پرش به محتوا

المنطق (ابن مقفع): تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
(لینک درون متنی)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR01754J1.jpg|بندانگشتی|المنطق]]
[[پرونده:NUR01754J1.jpg|بندانگشتی|المنطق]]
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
|+ |
|+  
|-
|-
! نام کتاب!! data-type='bookName'|المنطق
! نام کتاب!! data-type="bookName" |المنطق
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
|data-type='otherBookNames'|
| data-type="otherBookNames" |
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه]] (نويسنده)
| data-type="authors" |[[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه]] (نويسنده)
   
   
[[دانش‌پژوه، محمدتقی]] (مصحح)
[[دانش‌پژوه، محمدتقی]] (مصحح)
خط ۱۸: خط ۱۸:
|-
|-
|زبان  
|زبان  
|data-type='language'| فارسي عربي
| data-type="language" | فارسي عربي
|-
|-
|کد کنگره  
|کد کنگره  
|data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|
| data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |
|-
|-
|موضوع  
|موضوع  
|data-type='subject'|
| data-type="subject" |
|-
|-
|ناشر  
|ناشر  
|data-type='publisher'|انجمن فلسفه ايران  
| data-type="publisher" |انجمن فلسفه ايران  
|-
|-
|مکان نشر  
|مکان نشر  
|data-type='publishPlace'| ايران - تهران
| data-type="publishPlace" | ايران - تهران
|-
|-
||سال نشر  
||سال نشر  
|ata-type='publishYear'|مجلد1: 1357ش ,   
| ata-type="publishYear" |مجلد1: 1357ش ,   
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"


|کد اتوماسیون  
|کد اتوماسیون  
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE01754AUTOMATIONCODE
| data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE01754AUTOMATIONCODE
|}
|}
</div>
</div>
'''المنطق''' تألیف ابن مقفع (حدود 106-142ق) از جمله آثار کهن منطقی است. این کتاب با مقدمه مبسوط و عالمانه محمدتقی دانش‌پژوه همراه با «حدود المنطق» ابن بهریز به طبع رسیده است.
'''المنطق''' تألیف [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] (حدود 106-142ق) از جمله آثار کهن منطقی است. این کتاب با مقدمه مبسوط و عالمانه [[دانش‌پژوه، محمدتقی|محمدتقی دانش‌پژوه]] همراه با «حدود المنطق» ابن بهریز به طبع رسیده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۴۶: خط ۴۶:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
محقق اثر در مقدمه کتاب درباره تاریخچه ترجمه و شرح بخش‌های نه‌گانه منطق ارسطاطالیسی (ارسطویی) سخن گفته است. وی آثار ابن مقفع و ابن بهریز را از کهن‌ترین آثار در این زمینه می‌داند: «در آغاز بنیاد گرفتن فرهنگ اسلامی نیز به منطق ارسطاطالیسی ارج بسیار نهادند و در حوزه‌های علمی مرو و بغداد به‌ویژه بیت الحکمه مأمونی که به دست مانویان اداره می‌شده است دانشمندان از این دانش بیگانه نبودند. در این مراکز علمی که یاد کرده‌ام این دانش را در نصوص یونانی که زبان آورنده منطق است و سریانی که زبان دانشگاهی دانشمندان آرامی و ایرانی بوده است و پهلوی که زبان رسمی ایران بوده است می‌خوانده‌اند و پس از اسلام خواسته‌اند که آن را به زبان عربی که جانشین زبان سریانی شده و مانند زبان لاتین برای اروپا زبان علمی مسلمانان گشته بود درآوردند. چندین دانشمندان در این روزگار بدین‌کار دست یازیدند و گویا بتوان گفت که ترجمه و تألیفی که ابن مقفع و ابن بهریز از آن کرده‌اند از کهن‌ترین اثر در این دانش خواهد بود»<ref>ر.ک: دیباچه، صفحه یک تا سه</ref>. وی همچنین علاوه بر تاریخچه نگارش آثار منطقی به ساختمان کتاب و نکاتی در رابطه با مطالب آن اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه هفتاد تا هفتادوسه</ref>.
محقق اثر در مقدمه کتاب درباره تاریخچه ترجمه و شرح بخش‌های نه‌گانه منطق ارسطاطالیسی (ارسطویی) سخن گفته است. وی آثار [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] و ابن بهریز را از کهن‌ترین آثار در این زمینه می‌داند: «در آغاز بنیاد گرفتن فرهنگ اسلامی نیز به منطق ارسطاطالیسی ارج بسیار نهادند و در حوزه‌های علمی مرو و بغداد به‌ویژه بیت الحکمه مأمونی که به دست مانویان اداره می‌شده است دانشمندان از این دانش بیگانه نبودند. در این مراکز علمی که یاد کرده‌ام این دانش را در نصوص یونانی که زبان آورنده منطق است و سریانی که زبان دانشگاهی دانشمندان آرامی و ایرانی بوده است و پهلوی که زبان رسمی ایران بوده است می‌خوانده‌اند و پس از اسلام خواسته‌اند که آن را به زبان عربی که جانشین زبان سریانی شده و مانند زبان لاتین برای اروپا زبان علمی مسلمانان گشته بود درآوردند. چندین دانشمندان در این روزگار بدین‌کار دست یازیدند و گویا بتوان گفت که ترجمه و تألیفی که ابن مقفع و ابن بهریز از آن کرده‌اند از کهن‌ترین اثر در این دانش خواهد بود»<ref>ر.ک: دیباچه، صفحه یک تا سه</ref>. وی همچنین علاوه بر تاریخچه نگارش آثار منطقی به ساختمان کتاب و نکاتی در رابطه با مطالب آن اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه هفتاد تا هفتادوسه</ref>.


