۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'محمدباقر' به 'محمد باقر') |
||
| خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
#:دو- چون اين تفسير، حجم گستردهاى دارد (20 جلدى عربى / 20 يا 40 جلد ترجمه فارسى) و فرصت مراجعه براى همگان ميسر نبوده، به جهت گسترش فرهنگ قرآنى كوشيدم مضامين عالى آن را در قالب «پرسش و پاسخ» استخراج و تنظيم كنم و اين مجموعه را «با علامه در الميزان» ناميدم؛ | #:دو- چون اين تفسير، حجم گستردهاى دارد (20 جلدى عربى / 20 يا 40 جلد ترجمه فارسى) و فرصت مراجعه براى همگان ميسر نبوده، به جهت گسترش فرهنگ قرآنى كوشيدم مضامين عالى آن را در قالب «پرسش و پاسخ» استخراج و تنظيم كنم و اين مجموعه را «با علامه در الميزان» ناميدم؛ | ||
#:سه- در تأليف اين اثر، سعى بر اين بوده است كه محتواى متن به رسم امانت حفظ گردد و درعينحال تلخيص و تصرّفاتى جزئى كه خللى به متن وارد نيايد، بهناچار، به جهت سامان دادن به پرسش و پاسخها و حتىالامكان كوتاه شدن پاسخها بهطورىكه درخور حوصله خوانندگان عزيز نيز باشد، صورت گرفته است؛ | #:سه- در تأليف اين اثر، سعى بر اين بوده است كه محتواى متن به رسم امانت حفظ گردد و درعينحال تلخيص و تصرّفاتى جزئى كه خللى به متن وارد نيايد، بهناچار، به جهت سامان دادن به پرسش و پاسخها و حتىالامكان كوتاه شدن پاسخها بهطورىكه درخور حوصله خوانندگان عزيز نيز باشد، صورت گرفته است؛ | ||
#:چهار- لازم به ذكر است كه در تأليف اين اثر بيشترين مراجعه به ترجمههاى گرانقدر اين تفسير قيّم بوده است، بهطورىكه در پنج جلد اوّل (عربى)، از ترجمههاى متفاوت آن استفاده شده است؛ لكن در پانزده جلد بقيه (از 6 تا 20) تنها از ترجمه حجتالاسلام [[موسوی، | #:چهار- لازم به ذكر است كه در تأليف اين اثر بيشترين مراجعه به ترجمههاى گرانقدر اين تفسير قيّم بوده است، بهطورىكه در پنج جلد اوّل (عربى)، از ترجمههاى متفاوت آن استفاده شده است؛ لكن در پانزده جلد بقيه (از 6 تا 20) تنها از ترجمه حجتالاسلام [[موسوی، محمد باقر|[[موسوی، محمد باقر|سيد محمد باقر موسوى همدانى]] بهره بردهام و بعضا، برخى مطالب را نيز با متن عربى الميزان تطبيق نمودهام و آدرس دقيق پاسخها و آيات در پاورقىها از الميزان مترجم ذكر شده است و قابل توجه اينكه هر جا در پاورقى از الميزان، بدون اشاره به 20 جلدى و يا 40 جلدى ياد شده است، منظور همان الميزان مترجم 20 جلدى است.<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ج1، ص21-23</ref> | ||
#نويسنده در پاسخ پرسش از منظور از «كم خنديدن» و «گريه زياد» در آيه شريفه ''' «فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» '''، نظر علامه را چنين گزارش كرده است: منظور از كم خنديدن، همان خوشحالى ناپايدار دنيوى است كه از ناحيه ترك جهاد و امثال آن به ايشان دست داده و منظور از گريه زياد، گريه در آخرت و در عذاب دوزخ است كه حرارتش شديدتر است؛ زيرا آن چيزى كه خنده و گريه متفرع بر آن شده است، همان مضمونى است كه در آيه قبلى.<ref>سوره توبه، آيه 81</ref>بوده و آن خشنودى از تخلّف و دورى از حرارت هوا و گرفتار شدن به حرارت دوزخ است. پس اينكه امر كرد و فرمود: «بايد كم بخندند و زياد بگريند»، براى افاده اين معناست كه آثار اعمال ايشان موجب اين شد كه كم بخندند و بسيار گريه كنند.<ref>ر.ك: متن كتاب، ج1، ص645-646</ref> | #نويسنده در پاسخ پرسش از منظور از «كم خنديدن» و «گريه زياد» در آيه شريفه ''' «فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» '''، نظر علامه را چنين گزارش كرده است: منظور از كم خنديدن، همان خوشحالى ناپايدار دنيوى است كه از ناحيه ترك جهاد و امثال آن به ايشان دست داده و منظور از گريه زياد، گريه در آخرت و در عذاب دوزخ است كه حرارتش شديدتر است؛ زيرا آن چيزى كه خنده و گريه متفرع بر آن شده است، همان مضمونى است كه در آيه قبلى.<ref>سوره توبه، آيه 81</ref>بوده و آن خشنودى از تخلّف و دورى از حرارت هوا و گرفتار شدن به حرارت دوزخ است. پس اينكه امر كرد و فرمود: «بايد كم بخندند و زياد بگريند»، براى افاده اين معناست كه آثار اعمال ايشان موجب اين شد كه كم بخندند و بسيار گريه كنند.<ref>ر.ك: متن كتاب، ج1، ص645-646</ref> | ||
#نويسنده در پاسخ پرسش از مقصود از اضطرار در آيه ''' «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ...» '''، از علامه نقل كرده است كه: مراد اين است كه خدا دعاى دعاكنندگان را مستجاب و حوائجشان را برمىآورد و اگر قيد اضطرار را در بين آورد، براى اين است كه در حال اضطرار، دعاى داعى از حقيقت برخوردار است و ديگر گزاف و بيهوده نيست؛ چون تا آدمى بيچاره و درمانده نشود، دعاهايش آن واقعيت و حقيقت را كه در حال اضطرار واجد است، ندارد.<ref>ر.ك: همان، ج1، ص666</ref> | #نويسنده در پاسخ پرسش از مقصود از اضطرار در آيه ''' «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ...» '''، از علامه نقل كرده است كه: مراد اين است كه خدا دعاى دعاكنندگان را مستجاب و حوائجشان را برمىآورد و اگر قيد اضطرار را در بين آورد، براى اين است كه در حال اضطرار، دعاى داعى از حقيقت برخوردار است و ديگر گزاف و بيهوده نيست؛ چون تا آدمى بيچاره و درمانده نشود، دعاهايش آن واقعيت و حقيقت را كه در حال اضطرار واجد است، ندارد.<ref>ر.ك: همان، ج1، ص666</ref> | ||
ویرایش