۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(لینک درون متنی) |
جز (جایگزینی متن - 'اهري، عبد القادر بن حمزه' به 'اهري، عبدالقادر بن حمزه') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
|- | |- | ||
|پدیدآورندگان | |پدیدآورندگان | ||
| data-type="authors" |[[اهري، | | data-type="authors" |[[اهري، عبدالقادر بن حمزه]] (نويسنده) | ||
[[دانشپژوه، محمدتقی]] (مصحح) | [[دانشپژوه، محمدتقی]] (مصحح) | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''الأقطاب القطبية''' یا «البلغة في الحكمة» اثر [[اهري، | '''الأقطاب القطبية''' یا «البلغة في الحكمة» اثر [[اهري، عبدالقادر بن حمزه|عبدالقادر بن حمزه بن یاقوت اهری]] (متوفی 657ق) از حکمای قرن هفتم است. این اثر متنی فلسفی مبتنی بر آرای شیخ اشراق یا لااقل تأثیرپذیرفته از آرای اوست. کتاب به زبان عربی است و [[دانشپژوه، محمدتقی|محمدتقی دانشپژوه]] این کتاب را تصحیح نموده و مقدمهای به زبان فارسی در ابتدای این اثر نوشته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه محقق اثر به تاریخچه مختصری از فلسفه یونان تا [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] اشاره شده است. [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] نخستین کسی بود که بر پایه فلسفه مشائی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] و تصوف عارفان شالوده حکمت اشراق خودش را ریخته و به گفته خود آن را بر روی حکمت ذوقی افلاطون و اندیشه ایرانی کهن نهاده است. [[اهري، | در مقدمه محقق اثر به تاریخچه مختصری از فلسفه یونان تا [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] اشاره شده است. [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] نخستین کسی بود که بر پایه فلسفه مشائی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] و تصوف عارفان شالوده حکمت اشراق خودش را ریخته و به گفته خود آن را بر روی حکمت ذوقی افلاطون و اندیشه ایرانی کهن نهاده است. [[اهري، عبدالقادر بن حمزه|عبدالقادر اهری]] یکی از نمایندگان این اندیشه ذوقی است<ref>ر.ک: مقدمه دانشپژوه، صفحه شش</ref>. | ||
نام این کتاب «البلغة فی الحکمة» است ولی ابن الفوطی گویا چون دیده است که چند قطب در آن هست و اهری هم لقب قطبالدین دارد آن را «الأقطاب القطبية» خوانده است<ref>ر.ک: همان، صفحه شانزده</ref>. | نام این کتاب «البلغة فی الحکمة» است ولی ابن الفوطی گویا چون دیده است که چند قطب در آن هست و اهری هم لقب قطبالدین دارد آن را «الأقطاب القطبية» خوانده است<ref>ر.ک: همان، صفحه شانزده</ref>. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
معرفت اول در دو قطب «روحانیات» و «جسمانیات» و معرفت دوم در دو قطب «مبدأ مطلق» و «معاد» مورد بررسی قرار میگیرد؛ و اینچنین است که اهری مباحث حکمت نظری را به سبب قطبهای چهارگانه در چهار بخش تنظیم میکند (شاید به این دلیل به کتاب البلغة، الاقطاب القطبیه گفته شده است) و در پایان کتاب نیز به مباحث حکمت عملی میپردازد <ref>ر.ک: اسدی، حسن، ص53-52؛ مقدمه دانشپژوه، صفحه شانزده</ref>. | معرفت اول در دو قطب «روحانیات» و «جسمانیات» و معرفت دوم در دو قطب «مبدأ مطلق» و «معاد» مورد بررسی قرار میگیرد؛ و اینچنین است که اهری مباحث حکمت نظری را به سبب قطبهای چهارگانه در چهار بخش تنظیم میکند (شاید به این دلیل به کتاب البلغة، الاقطاب القطبیه گفته شده است) و در پایان کتاب نیز به مباحث حکمت عملی میپردازد <ref>ر.ک: اسدی، حسن، ص53-52؛ مقدمه دانشپژوه، صفحه شانزده</ref>. | ||
با بررسی کتاب متوجه میشویم که [[اهري، | با بررسی کتاب متوجه میشویم که [[اهري، عبدالقادر بن حمزه|اهری]] در برخی مسائل از [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] تأثیر پذیرفته ولی چنین نیست که اثر او تماماً مبتنی بر آراء [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] باشد بهطوریکه او را پیرو شیخ بدانیم. اساساً تأثیرپذیری اندیشمندی از اندیشمند دیگر دو گونه است: تأثیرپذیری حداقلی و تأثیرپذیری حداکثری. در گونه اول آشنایی اندیشمند بعدی با اندیشمند قبلی و پذیرش و نقل برخی از آراء او ملاک تأثیرپذیری است اما در گونه دوم اندیشمند بعدی در خط فکریای که اندیشمند قبلی ترسیم کرده حرکت میکند و نظرات خود را نیز در آن چارچوب مطرح میکند؛ اندیشمندانی که با عنوان«شارح» شناخته میشوند نمونه گونه دوم تأثیرپذیری هستند. به نظر نگارنده تأثیرپذیری اهری از شیخ از گونه اول است و تا جایی که بر نگارنده روشن شد وی در برخی مسائل از سهروردی تأثیر پذیرفته است؛ در ادامه به موارد تأثیرپذیری اهری از شیخ اشراق اشاره میکنیم: | ||
اهری در صفحه 43 در خصوص معرفت نفس به خودش چنین میگوید: «نفس ذات خود را ادراک میکند و ادراک ذات نفس از طریق ارتسام یا پذیرش صورت ذات نیست چراکه آن صورت غیر از ذات است و معرفت به آن، معرفت به آن صورت است نه معرفت به ذات»<ref>ر.ک: اسدی، حسن، ص54-53</ref>. | اهری در صفحه 43 در خصوص معرفت نفس به خودش چنین میگوید: «نفس ذات خود را ادراک میکند و ادراک ذات نفس از طریق ارتسام یا پذیرش صورت ذات نیست چراکه آن صورت غیر از ذات است و معرفت به آن، معرفت به آن صورت است نه معرفت به ذات»<ref>ر.ک: اسدی، حسن، ص54-53</ref>. |
ویرایش