ابن مقفع سه کـتاب مـنطقی ارسطو را که در زمینه صورت منطق بودند ترجمه کرد و آن‌ها عبارت بودند از کتاب قـاطیغوریاس، کـتاب یـاری ارمیناس و کتاب آنالوطیقا. گفته‌اند که تا زمان ابن مقفع جز کتاب‌ اول هیچ‌یک از کتاب‌های ارسـطو تـرجمه نشده بود. وی همچنین مدخل کتاب منطق را که از فرفوریوس صوری و به ایساغوجی معروف اسـت نـیز تـرجمه کرد و آنچه در این ترجمه‌ها با عباراتی ساده بیان کرده است به مأخذ نزدیک است<ref>ر.ک: کراوس، پل، ص38</ref>.
[[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] سه کـتاب مـنطقی [[ارسطو]] را که در زمینه صورت منطق بودند ترجمه کرد و آن‌ها عبارت بودند از کتاب قـاطیغوریاس، کـتاب یـاری ارمیناس و کتاب آنالوطیقا. گفته‌اند که تا زمان ابن مقفع جز کتاب‌ اول هیچ‌یک از کتاب‌های [[ارسطو|ارسـطو]] تـرجمه نشده بود. وی همچنین مدخل کتاب منطق را که از فرفوریوس صوری و به ایساغوجی معروف اسـت نـیز تـرجمه کرد و آنچه در این ترجمه‌ها با عباراتی ساده بیان کرده است به مأخذ نزدیک است<ref>ر.ک: کراوس، پل، ص38</ref>.


