۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بهفرد' به 'بهفرد') |
جز (جایگزینی متن - 'قصهها' به 'قصهها') |
||
| خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
نویسنده کتاب در مقدمه، سیر آشنایی با قصه حی بن یقظان و تحقیقات خود در این زمینه را بهتفصیل توضیح داده است. در بخشی از این نوشتار چنین میخوانیم: «در دوران دانشجویى با مطالعه کتاب جامى، تألیف مرحوم علىاصغر حکمت، مثنوى سلامان و ابسال جامى را، که دومین مثنوى هفت اورنگ اوست، شناختم. در آن کتاب با اشاره به اصل قصه در کتاب اشارات ابوعلى سینا و شرح خواجه نصیر، این قصه بهاختصار نقل شده و در حواشى از ترجمه انگلیسى آن به قلم فیتز جرالد، نیز از ترجمه حنین بن اسحاق از یونانى، نام برده و ابیاتى از مثنوى جامى برگزیده و در متن کتاب آورده است. همچنین اسرار حکمة المشرقیه در حالات حى بن یقظان از ابن طفیل اندلسى جزء مآخذ قابل مطالعه آمده و به سلامان و ابسال، با تصحیح و مقدمه مرحوم غلامرضا رشید یاسمى، نیز اشاره کرده است»<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>. | نویسنده کتاب در مقدمه، سیر آشنایی با قصه حی بن یقظان و تحقیقات خود در این زمینه را بهتفصیل توضیح داده است. در بخشی از این نوشتار چنین میخوانیم: «در دوران دانشجویى با مطالعه کتاب جامى، تألیف مرحوم علىاصغر حکمت، مثنوى سلامان و ابسال جامى را، که دومین مثنوى هفت اورنگ اوست، شناختم. در آن کتاب با اشاره به اصل قصه در کتاب اشارات ابوعلى سینا و شرح خواجه نصیر، این قصه بهاختصار نقل شده و در حواشى از ترجمه انگلیسى آن به قلم فیتز جرالد، نیز از ترجمه حنین بن اسحاق از یونانى، نام برده و ابیاتى از مثنوى جامى برگزیده و در متن کتاب آورده است. همچنین اسرار حکمة المشرقیه در حالات حى بن یقظان از ابن طفیل اندلسى جزء مآخذ قابل مطالعه آمده و به سلامان و ابسال، با تصحیح و مقدمه مرحوم غلامرضا رشید یاسمى، نیز اشاره کرده است»<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>. | ||
سپس ادامه تحقیقاتش را چنین توضیح میدهد: «در این مدت باز [تا سال 1356ش]، در زمینه اصل و مأخذ دو قصه و تجزیه و تحلیل آنها، همچنین تطبیق اجزای مختلف و | سپس ادامه تحقیقاتش را چنین توضیح میدهد: «در این مدت باز [تا سال 1356ش]، در زمینه اصل و مأخذ دو قصه و تجزیه و تحلیل آنها، همچنین تطبیق اجزای مختلف و قصههاى فرعى با سایر داستانها و روایات ملل و اقوام، تحقیقات دیگرى انجام گرفت. در این حال، چند نسخه خطى، در فهرستها و تحقیقات استاد ارجمند محمدتقى دانشپژوه جلب توجه کرد، که همه را در این تألیف آورده و از آنها استفاده کردهام؛ از آن جمله، قصیده حىّ بن یقظان به عربى است و یک شرح فارسى سلامان و ابسال که نسخه منحصربهفرد آن را ایشان معرفى کردهاند و پیش از سلامان و ابسال جامى آوردهام»<ref>ر.ک: همان، ص8</ref>. | ||
وی موضوع اصلی تألیف این کتاب را قصه سلامان و ابسال دانسته است؛ ولی از آنجا که بین آن و قصه حی بن یقظان همانندی بسیاری وجود دارد، در بخش اول تألیفش به قصه حی بن یقظان پرداخته است: «پیش از بحث و گفتگو در باب قصه سلامان و ابسال، موضوع اصلى این تألیف، ناچاریم از قصه «حىّ بن یقظان» بهاختصار سخن گوییم؛ زیرا همانندى و همبستگى این دو بسیار است و بعضى مانند ابوعلى سینا هر دو قصّه را نوشتهاند و مصنّفان قصه حىّ بن یقظان هم به سلامان و ابسال اشارت کردهاند؛ پس حىّ بن یقظان بخش اول تألیف ماست»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص9</ref>. | وی موضوع اصلی تألیف این کتاب را قصه سلامان و ابسال دانسته است؛ ولی از آنجا که بین آن و قصه حی بن یقظان همانندی بسیاری وجود دارد، در بخش اول تألیفش به قصه حی بن یقظان پرداخته است: «پیش از بحث و گفتگو در باب قصه سلامان و ابسال، موضوع اصلى این تألیف، ناچاریم از قصه «حىّ بن یقظان» بهاختصار سخن گوییم؛ زیرا همانندى و همبستگى این دو بسیار است و بعضى مانند ابوعلى سینا هر دو قصّه را نوشتهاند و مصنّفان قصه حىّ بن یقظان هم به سلامان و ابسال اشارت کردهاند؛ پس حىّ بن یقظان بخش اول تألیف ماست»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص9</ref>. | ||
| خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
مثنوی سلامان و ابسال در آخرین بخش کتاب بیش از پنجاه صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده است. مثنوى سلامان و ابسال، اورنگ دوم از هفت اورنگ جامى است که در بحر رمل مسدّس محذوف (فاعلاتن فاعلاتن فاعلان) یا مقصور (فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) سروده شده و به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قوینلو به نظم درآمده و سال تصنیف آن به احتمال قوى، 885ق، بوده که یک سال بعد از جلوس سلطان یعقوب است. | مثنوی سلامان و ابسال در آخرین بخش کتاب بیش از پنجاه صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده است. مثنوى سلامان و ابسال، اورنگ دوم از هفت اورنگ جامى است که در بحر رمل مسدّس محذوف (فاعلاتن فاعلاتن فاعلان) یا مقصور (فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) سروده شده و به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قوینلو به نظم درآمده و سال تصنیف آن به احتمال قوى، 885ق، بوده که یک سال بعد از جلوس سلطان یعقوب است. | ||
سلامان و ابسال جامى در ادبیات فارسى، مانند ندارد و شاعرى قبل یا بعد از آن، این داستان را به نظم درنیاورده و تا قرن هفتم از نظر فلسفى و عرفانى مورد توجه قرار گرفته است. اما جالب آن است که هیچ شاعرى هم از سلامان و ابسال در شعر خود ذکرى نکرده؛ اگرچه از اغلب داستانهاى عشقى در اشعار خود نام برده یا به تقلید و به تبعیت یکدیگر آن | سلامان و ابسال جامى در ادبیات فارسى، مانند ندارد و شاعرى قبل یا بعد از آن، این داستان را به نظم درنیاورده و تا قرن هفتم از نظر فلسفى و عرفانى مورد توجه قرار گرفته است. اما جالب آن است که هیچ شاعرى هم از سلامان و ابسال در شعر خود ذکرى نکرده؛ اگرچه از اغلب داستانهاى عشقى در اشعار خود نام برده یا به تقلید و به تبعیت یکدیگر آن قصهها را به نظم درآوردهاند<ref>ر.ک: همان، ص249</ref>. | ||
کتاب با یک استدراک به پایان آمده است. عبدى بیگ شیرازى متخلّص به نویدى (متوفّى 988ق) به تقلید جامى، مثنوى سلامان و ابسال تصنیف کرده و در آثار دیگر خود از جمله تكملة الأخبار و فردوس العارفين خود از آن نام برده و ابیاتى نقل کرده است<ref>ر.ک: همان، ص261</ref>. | کتاب با یک استدراک به پایان آمده است. عبدى بیگ شیرازى متخلّص به نویدى (متوفّى 988ق) به تقلید جامى، مثنوى سلامان و ابسال تصنیف کرده و در آثار دیگر خود از جمله تكملة الأخبار و فردوس العارفين خود از آن نام برده و ابیاتى نقل کرده است<ref>ر.ک: همان، ص261</ref>. | ||
ویرایش