۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»') |
||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
ظن غالب اين است كه اين كتاب، به زبان سانسكريت بوده و سپس به زبان پهلوى ترجمه شده است، ولى اصل هندى آن از ميان رفته و ترجمه پهلوى آن، مرجع ترجمه سريانى و عربى قرار گرفته است؛ چندى بعد، ترجمه پهلوى هم ناياب و ناپديد شده و ترجمه عربى آن اساس همه ترجمهها قرار گرفته است. | ظن غالب اين است كه اين كتاب، به زبان سانسكريت بوده و سپس به زبان پهلوى ترجمه شده است، ولى اصل هندى آن از ميان رفته و ترجمه پهلوى آن، مرجع ترجمه سريانى و عربى قرار گرفته است؛ چندى بعد، ترجمه پهلوى هم ناياب و ناپديد شده و ترجمه عربى آن اساس همه ترجمهها قرار گرفته است. | ||
«[[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن النديم]] »، مىگويد: ايرانيان، نخستين مردمى بودند كه افسانهها را به زبان حيوانات بازگو كردهاند و شاهنشاهان اشكانى، اين رسم را بنياد نهاده و تقويت كردند، پس از آنان شاهنشاهان ساسانى بدين كار همت گماردند و آن را گسترش دادند، اعراب هم از آنان پيروى كردند و به دنبالهروى از تحقيقات ايرانيان، داستانها و حكاياتى نوشتند. | «[[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن النديم]]»، مىگويد: ايرانيان، نخستين مردمى بودند كه افسانهها را به زبان حيوانات بازگو كردهاند و شاهنشاهان اشكانى، اين رسم را بنياد نهاده و تقويت كردند، پس از آنان شاهنشاهان ساسانى بدين كار همت گماردند و آن را گسترش دادند، اعراب هم از آنان پيروى كردند و به دنبالهروى از تحقيقات ايرانيان، داستانها و حكاياتى نوشتند. | ||
«[[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن النديم]] »، سپس از «كليله و دمنه» ياد كرده و مىگويد: برخى، بر اين عقيدهاند كه هندىها اين كتاب را نوشتهاند و برخى ديگر، عقيده دارند كه پادشاهان اشكانى آن را گردآورى و براى بهرهبردارى آماده كردهاند، اما هندىها اين كار را به خود نسبت مىدهند و گروهى هم مىگويند بزرگمهر، وزير انوشيروان دادگر، آن را در چند جزء نوشته است... | «[[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن النديم]]»، سپس از «كليله و دمنه» ياد كرده و مىگويد: برخى، بر اين عقيدهاند كه هندىها اين كتاب را نوشتهاند و برخى ديگر، عقيده دارند كه پادشاهان اشكانى آن را گردآورى و براى بهرهبردارى آماده كردهاند، اما هندىها اين كار را به خود نسبت مىدهند و گروهى هم مىگويند بزرگمهر، وزير انوشيروان دادگر، آن را در چند جزء نوشته است... | ||
«[[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن النديم]] »، سپس هندى بودن اين كتاب را اولى مىداند و اين عقيده را [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوريحان بيرونى]] هم يادآور شده است... او، نظريه [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] را كه گفته است اين كتاب را [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] تأليف كرده و سپس آن را از پارسى به عربى برگردانده است، رد مىكند. | «[[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن النديم]]»، سپس هندى بودن اين كتاب را اولى مىداند و اين عقيده را [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوريحان بيرونى]] هم يادآور شده است... او، نظريه [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] را كه گفته است اين كتاب را [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] تأليف كرده و سپس آن را از پارسى به عربى برگردانده است، رد مىكند. | ||
از تحقيقات وسيعى كه در اين زمينه، به عمل آمده است، چنين برمىآيد كه اصل كتاب، بهطور كلى ناپديد نشده و هنوز يك جزء آن به نام «پنجاتنترا»؛ يعنى پنج كتاب، به زبان سانسكريت باقى مانده است و اين جزء، از مصادر مهم كتاب «كليله و دمنه» به شمار مىآيد. | از تحقيقات وسيعى كه در اين زمينه، به عمل آمده است، چنين برمىآيد كه اصل كتاب، بهطور كلى ناپديد نشده و هنوز يك جزء آن به نام «پنجاتنترا»؛ يعنى پنج كتاب، به زبان سانسكريت باقى مانده است و اين جزء، از مصادر مهم كتاب «كليله و دمنه» به شمار مىآيد. | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
اين باب، گفتارى است از قول برزويه پزشك در شرح حال و سير و سلوك باطنى و وجدانى خويش و مجادله او با نفس و در جستوجوى او براى وصول به سعادت و حقيقت و در شكايت از وضع زمان و ابناء زمان كه سرانجام، به روى آوردن او به رياضت و زهد و اعراض از دنيا و عمل براى آخرت منتهى مىگردد؛ پس از وصول به اين نتيجه، كتابهايى را در هند استنساخ مىكند و به ايران مىآورد كه از آن جمله، همين كتاب كليله و دمنه است. | اين باب، گفتارى است از قول برزويه پزشك در شرح حال و سير و سلوك باطنى و وجدانى خويش و مجادله او با نفس و در جستوجوى او براى وصول به سعادت و حقيقت و در شكايت از وضع زمان و ابناء زمان كه سرانجام، به روى آوردن او به رياضت و زهد و اعراض از دنيا و عمل براى آخرت منتهى مىگردد؛ پس از وصول به اين نتيجه، كتابهايى را در هند استنساخ مىكند و به ايران مىآورد كه از آن جمله، همين كتاب كليله و دمنه است. | ||
از مطالعه اين باب، برمىآيد كه ظاهراً بايد انشاى خود برزويه باشد، اما [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوريحان بيرونى]]، رياضىدان و هندشناس معروف ايرانى، در كتاب «[[تحقيق ما للهند]] »، اين باب را افزوده [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] مىشمارد. | از مطالعه اين باب، برمىآيد كه ظاهراً بايد انشاى خود برزويه باشد، اما [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوريحان بيرونى]]، رياضىدان و هندشناس معروف ايرانى، در كتاب «[[تحقيق ما للهند]]»، اين باب را افزوده [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] مىشمارد. | ||
اما آنچه مسلماً [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] بر «كليله و دمنه» افزوده است، «باب غرض الكتاب» است كه عزّام، در مقدمه «كليله و دمنه» آن را از [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] دانسته است. | اما آنچه مسلماً [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] بر «كليله و دمنه» افزوده است، «باب غرض الكتاب» است كه عزّام، در مقدمه «كليله و دمنه» آن را از [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] دانسته است. |
ویرایش