ابن ندیم شرح‌حال ابن مقفع را ضمن شرح‌حال کاتبان، وزیران و عاملان خراج و منشیان آورده است و او را یکى از مترجمان فارسى به عربى خوانده است. از نام ترجمه‌هایی که ابن ندیم در الفهرست ذکر کرده است، برمی‌آید که مقصود او کتاب‌هایی است که مؤلفان ایرانى داشته‌اند، اما در فن اول از مقاله هفتم که در اخبار فلسفه طبیعى و منطقى است، نام ابن مقفع در میان نام کسانى آمده است که کتاب‌های منطقى و فلسفى را از فارسى به عربى ترجمه کرده‌اند. دانستن این نکته مهم است، زیرا پاول کراوس پنداشته است که این «ابن مقفع» پسر او، یعنى محمد بن عبدالله بن المقفع است، نه خود او و وی غیر از ابن مقفع «پدر» است که نامش در میان کاتبان و وزیران آمده است. کراوس در مقاله‌ای در «مجله مطالعات شرقى» نوشته است که ترجمه منطق منسوب به ابن مقفع از خود او نیست، بلکه از پسرش محمد بن عبدالله ابن مقفع است. دلیل کراوس نسخه‌ای از این منطق است که به شماره 338 در کتابخانه سن ژوزف بیروت موجود است. در پایان این نسخه ترجمه خلاصه ایساغوجى و قاطیغوریاس و انالوطیقای ارسطو را به «محمد بن عبدالله بن مقفع» نسبت داده است. این نوشته که در پایان نسخه‌های دیگر این کتاب که بعدها به دست آمد، نیز آمده است، برخلاف نظر مؤلفان قدیم، چون ابن ندیم، جاحظ و خوارزمى است که چنین اثری را به ابن مقفع نسبت داده‌اند. چنانکه دانش‌پژوه حدس زده است، این نام در اصل «ابومحمد عبدالله ابن مقفع» بوده است که در دست‌نویس‌های متأخر به «محمد بن عبدالله بن مقفع» بدل شده است <ref>ر.ک: زریاب، عباس، ص676</ref>.
[[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] شرح‌حال [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را ضمن شرح‌حال کاتبان، وزیران و عاملان خراج و منشیان آورده است و او را یکى از مترجمان فارسى به عربى خوانده است. از نام ترجمه‌هایی که ابن ندیم در الفهرست ذکر کرده است، برمی‌آید که مقصود او کتاب‌هایی است که مؤلفان ایرانى داشته‌اند، اما در فن اول از مقاله هفتم که در اخبار فلسفه طبیعى و منطقى است، نام [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] در میان نام کسانى آمده است که کتاب‌های منطقى و فلسفى را از فارسى به عربى ترجمه کرده‌اند. دانستن این نکته مهم است، زیرا پاول کراوس پنداشته است که این «[[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]» پسر او، یعنى محمد بن عبدالله بن المقفع است، نه خود او و وی غیر از ابن مقفع «پدر» است که نامش در میان کاتبان و وزیران آمده است. کراوس در مقاله‌ای در «مجله مطالعات شرقى» نوشته است که ترجمه منطق منسوب به [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] از خود او نیست، بلکه از پسرش محمد بن عبدالله ابن مقفع است. دلیل کراوس نسخه‌ای از این منطق است که به شماره 338 در کتابخانه سن ژوزف بیروت موجود است. در پایان این نسخه ترجمه خلاصه ایساغوجى و قاطیغوریاس و انالوطیقای ارسطو را به «محمد بن عبدالله بن مقفع» نسبت داده است. این نوشته که در پایان نسخه‌های دیگر این کتاب که بعدها به دست آمد، نیز آمده است، برخلاف نظر مؤلفان قدیم، چون ابن ندیم، جاحظ و خوارزمى است که چنین اثری را به ابن مقفع نسبت داده‌اند. چنانکه دانش‌پژوه حدس زده است، این نام در اصل «ابومحمد عبدالله ابن مقفع» بوده است که در دست‌نویس‌های متأخر به «محمد بن عبدالله بن مقفع» بدل شده است <ref>ر.ک: زریاب، عباس، ص676</ref>.


اصطلاحات منطقى این کتاب با اصلاحات کتب منطقى دیگر که از سریانى و یونانى به عربى ترجمه شده است‌، فرق دارد. مثلاً اصطلاح علمى و فنى را به «متاع» ترجمه کرده است‌. محققان اروپایى و همچنین دانش‌‌پژوه گفته‌اند که «متاع» در این کتاب در برابر «موضوع علم» است‌، ولى چنانکه از گفته خود ابن مقفع برمى‌آید «متاع» در برابر «اصطلاح» است‌. ابن مقفع در آغاز کتاب<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref> مى‌گوید: «لکل صناعه متاع و الامتعه اسماء یعرفها اهل تلک الصناعه و یجهلها من سواهم». این جمله به روشنى مى‌رساند که مقصود از متاع‌، موضوع علم نیست‌، بلکه اصطلاحات مخصوص هر علم است‌. او «علم اعلى» یا «علم مابعدالطبیعه»‌ را «علم غیب» مى‌خواند. بعضى از اصطلاحات مهم دیگر این کتاب ازاین‌قرار است‌: علم ادب = علم ریاضى‌؛ صورت = نوع‌؛ عین = جوهر؛ نصبه = وضع‌؛ عام و خاص = جزئى و کلى‌؛ فرقان = فصل‌؛ عدد منظوم و مقطوع = کم متصل و منفصل‌؛ جثه = جسم‌؛ بسیط = سطح‌؛ مثل و لامثل = تساوی و عدم تساوی<ref>ر.ک: زریاب، عباس، ص676</ref>.
اصطلاحات منطقى این کتاب با اصلاحات کتب منطقى دیگر که از سریانى و یونانى به عربى ترجمه شده است‌، فرق دارد. مثلاً اصطلاح علمى و فنى را به «متاع» ترجمه کرده است‌. محققان اروپایى و همچنین دانش‌‌پژوه گفته‌اند که «متاع» در این کتاب در برابر «موضوع علم» است‌، ولى چنانکه از گفته خود ابن مقفع برمى‌آید «متاع» در برابر «اصطلاح» است‌. ابن مقفع در آغاز کتاب<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref> مى‌گوید: «لکل صناعه متاع و الامتعه اسماء یعرفها اهل تلک الصناعه و یجهلها من سواهم». این جمله به روشنى مى‌رساند که مقصود از متاع‌، موضوع علم نیست‌، بلکه اصطلاحات مخصوص هر علم است‌. او «علم اعلى» یا «علم مابعدالطبیعه»‌ را «علم غیب» مى‌خواند. بعضى از اصطلاحات مهم دیگر این کتاب ازاین‌قرار است‌: علم ادب = علم ریاضى‌؛ صورت = نوع‌؛ عین = جوهر؛ نصبه = وضع‌؛ عام و خاص = جزئى و کلى‌؛ فرقان = فصل‌؛ عدد منظوم و مقطوع = کم متصل و منفصل‌؛ جثه = جسم‌؛ بسیط = سطح‌؛ مثل و لامثل = تساوی و عدم تساوی<ref>ر.ک: زریاب، عباس، ص676</ref>.
خط ۵۸: خط ۵۸:
پس از «علم» نوبت می‌رسد به «عمل» که از آن به «سیاست و تدبیر» نیز تعبیر شده است و «سیاست عامه»، «سـیاست خـاصه» و «سـیاست خاصه الخاصه» را در بر می‌گیرد. منظور از «سیاست عامه» چگونگی اداره امور شهرها و کشورها است؛ یـعنی هـمان چـیزی که در آموزه‌های سیاسی حکمای ایرانی/اسلامی به «سیاست مدن» تعبیر شده است‌؛ «سیاست خـاصه» نـیز به چگونگی اداره امور خانواده اطلاق شده ‌و در اصطلاح برابر است با «فن تـدبیر مـنزل» در آمـوزه‌های حکمای ایرانی/اسلام؛ و سرانجام، «سیاست خاصه الخاصه» به چگونگی تسلّط فرد بر اخلاق و رفـتارش مـربوط می‌شود و همان ‌«علم اخلاق فردی» است‌. تأثیر آموزه ارسطویی در زمینه تقسیم‌بندی علوم بـر ایـن رده‌بندی بس آشکار است. مراجعه به فهرست‌های کهن جهان اسلام و منابع برجا مانده از نهضت ترجمه آثـار یـونانی به زبان عربی نیز برمی‌نماید که «آثار ارسطو در اعمال فلسفی» را چنین رده‌بندی می‌کرده‌اند: در اصطلاح اخلاق فردی‌، در سیاست تدبیر منزل و در سیاست مدن<ref>ر.ک: همان، ص115</ref>.
پس از «علم» نوبت می‌رسد به «عمل» که از آن به «سیاست و تدبیر» نیز تعبیر شده است و «سیاست عامه»، «سـیاست خـاصه» و «سـیاست خاصه الخاصه» را در بر می‌گیرد. منظور از «سیاست عامه» چگونگی اداره امور شهرها و کشورها است؛ یـعنی هـمان چـیزی که در آموزه‌های سیاسی حکمای ایرانی/اسلامی به «سیاست مدن» تعبیر شده است‌؛ «سیاست خـاصه» نـیز به چگونگی اداره امور خانواده اطلاق شده ‌و در اصطلاح برابر است با «فن تـدبیر مـنزل» در آمـوزه‌های حکمای ایرانی/اسلام؛ و سرانجام، «سیاست خاصه الخاصه» به چگونگی تسلّط فرد بر اخلاق و رفـتارش مـربوط می‌شود و همان ‌«علم اخلاق فردی» است‌. تأثیر آموزه ارسطویی در زمینه تقسیم‌بندی علوم بـر ایـن رده‌بندی بس آشکار است. مراجعه به فهرست‌های کهن جهان اسلام و منابع برجا مانده از نهضت ترجمه آثـار یـونانی به زبان عربی نیز برمی‌نماید که «آثار ارسطو در اعمال فلسفی» را چنین رده‌بندی می‌کرده‌اند: در اصطلاح اخلاق فردی‌، در سیاست تدبیر منزل و در سیاست مدن<ref>ر.ک: همان، ص115</ref>.


