پرش به محتوا

سلطان محمد خدابنده (الجایتو) و تشیع امامی در ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مى‏دهد' به 'می‌‏دهد'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏ک' به 'می‌‏ک')
جز (جایگزینی متن - 'مى‏دهد' به 'می‌‏دهد')
خط ۶۴: خط ۶۴:
اولین گزارش مذکور در کتاب که یکى از نخستین گزارش‏هاى تاریخى درباره علل گرایش سلطان محمد به مذهب تشیع می‌باشد، گزارشى است که تاریخ‏نویس رسمى الجایتو، «ابوالقاسم عبدالله بن محمد قاسانى» در این‏باره نوشته است. به نظر نویسنده، تصویرى که وى درباره اختلافات حنفى و شافعى در حضور الجایتو به دست داده، به‌نوعى در تمایل وی به مذهب تشیع مؤثر واقع شده است<ref>ر.ک: همان</ref>
اولین گزارش مذکور در کتاب که یکى از نخستین گزارش‏هاى تاریخى درباره علل گرایش سلطان محمد به مذهب تشیع می‌باشد، گزارشى است که تاریخ‏نویس رسمى الجایتو، «ابوالقاسم عبدالله بن محمد قاسانى» در این‏باره نوشته است. به نظر نویسنده، تصویرى که وى درباره اختلافات حنفى و شافعى در حضور الجایتو به دست داده، به‌نوعى در تمایل وی به مذهب تشیع مؤثر واقع شده است<ref>ر.ک: همان</ref>


قاسانى، گزارش خود را به‏گونه‏‌اى آورده است که نشان مى‏دهد، شاه از شدت درگیرى دو فرقه حنفى و شافعى سخت رنجیده است. وى شاهد آن بوده است که اصحاب هریک از این دو فرقه بر ضد یکدیگر رأى داده و همدیگر را محکوم می‌‏کنند. عصبانیت اولجایتو از این اختلافات به حدى رسید که اظهار داشت: «این چه کارى بود که ما کردیم و یاساق و ییسون چنگیزخان بگذاشتیم و به دین کهنه عرب درآمدیم که به هفتادواند قسم موسوم است و اختیار همه این دو مذهب به این فضیحت و رسوایى که در یکى با دختر نکاح و در دیگر با مادر و خواهر زنا جایز است»<ref>همان، 10-9</ref>
قاسانى، گزارش خود را به‏گونه‏‌اى آورده است که نشان می‌‏دهد، شاه از شدت درگیرى دو فرقه حنفى و شافعى سخت رنجیده است. وى شاهد آن بوده است که اصحاب هریک از این دو فرقه بر ضد یکدیگر رأى داده و همدیگر را محکوم می‌‏کنند. عصبانیت اولجایتو از این اختلافات به حدى رسید که اظهار داشت: «این چه کارى بود که ما کردیم و یاساق و ییسون چنگیزخان بگذاشتیم و به دین کهنه عرب درآمدیم که به هفتادواند قسم موسوم است و اختیار همه این دو مذهب به این فضیحت و رسوایى که در یکى با دختر نکاح و در دیگر با مادر و خواهر زنا جایز است»<ref>همان، 10-9</ref>


دومین گزارش مذکور در کتاب، مربوط به حافظ ابرو می‌باشد. حافظ ابرو روایتی مانند روایت قاسانی درباره تشیع خدابنده آورده است. او در این‌باره می‌نویسد: «در اثنای این تحیر، امیر طرمطاز (ترمتاس) عرضه داشت که غازان‌خان که از اعقل و اکمل جهانیان بود، به سبب اعتقادات، میل به مذهب شیعه فرمود؛ سلطان را همان اختیار می‌باید کرد. سلطان فرمود که مذهب شیعه کدام است؟ طرمطاز گفت: آنکه به رفض مشهور است. سلطان بانگ بر وی زد و گفت: ای بدبخت مرا رافضی سازی! طرمطاز به تمهید عذر وی مشغول گشت و مذهب شیعه را در سمع سلطان تزئینی داد و او مردی فصیح و محیل بود به تمهیدی تمام تزییف مذهب اهل سنت و جماعت می‌کرد. با سلطان گفت که شیعه آن است که می‌گویند که پادشاهی بعد از چنگیز از آن اروغ [اروق] او باشد و سنی آن است که گویند پادشاهی بعد از چنگیزخان از آن امراء قراجو باشد که نزدیکان چنگیزخان باشند و...»<ref>ر.ک: همان، ص15-14</ref>
دومین گزارش مذکور در کتاب، مربوط به حافظ ابرو می‌باشد. حافظ ابرو روایتی مانند روایت قاسانی درباره تشیع خدابنده آورده است. او در این‌باره می‌نویسد: «در اثنای این تحیر، امیر طرمطاز (ترمتاس) عرضه داشت که غازان‌خان که از اعقل و اکمل جهانیان بود، به سبب اعتقادات، میل به مذهب شیعه فرمود؛ سلطان را همان اختیار می‌باید کرد. سلطان فرمود که مذهب شیعه کدام است؟ طرمطاز گفت: آنکه به رفض مشهور است. سلطان بانگ بر وی زد و گفت: ای بدبخت مرا رافضی سازی! طرمطاز به تمهید عذر وی مشغول گشت و مذهب شیعه را در سمع سلطان تزئینی داد و او مردی فصیح و محیل بود به تمهیدی تمام تزییف مذهب اهل سنت و جماعت می‌کرد. با سلطان گفت که شیعه آن است که می‌گویند که پادشاهی بعد از چنگیز از آن اروغ [اروق] او باشد و سنی آن است که گویند پادشاهی بعد از چنگیزخان از آن امراء قراجو باشد که نزدیکان چنگیزخان باشند و...»<ref>ر.ک: همان، ص15-14</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش