۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاى' به 'هاى') |
جز (جایگزینی متن - 'مىخ' به 'میخ') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در مقدمه نویسنده، طرح کلى مباحث رساله ذکر شده است و چنین عنوان مىشود که مراد آفریدگار از ایجاد عالَم، اهل معرفت بوده است و بعد در مصباح اول، انواع معرفتها طرح مىشود که عبارت است از: معرفت ذات حق یا غیب هویت که اشرف و اغمض علوم مکاشفات است، معرفت اسماء و صفات، معرفت افعال اعم از خلق و امر که شامل ملک (اجسام) و ملکوت (ارواح) است، معرفت اهل ملکوت اعلى و اسفل، معرفت شیاطین و جن، معرفت عوالم تابع ارواح و اجسام، معرفت عوالم واسطه میان ارواح و اجسام، معرفت طور ولایت و نبوت، وحى و الهام و وسوسه، سرّ قدر، دنیا، آخرت، عالم برزخ، اسرار قیامت، حشر و نشر و صراط و میزان و بهشت و دوزخ، که این همه از علوم مکاشفه است و اطلاع بر آنها بر عارف ضرورى است و... با علم استدلالى نمىتوان به حقیقت این مطالب دست یافت و راه آگاهى، علم لدنی و تصفیه باطن است و آمادگى بهرهمندى از فیوضات ربّانى از طریق سرچشمههاى معرفت، یعنى انبیا و اولیا<ref>ر.ک: مقدمه چاپ اول (مقدمه مصحح)، ص9-10</ref>. | در مقدمه نویسنده، طرح کلى مباحث رساله ذکر شده است و چنین عنوان مىشود که مراد آفریدگار از ایجاد عالَم، اهل معرفت بوده است و بعد در مصباح اول، انواع معرفتها طرح مىشود که عبارت است از: معرفت ذات حق یا غیب هویت که اشرف و اغمض علوم مکاشفات است، معرفت اسماء و صفات، معرفت افعال اعم از خلق و امر که شامل ملک (اجسام) و ملکوت (ارواح) است، معرفت اهل ملکوت اعلى و اسفل، معرفت شیاطین و جن، معرفت عوالم تابع ارواح و اجسام، معرفت عوالم واسطه میان ارواح و اجسام، معرفت طور ولایت و نبوت، وحى و الهام و وسوسه، سرّ قدر، دنیا، آخرت، عالم برزخ، اسرار قیامت، حشر و نشر و صراط و میزان و بهشت و دوزخ، که این همه از علوم مکاشفه است و اطلاع بر آنها بر عارف ضرورى است و... با علم استدلالى نمىتوان به حقیقت این مطالب دست یافت و راه آگاهى، علم لدنی و تصفیه باطن است و آمادگى بهرهمندى از فیوضات ربّانى از طریق سرچشمههاى معرفت، یعنى انبیا و اولیا<ref>ر.ک: مقدمه چاپ اول (مقدمه مصحح)، ص9-10</ref>. | ||
در مصباح اول، نویسنده خداجویان را در دو گروه منحصر کرده است: یکى اصحاب بحث که | در مصباح اول، نویسنده خداجویان را در دو گروه منحصر کرده است: یکى اصحاب بحث که میخواهند از طریق استدلال به حق برسند؛ به نظر مصنّف، این گروه چون از نور وحى بهره نمىگیرند، راه به جایى نخواهند برد و به حیرت خواهند رسید. گروه دوم، اصحاب کشف، مثل عرفا و حکماى اشراقى که اینان نه از راه بحث و استدلال عقلى، بلکه به عیان و مشاهده حضورى، به حق، آگاهى مىیابند؛ به نظر مصنّف، این گروه نیز به حیرت مىرسند، امّا حیرت دو گونه است: یکى حیرت ناپسند، مثل حیرت اهل بحث که بر اثر ناتوانى عقل، در تشخیص حق و تعارض ادله، سرگردان مىشوند و دیگرى حیرت پسندیده که بر اثر تجلّیات و بارقههاى پیاپى الهى و مشاهده حضرت کبریایى حاصل مىشود، مثل کسى که در میان روشنایى شدید قرار گرفته باشد که از شدت نور راه به جایى نمىبرد که این هم سرگردانى است، امّا نه چون سرگردانى در تاریکى<ref>ر.ک: متن کتاب، ص27-28، پاورقی 5</ref>. | ||
نویسنده سرانجام در همین مصباح به بحث وحدت وجود پرداخته و بر طبق مذاق عرفانی آن را بیان کرده و کوشیده است وحدت شخصی وجود را با مطالبی تأیید و تثبیت کند. او از جمله به ابیاتی از شاعران متوسل شده است که: | نویسنده سرانجام در همین مصباح به بحث وحدت وجود پرداخته و بر طبق مذاق عرفانی آن را بیان کرده و کوشیده است وحدت شخصی وجود را با مطالبی تأیید و تثبیت کند. او از جمله به ابیاتی از شاعران متوسل شده است که: |
ویرایش