در واقع نـظام رده‌‌بندی علوم در رساله المنطق ابن مقفّع که در رساله حدود المنطق ابن بهریز (در گـذشته در اوایـل سده سوم هجری) و جوامع العلوم ابن فریغون (تألیف نیمه اول سده چهارم هجری) و رسائل اخوان‌الصفا (تـألیف در نـیمه دوم سده چهارم هجری) نیز دیده می‌شود، با نظام رده‌بندی آثار ارسطویی یـکسره هـماهنگی دارد<ref>ر.ک: همان</ref>.
در واقع نـظام رده‌‌بندی علوم در رساله المنطق [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفّع]] که در رساله حدود المنطق ابن بهریز (در گـذشته در اوایـل سده سوم هجری) و جوامع العلوم ابن فریغون (تألیف نیمه اول سده چهارم هجری) و رسائل اخوان‌الصفا (تـألیف در نـیمه دوم سده چهارم هجری) نیز دیده می‌شود، با نظام رده‌بندی آثار ارسطویی یـکسره هـماهنگی دارد<ref>ر.ک: همان</ref>.


آنچه در رساله المنطق جلب نظر می‌کند، تـعبیر «عـمل» به «تدبیر» و «سیاست» و همسان گرفتن این دو مفهوم است؛ چنان‌که در ایـن مـعنی با آنچه ارسطو در کتاب اول سیاست درباره تدبیر منزل و در فصل هشتم از کتاب شـشم اخـلاق نیکوماخوس درباره تقسیم فلسفه عـملی بـه تدبیر منزل و قانون‌گذاری و سیاست (به معنای جنبه‌های اجرایی و قضایی آن) آورده است، همسان مـی‌نماید؛ و مـی‌دانیم که اندکی پس از ابن مقفع، در اواخـر سـده دوم هـجری، ابن بهریز نـیز در ایـن معنا‌، خویش کاری هر یـک از گـونه‌های سه‌گانه سیاست را بر این چهار قسم برشمرده است: بنیاد نهادن سنّت‌ها، قضاوت‌های استوار، مـحافظت در بـرابر دشمنان، مجاهدت برای دستیابی به آنـچه کـشف شدنی (بـه دسـت‌ آمـدنی) است‌<ref>ر.ک: همان، ص116-115</ref>.
آنچه در رساله المنطق جلب نظر می‌کند، تـعبیر «عـمل» به «تدبیر» و «سیاست» و همسان گرفتن این دو مفهوم است؛ چنان‌که در ایـن مـعنی با آنچه ارسطو در کتاب اول سیاست درباره تدبیر منزل و در فصل هشتم از کتاب شـشم اخـلاق نیکوماخوس درباره تقسیم فلسفه عـملی بـه تدبیر منزل و قانون‌گذاری و سیاست (به معنای جنبه‌های اجرایی و قضایی آن) آورده است، همسان مـی‌نماید؛ و مـی‌دانیم که اندکی پس از ابن مقفع، در اواخـر سـده دوم هـجری، ابن بهریز نـیز در ایـن معنا‌، خویش کاری هر یـک از گـونه‌های سه‌گانه سیاست را بر این چهار قسم برشمرده است: بنیاد نهادن سنّت‌ها، قضاوت‌های استوار، مـحافظت در بـرابر دشمنان، مجاهدت برای دستیابی به آنـچه کـشف شدنی (بـه دسـت‌ آمـدنی) است‌<ref>ر.ک: همان، ص116-115</ref>.
خط ۶۸: خط ۶۸:


==پانویس ==
==پانویس ==
<references/>
<references />


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش