۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'هاى' به 'هاى') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده مقدمه، محمدجواد ایروانی، ابتدا با توضیحی درباره دستهبندی کلی توسعه و نوسازی به دو مکتب فراگیر نوسازی و وابستگی آغاز میکند. وی سپس درباره محتوای این کتاب چنین گزارش میدهد؛ «نوگرایى در کشور چین را مىتوان در تقابل با رویکرد اولیه مکتب نوسازى و در قرابت با رویکرد جدید مکتب نوسازى دانست که «توسعه تکخطى» و «تقابل سنت و تجدد» را مردود شمرده است. کتاب حاضر نیز بر این اساس و با تفاوتگذارى بین توسعه و نوگرایى مؤید همین نتیجهگیرى در کشور چین است. توسعه در مفهوم فوقالذکر به معناى فرایند گسترش، بهبود، بسط یا رشد رفتار انسانى تلقى شده است و نوینسازى به معناى تغییراتى نهادى که موجب بهینهسازى نهاد انسانى مىشود. توسعه، فرآیندى مستمر و پایانناپذیر است که نوینسازى در زیرمجموعه آن داراى پایان نهادى مشخص و شناخته شده است و قالبى است که بهعنوان هدف بارز توسعه قابلشناسایی است. چین با تعریف منحصر به خود از مفاهیم مذکور، بر نهاد انسانى بهعنوان محور نوینسازى تأکید نمود و توانست الگوى بومى توسعه را در | نویسنده مقدمه، محمدجواد ایروانی، ابتدا با توضیحی درباره دستهبندی کلی توسعه و نوسازی به دو مکتب فراگیر نوسازی و وابستگی آغاز میکند. وی سپس درباره محتوای این کتاب چنین گزارش میدهد؛ «نوگرایى در کشور چین را مىتوان در تقابل با رویکرد اولیه مکتب نوسازى و در قرابت با رویکرد جدید مکتب نوسازى دانست که «توسعه تکخطى» و «تقابل سنت و تجدد» را مردود شمرده است. کتاب حاضر نیز بر این اساس و با تفاوتگذارى بین توسعه و نوگرایى مؤید همین نتیجهگیرى در کشور چین است. توسعه در مفهوم فوقالذکر به معناى فرایند گسترش، بهبود، بسط یا رشد رفتار انسانى تلقى شده است و نوینسازى به معناى تغییراتى نهادى که موجب بهینهسازى نهاد انسانى مىشود. توسعه، فرآیندى مستمر و پایانناپذیر است که نوینسازى در زیرمجموعه آن داراى پایان نهادى مشخص و شناخته شده است و قالبى است که بهعنوان هدف بارز توسعه قابلشناسایی است. چین با تعریف منحصر به خود از مفاهیم مذکور، بر نهاد انسانى بهعنوان محور نوینسازى تأکید نمود و توانست الگوى بومى توسعه را در محدودهاى زمانى حداکثر به وسعت حدود نیم قرن تبیین نماید. چین حداقل تا دهه 1980 اصولاً کشورى ماقبل نوگرا، با یک مجموعه درهمتنیده دیرمان، بسیار پایدار و غیر متمایز اجتماعى- سیاسى- اقتصادى بود که بر پایه ساختار خانوادگى استوار شده بود. نقش قدرتمند فرهنگ چین، انزواى بینالمللی خودخواسته، فقدان سازمانهاى اجتماعى مستقل یا جامعه مدنى و مشروع بودن قدرت سیاسى به شیوه دیکتاتورى- که در زمان رژیم «حزب کمونیست چین، جمهورى خلق چین» به نقطه اوج خود رسید- همگى حکایت از منحصربهفرد بودن مسیر نوینسازى چین دارد.»<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص2</ref> | ||
نویسنده، ویژگیهای ذیل را در توصیف الگوی چینی توسعه برای آن قائل میشود؛ محوریت نهاد انسانى، ترویج الگوى تخصیص کار مبتنى بر خانواده و ناپایدارى فرهنگ و ارزش....<ref>ر.ک: همان، ص3-7</ref> وی درباره اولین ویژگی معتقد است: «در الگوى نوینسازى چین، دولت بهعنوان موتور محرکه دو نهاد دیگر است که نهاد اقتصاد به معناى عام و بازار به مفهوم خاص و نیز نهاد حیات اجتماعى به مفهوم عام و خانواده به مفهوم خاص را کنترل و هدایت مىنماید، لکن به لحاظ ساختارى این الگو بر محور حیات اجتماعى بنا شده است... اصول بنیادین نوینسازى در چین را نهاد حیات اجتماعى و در رأس آن خانواده شکل مىدهد.»<ref>ر.ک: همان، ص3-4</ref> او درباره دومین ویژگی هم معتقد است که دولت چین توانست مشکل حجم انبوه جمعیت بیکارش را با بها دادن به ارزشهای خانوادگی و خانواده، سامان دهد. وی در ویژگی سوم از تأثیر آئین کنفوسیوسی و اهمیت خانواده در آن و تغییر این نوع نگاه و تسلط نگاه مستبدانه دولتی با ظهور مائو و احساس نیاز به اصلاح این نوع نگاه و بازگشت به مسائل سنتی در چین، صحبت میکند.<ref>ر.ک: همان، ص5-7</ref> | نویسنده، ویژگیهای ذیل را در توصیف الگوی چینی توسعه برای آن قائل میشود؛ محوریت نهاد انسانى، ترویج الگوى تخصیص کار مبتنى بر خانواده و ناپایدارى فرهنگ و ارزش....<ref>ر.ک: همان، ص3-7</ref> وی درباره اولین ویژگی معتقد است: «در الگوى نوینسازى چین، دولت بهعنوان موتور محرکه دو نهاد دیگر است که نهاد اقتصاد به معناى عام و بازار به مفهوم خاص و نیز نهاد حیات اجتماعى به مفهوم عام و خانواده به مفهوم خاص را کنترل و هدایت مىنماید، لکن به لحاظ ساختارى این الگو بر محور حیات اجتماعى بنا شده است... اصول بنیادین نوینسازى در چین را نهاد حیات اجتماعى و در رأس آن خانواده شکل مىدهد.»<ref>ر.ک: همان، ص3-4</ref> او درباره دومین ویژگی هم معتقد است که دولت چین توانست مشکل حجم انبوه جمعیت بیکارش را با بها دادن به ارزشهای خانوادگی و خانواده، سامان دهد. وی در ویژگی سوم از تأثیر آئین کنفوسیوسی و اهمیت خانواده در آن و تغییر این نوع نگاه و تسلط نگاه مستبدانه دولتی با ظهور مائو و احساس نیاز به اصلاح این نوع نگاه و بازگشت به مسائل سنتی در چین، صحبت میکند.<ref>ر.ک: همان، ص5-7</ref> |
ویرایش