پرش به محتوا

زمزم یاد؛ اشعار مسابقه بزرگ شعر حج: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۳: خط ۷۳:
3. غزل آقاى حسين اسرافيلى تحت عنوان بقيعِ غريب:
3. غزل آقاى حسين اسرافيلى تحت عنوان بقيعِ غريب:


{|  class="wikitable poem"
{{شعر}}
|-
{{ب|''مى‌گرددم دو ديده پريشان و جان، غريب''|2=''در منظرى كه نيست به هفت آسمان، غريب''}}
! مى‌گرددم دو ديده پريشان و جان، غريب !! در منظرى كه نيست به هفت آسمان، غريب  
{|''يا رب بقيع، قطعه‌اى از آسمان توست''|2=''پيچيده در غبار زمين و زمان، غريب''}}
|}؛
{|''آن گوهرى كه بود مَلك خادم درش''|2=''خفته است در كنار حَرَم، بى‌نشان، غريب''}}
 
{|''اين خاك، ميزبان پريشان كربلاست''|2=''مانده است در حضور تو، اى آسمان، غريب''}}
{| class="wikitable poem"
{|''اينجا مزار صادق آل محمد(ص) است''|2=''تنها ميان گردش چشم جهان، غريب''}}
|-
{|''در خلوت است بارگه باقرالعلوم(ع)''|2=''همچون مزار مادر زخمى، جوان، غريب''}}
! يا رب بقيع، قطعه‌اى از آسمان توست !! پيچيده در غبار زمين و زمان، غريب  
{|''اين‌سوى ميله، مرقد اولاد مصطفاست''|2=''و آن‌سو، نگاه غمزده زائران، غريب''}}
|}؛
{|''اين محرمان پردگى عرش ذوالجلال''|2=''اينسان فتاده‌اند در اين خاكدان، غريب''}}
 
{|''اشك است اينكه مى‌چكد از آستين ابر''|2=''مِهر است اينكه مانده در اين آستان، غريب''}}
{| class="wikitable poem"
{|''مى‌گردد آسمان، به طوافى هميشگى''|2=''بر اين مدار غربت و بر اين مكان، غريب''}}
|-
{|''يا رب چه حكمتى است در اين قطعه شريف''|2=''مهمان غريب و بارگه ميزبان، غريب''}}
! آن گوهرى كه بود مَلك خادم درش !! خفته است در كنار حَرَم، بى‌نشان، غريب  
{|''يا رب كرامتى! كه زنم بوسه بر بقيع''|2=''سر را نهم به خاك و بگريم بر آن غريب''}}
|}؛
{{پایان شعر}}
 
(ر.ك: همان، ص19).
{| class="wikitable poem"
|-
! اين خاك، ميزبان پريشان كربلاست !! مانده است در حضور تو، اى آسمان، غريب  
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
! اينجا مزار صادق آل محمد(ص) است !! تنها ميان گردش چشم جهان، غريب  
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
! در خلوت است بارگه باقرالعلوم(ع) !! همچون مزار مادر زخمى، جوان، غريب  
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
! اين‌سوى ميله، مرقد اولاد مصطفاست !! و آن‌سو، نگاه غمزده زائران، غريب  
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
! اين محرمان پردگى عرش ذوالجلال !! اينسان فتاده‌اند در اين خاكدان، غريب  
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
! اشك است اينكه مى‌چكد از آستين ابر !! مِهر است اينكه مانده در اين آستان، غريب  
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
! مى‌گردد آسمان، به طوافى هميشگى !! بر اين مدار غربت و بر اين مكان، غريب  
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
! يا رب چه حكمتى است در اين قطعه شريف !! مهمان غريب و بارگه ميزبان، غريب  
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
! يا رب كرامتى! كه زنم بوسه بر بقيع !! سر را نهم به خاك و بگريم بر آن غريب  
|} (ر.ك: همان، ص19).


4. غزل آقاى سهيل محمودى تحت عنوان «زمزم ياد»:
4. غزل آقاى سهيل محمودى تحت عنوان «زمزم ياد»:
۰

ویرایش