانى را به اختصار ارائه مى‌دهد، و پس از اثبات مدعاى خويش مى‌گويد: «و هذا حسن بديع».


3- در صفحه113, پس از ذكر حواس باطنى (حس مشترك, خيال, وهم, حافظه, متصرفه), ادله انحصار حواس آدمى در موارد مذكور را ناتمام مى داند.
=== ب- در قانون دوم ===
#مقالت اوّل، فصل دوم در مقام اثبات وجود واجب بعد از تقرير برخى از وجوهى كه علما بدانها تمسك كرده‌اند، به دليل ديگرى اشاره مى‌كند و در انتها تصريح مى‌كند كه: «و هذا برهان بديع».
#مقالت اوّل، فصل ششم بعد از تبيين استدلال هشام بر اينكه الله تعالى عالم به جزئيات نيست مگر وقت وقوع، مى‌گويد: «هذا ما قاله الهشام و تابعه قوم و تحيّر فى حلّه جميع العقلاء». سپس راه حلّ خود را ارائه مى‌دهد. و در پايان ادعا مى‌كند كه: «هذا الحلّ ما ذكره أحد من العلماء».
#مقالت دوم، فصل پنجم پس از اثبات عدم تحيّز الله تعالى، مى‌گويد: «و هذا برهان بديع».


4- در صفحه 74 آمده است: مشابهت دو چيز در جنس را (مجانست), و در نوع را (مماثلت) و در كيف را (مشابهت) و در كم را (مساوات) گويند; و نيز مشابهت دو چيز در اضافه را (مناسبت) و در خاصه را (مشاكلت) و در اطراف را (مطابقت) و در وضع اجزا را (موازات) گويند.
=== برخى از نكات مهم و قابل توجه در اين كتاب ===


5 - با آنكه حواس ظاهرى پنج قسم است, ولى شرع مقدس فقط (سمع) و (بصر) را به خداى متعال نسبت داده است. و در كتابهاى فلسفى معمولاً اين دو حس را, وقتى به خداوند نسبت داده شوند, به معناى علم به مسموعات و مبصرات مى دانند. در صفحه 176 و200 نيز همين تفسير آمده است. اما در صفحه 111 گويد: چون در لمس و ذوق و شمّ, ملاقات (حس) با (محسوس) لازم است, اين سه حس را نمى توان به خدا نسبت داد, اما در سمع و بصر چون (ملاقات) لازم و ضرورى نيست مى توان آنها را به خداى متعال نسبت داد.


6 - مؤلف كتاب در اكثر بحثهاى مورد اختلاف بين فلاسفه و متكلمان, به بيان وجه جمع ميان نظريّات مختلف و توجيه آنها پرداخته است و تلاش مى‌كند در اينگونه بحثها اختلافات را حلّ كرده يا نزاع را لفظى بداند. مثلاً در صفحه60 در بحث جواز يا امتناع اعاده معدوم, و در صفحه 58 در اثبات يا انكار وجود ذهنى, و نيز در صفحه 56 بحث اشتراك لفظى يا معنوى وجود و اينكه وجود به معناى (كون) يا (ذات) به كار رفته است, و نيز در صفحه 142 در تعريف قدرت از نظر متكلمين و فلاسفه, و... به مصالحه بين اقوال پرداخته است.
#در صفحه 184 و185, بحثى مفيد درباره مسيحيت مطرح شده و لقب (ابن) براى حضرت عيسى(ع) را عنوان كرده و مى نويسد: اين لقب احتمالاً يك لقب تشريفى بوده است; همان طور كه احتمال دارد از قبيل: ابن السبيل) باشد, و مقصود اين است كه آن حضرت دائماً متوجه خدا و به ياد او بوده است.
 
#در صفحه 212 گويد: جمله (لفظ قرآن) يا (نظم قرآن) جمله‌هاى دقيق و مناسبى نيستند; زيرا (لفظ) به معناى دورانداختن است و (نظم) به معناى شعر. بنابر اين, به نظر مى رسد بهترين جمله درباره كلمات قرآن مجيد (عبارت قرآن) است.
7- موضوعاتى همچون: امكان رؤيت خدا, كلام لفظى و نفسى, قرآن كلام خداست يا پيامبر, و حدوث و قدم جهان, از بحثهاى جنجالى و خواندنى كتاب است.
#در صفحه113, پس از ذكر حواس باطنى (حس مشترك, خيال, وهم, حافظه, متصرفه), ادله انحصار حواس آدمى در موارد مذكور را ناتمام مى داند.
 
#در صفحه 74 آمده است: مشابهت دو چيز در جنس را (مجانست), و در نوع را (مماثلت) و در كيف را (مشابهت) و در كم را (مساوات) گويند; و نيز مشابهت دو چيز در اضافه را (مناسبت) و در خاصه را (مشاكلت) و در اطراف را (مطابقت) و در وضع اجزا را (موازات) گويند.
8 - در جاى ديگر كتاب, بحثى در اطراف (حقيقت نفس انسان) مطرح شده و در آن, پانزده قول را در تعريف نفس انسان ذكر كرده و نكته‌هاى بديع و جالبى بر آن افزوده است (ص158). همچنانكه در صفحه 72 بحث از واحد بالجنس, واحد بالنوع, واحد بالموضوع, واحد بالمحمول, واحد بالتعلق, واحد بالشخص, واحد بالاتصال, واحد بالاجتماع, را مطرح كرده است.
#با آنكه حواس ظاهرى پنج قسم است, ولى شرع مقدس فقط (سمع) و (بصر) را به خداى متعال نسبت داده است. و در كتابهاى فلسفى معمولاً اين دو حس را, وقتى به خداوند نسبت داده شوند, به معناى علم به مسموعات و مبصرات مى دانند. در صفحه 176 و200 نيز همين تفسير آمده است. اما در صفحه 111 گويد: چون در لمس و ذوق و شمّ, ملاقات (حس) با (محسوس) لازم است, اين سه حس را نمى توان به خدا نسبت داد, اما در سمع و بصر چون (ملاقات) لازم و ضرورى نيست مى توان آنها را به خداى متعال نسبت داد.
 
#مؤلف كتاب در اكثر بحثهاى مورد اختلاف بين فلاسفه و متكلمان, به بيان وجه جمع ميان نظريّات مختلف و توجيه آنها پرداخته است و تلاش مى‌كند در اينگونه بحثها اختلافات را حلّ كرده يا نزاع را لفظى بداند. مثلاً در صفحه60 در بحث جواز يا امتناع اعاده معدوم, و در صفحه 58 در اثبات يا انكار وجود ذهنى, و نيز در صفحه 56 بحث اشتراك لفظى يا معنوى وجود و اينكه وجود به معناى (كون) يا (ذات) به كار رفته است, و نيز در صفحه 142 در تعريف قدرت از نظر متكلمين و فلاسفه, و... به مصالحه بين اقوال پرداخته است.
9- با آنكه مؤلف كتاب سنى مذهب است, اما گرايشهاى شيعى و نيز رعايت انصاف در مباحث كتاب او به چشم مى خورد. براى مثال, در بحث از جبر و اختيار, گويد: (صحيح آن است كه از راسخين در علم نقل شده كه لاجبر ولاتفويض لكن امر بين الامرين, وقيل هذا القول منقول عن جعفر الصادق رضى الله عنه وعن أولاده الكرام رضى الله عنهم) (ص246). و در بحث از امامت نيز نخست ادلّه اهل سنت را براى اثبات خلافت ابوبكر ذكر كرده و جواب آنها را از شيعيان نقل نموده است. و سپس به نقل ادله شيعه پرداخته و هيچ خدشه يا اشكالى بر آنها ذكر نكرده است; اما در عين حال, در پايان گويد: (حق همان مذهب اهل سنت است.) همچنين در بحث از افضل مردم پس از رسول خدا - صلى الله عليه وآله - نيز تا حدودى انصاف را مراعات كرده است. نيز در بعضى از بحثهاى كتاب, به نقل نظر اماميه پرداخته است; مانند آنچه در صفحات 288 و 233 آمده است.
#موضوعاتى همچون: امكان رؤيت خدا, كلام لفظى و نفسى, قرآن كلام خداست يا پيامبر, و حدوث و قدم جهان, از بحثهاى جنجالى و خواندنى كتاب است.
 
#در جاى ديگر كتاب, بحثى در اطراف (حقيقت نفس انسان) مطرح شده و در آن, پانزده قول را در تعريف نفس انسان ذكر كرده و نكته‌هاى بديع و جالبى بر آن افزوده است (ص158). همچنانكه در صفحه 72 بحث از واحد بالجنس, واحد بالنوع, واحد بالموضوع, واحد بالمحمول, واحد بالتعلق, واحد بالشخص, واحد بالاتصال, واحد بالاجتماع, را مطرح كرده است.
10- گرچه مؤلف بندرت نظريه جديد يا مهمّى از سوى خود ارائه كرده است - و البته طبيعت بحثهاى كلامى و فلسفى نيز چنين است - اما گاهى براى برخى از مطالب كتاب, تقريرهاى جديد يا استدلالهاى نوى را آورده است; مانند صفحات 92 و99.
#با آنكه مؤلف كتاب سنى مذهب است, اما گرايشهاى شيعى و نيز رعايت انصاف در مباحث كتاب او به چشم مى خورد. براى مثال, در بحث از جبر و اختيار, گويد: (صحيح آن است كه از راسخين در علم نقل شده كه لاجبر ولاتفويض لكن امر بين الامرين, وقيل هذا القول منقول عن جعفر الصادق رضى الله عنه وعن أولاده الكرام رضى الله عنهم) (ص246). و در بحث از امامت نيز نخست ادلّه اهل سنت را براى اثبات خلافت ابوبكر ذكر كرده و جواب آنها را از شيعيان نقل نموده است. و سپس به نقل ادله شيعه پرداخته و هيچ خدشه يا اشكالى بر آنها ذكر نكرده است; اما در عين حال, در پايان گويد: (حق همان مذهب اهل سنت است.) همچنين در بحث از افضل مردم پس از رسول خدا - صلى الله عليه وآله - نيز تا حدودى انصاف را مراعات كرده است. نيز در بعضى از بحثهاى كتاب, به نقل نظر اماميه پرداخته است; مانند آنچه در صفحات 288 و 233 آمده است.
#گرچه مؤلف بندرت نظريه جديد يا مهمّى از سوى خود ارائه كرده است - و البته طبيعت بحثهاى كلامى و فلسفى نيز چنين است - اما گاهى براى برخى از مطالب كتاب, تقريرهاى جديد يا استدلالهاى نوى را آورده است; مانند صفحات 92 و99.


== نسخه شناسى ==
== نسخه شناسى ==
خط ۱۴۰: خط ۱۲۱:
==منابع مقاله==
==منابع مقاله==


 
#مقدمه على اوجبى (مصحح)
1- مقدمه [[اوجبی، علی|على اوجبى]] (مصحح)
#اوجبى، على، نقد و معرفى كتاب:نوآوريهاى كلامى قاموس البحرين، آينه ميراث، زمستان 1377، ش 3و4.
 
#عابدى، احمد؛معرفى هاى اجمالى، دو ماهنامه آينه پژوهش، شماره41.
2- اوجبى، على، نقد و معرفى كتاب:نوآوريهاى كلامى قاموس البحرين، آينه ميراث، زمستان 1377، ش 3و4.
 
3- عابدى، احمد؛معرفى هاى اجمالى، دو ماهنامه آينه پژوهش، شماره41.




خط ۱۵۴: خط ۱۳۲:
[[رده:کلام و عقاید]]
[[رده:کلام و عقاید]]
[[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]]
[[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]]
[[رده:25 اسفند الی 24 فروردین]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش